مطالعات دانشجویی

مطالبی از قرآن و احادیث، نکاتی از سیره بزرگان و مقالات شخصی

مطالعات دانشجویی

مطالبی از قرآن و احادیث، نکاتی از سیره بزرگان و مقالات شخصی

مطالعات دانشجویی


امام خامنه ای:
باید در کشور ما و در میان جامعه‌ى ما ترتیبى اتّخاذ بشود که همه‌ى آحاد مردم به‌نحوى با قرآن انس داشته باشند و مفاهیم قرآنى براى اینها مفهوم باشد و معانى قرآن را درک کنند، به قرآن مراجعه کنند؛ ولو به طور اجمال از مفاهیم قرآنى سر دربیاورند.
(8 تیر 1393)

********************

امام خامنه‌ای:
«دشمنان می خواهند یاد شهدا احیا نشود برای اینکه جاده شهادت کور بشود» (6 اسفند 1397)

آخرین مطالب

۲۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام صادق علیه السلام» ثبت شده است

 

امام صادق علیه السلام می فرماید:

 

تسبیح حضرت فاطمه  علیها السلام در هر روزى پس از هر نماز، در نزد من محبوبتر از هزار رکعت در هر روز است‏

 -----------------------------------------------

عَنْ أَبِی خَالِدٍ الْقَمَّاطِ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: «تَسْبِیحُ فَاطِمَةَ علیها السلام فِی کُلِّ یَوْمٍ فِی‏ دُبُرِ کُلِ‏ صَلَاةٍ  أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ صَلَاةِ أَلْفِ رَکْعَةٍ فِی کُلِّ یَوْمٍ.(الکافی, چاپ دارالحدیث، ج‏6، ص: 236 و 237)

 

 

احد داوری
۲۹ آذر ۰۰ ، ۱۹:۳۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲ نظر

 

در یک شب بارانى، امام صادق علیه السّلام به طرف سایبان بنى ساعده روانه شد و من [= معلّى بن خنیس] هم به دنبال آن حضرت به راه افتادم، در همین اثناء چیزى از دست آن حضرت بر زمین افتاد، پس فرمود: به نام خدا، خدایا! به من برگردان.

  

 راوى مى گوید که: من نزد حضرت پیش رفتم و سلام کردم،

حضرت فرمود: معلّى! تویى؟!

عرض کردم: آرى، فدایت شوم.

فرمود: با دستان خود بگرد! (چون شب بوده و هوا تاریک، و بایستى با مالیدن دست به روى زمین به دنبال گمشده گشت) اگر چیزى پیدا کردى آن را به من بده.

 راوى گفت: جستجو کردم تا نانى را که پخش شده بود پیدا کردم، و هر چه مى یافتم به آن حضرت مى دادم تا سرانجام کیسه اى که همراه امام بود پر از نان شد.

 عرض کردم: فدایت شوم! اجازه بده تا من به جاى شما کیسه نان را بردارم،

فرمود: نه! من به این کار سزاوارترم، ولى تو به همراه من بیا!

 

راوى گفت: به سایبان بنى ساعده که رسیدیم در آنجا جمعى را دیدیم که خوابیده بودند، حضرت شروع کرد (به تقسیم نانها) و در زیر لباس و یا بر بالین هر یک از آنها یک یا دو قرص نان گذاشت تا نفر آخر و بعد برگشتیم.

 

 من به حضرت عرض کردم: فدایت شوم! آیا اینها حق را مى شناسند؟ (آیا به خداوند و رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم و امامت شما ایمان دارند؟)

فرمود: چنانچه حق را مى شناختند، ما نمک غذایشان را هم مى آوردیم ....

 

پاداش نیکیها و کیفر گناهان (ترجمه کتاب ثواب الاعمال شیخ صدوق)، محمد علی مجاهدی، صفحه 369 و 370

 

برای مطالعه بقیه مطالب در باره امام صادق علیه السلام کلیک کنید

 

احد داوری
۱۶ خرداد ۰۰ ، ۱۰:۵۰ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰ نظر

 عید غدیر خم

برابر بررسی های دقیق نجومی، تاریخ دقیق رخداد غدیر خم در روز 28 اسفند ماه سال 10 هجری شمسی اتفاق افتاده است و همانطور که در تاریخ آمده است ماجرای غدیر سه روز طول کشید تا همه مردم با علی علیه السلام بیعت کنند. بنابراین تطبیق عید غدیر با عید نوروز از لحاظ تاریخی قطعی است.

 

تطبیق عید غدیر خم با عید نوروز در روایات نیز اشاره شده است؛ از جمله در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است:

عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام‏: أَنَّ یَوْمَ النَّیْرُوزِ هُوَ الْیَوْمُ‏ الَّذِی‏ أَخَذَ فِیهِ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله و سلم) لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) الْعَهْدَ بِغَدِیرِ خُمٍّ فَأَقَرُّوا لَهُ بِالْوَلَایَة (بحار الانوار ج 56 ص 119)

نوروز همان روزی است که  پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برای  امیرالمؤمنین سلام الله علیه در غدیرخم پیمان گرفت و (مردم) به ولایت آن حضرت اقرار کردند.

 

احد داوری
۰۱ فروردين ۰۰ ، ۲۳:۲۲ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰ نظر

 


خوشا به حال پیروان قائم ما که در زمان غیبت او منتظر ظهورش هستند و در زمان ظهورش فرمانبردار اویند. آنان، دوستان خدایند که نه بیمى بر آنان است و نه اندوهگین مى شوند.

امام صادق علیه السلام

 
طُوبَى‏ لِشِیعَةِ قَائِمِنَا الْمُنْتَظِرِینَ لِظُهُورِهِ فِی غَیْبَتِهِ وَ الْمُطِیعِینَ لَهُ فِی ظُهُورِهِ أُولَئِکَ أَوْلِیَاءُ اللَّهِ الَّذِینَ‏ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون‏ (کمال الدین و تمام النعمة، تالیف شیخ صدوق، ج2 ص 357)
 

احد داوری
۱۸ دی ۹۹ ، ۱۱:۲۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

امام صادق علیه السلام فرمودند:

 چقدر براى مؤمن زشت‏ است که علاقه به چیزى پیدا کند که باعث ذلت او گردد.

 

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام، قَالَ: «مَا أَقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أَنْ تَکُونَ‏ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ‏».

(الکافی چاپ دارالحدیث) ؛ ج‏3 ؛ ص778

 

احد داوری
۰۵ آذر ۹۹ ، ۱۱:۳۱ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

مطلبی در باره تاثیر پراکنده کاری در عدم موفقیت از امیرمومنان علی بن ابی طالب علیه السلام منتشر شد (اینجا). در تکمیل آن مطلب، حدیثی از امام صادق علیه السلام نقل می گردد که از زاویه ای دیگر، به تخصص گرایی تاکید می کنند؛ آن حضرت خطاب به فضیل بن یسار از یارانش می فرمایند:

 

«یَا فُضَیْلَ بْنَ یَسَارٍ، إِنَّهُ مَنْ کَانَ هَمُّهُ‏ هَمّاً وَاحِداً، کَفَاهُ اللَّهُ هَمَّهُ».

 
ای فضیل؛ کسى که یک هدف داشته باشد خداوند او را براى رسیدن به هدفش کمک مى ‏کند.

 
کافی چاپ دار الحدیث، ج3 ص 621 

 

احد داوری
۲۹ آبان ۹۹ ، ۱۹:۲۳ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

سدیر نقل می کند: حضرت ابو عبد اللَّه علیه السّلام به من فرمودند:

اى سدیر، آیا زیاد به زیارت قبر ابى عبد اللَّه الحسین علیه السّلام مى‏ روى؟ (مراد این است که چرا زیاد به زیارت آن حضرت نمى‏ روى؟)

محضر مبارکش عرض کردم: این زیاد به زیارت نرفتن ناشى از اشتغالات و گرفتارى‏ هایم مى‏ باشد.

حضرت فرمودند:

آیا چیزى به تو تعلیم بکنم که وقتى انجامش دادى خدا بواسطه آن ثواب زیارت را به تو بدهد؟

عرض کردم: فدایت شوم آرى.

حضرت فرمودند:

 

در منزلت غسل کن و به پشت بام برو و با اشاره به آن حضرت سلام کن، با همین عمل خداوند متعال ثواب زیارت به تو خواهد داد.

 

ٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَا سَدِیرُ تُکْثِرُ مِنْ‏ زِیَارَةِ قَبْرِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ قُلْتُ إِنَّهُ مِنَ الشُّغُلِ فَقَالَ أَ لَا أُعَلِّمُکَ شَیْئاً إِذَا أَنْتَ فَعَلْتَهُ کَتَبَ اللَّهُ لَکَ بِذَلِکَ الزِّیَارَةَ فَقُلْتُ بَلَى جُعِلْتُ فِدَاکَ فَقَالَ لِی اغْتَسِلْ فِی مَنْزِلِکَ وَ اصْعَدْ إِلَى سَطْحِ دَارِکَ وَ أَشِرْ إِلَیْهِ بِالسَّلَامِ یُکْتَبْ لَکَ بِذَلِکَ الزِّیَار

کامل الزیارات، ترجمه ذهنى تهرانى ، ص872

 

احد داوری
۱۷ مهر ۹۹ ، ۰۷:۳۷ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام، قَالَ: إِنَّ اللَّهَ لَیَرْحَمُ الْعَبْدَ لِشِدَّةِ حُبِّهِ لِوَلَدِه‏ (الکافی (چاپ دارالحدیث) ؛ ج‏11 ؛ ص449)

 

امام صادق علیه السلام فرمودند:

خداوند به بنده، به خاطر محبت زیاد او به فرزندش، رحم می کند.

 

احد داوری
۲۵ مرداد ۹۹ ، ۰۸:۵۱ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

مالک بن انس، فقیه معروف مدینه * سالى در سفر حج همراه امام صادق علیه السلام بود. به میقات رسیدند و هنگام پوشیدن لباس احرام و تلبیه گفتن- یعنى ذکر معروف لبیک اللهم لبیک- رسید. دیگران طبق معمول این ذکر را به زبان آوردند و گفتند. مالک بن انس متوجه امام صادق شد، دید حال امام منقلب است، همینکه مى خواهد این ذکر را بر زبان آورد، هیجانى به امام دست مى دهد و صدا در گلویش مى شکند و عنان کنترل اعصاب خویش را از دست مى دهد که مى خواهد بى اختیار از مرکب به زمین بیفتد. مالک جلو آمد و گفت: «یابن رسول اللَّه! چاره اى نیست، هرطور هست این ذکر را بگویید».

 

امام فرمود:

«اى پسر ابى عامر! چگونه جسارت بورزم و به خود جرأت بدهم که لبیک بگویم؟ لبیک گفتن به معناى این است که خدایا تو مرا به آنچه مى خوانى با کمال سرعت اجابت مى کنم و همواره آماده به خدمتم. با چه اطمینانى با خداى خود این طور گستاخى کنم و خود را بنده آماده به خدمت معرفى کنم؟ اگر در جوابم گفته شود: «لا لبیک» آن وقت چکار کنم؟»

 

منبع: مجموعه آثار شهید مطهری، ج 18، ص: 287 و 288

 

*. مالک بن انس بن مالک بن ابى عامر یکى از امامهاى چهارگانه اهل سنت و جماعت است و مذهب معروف «مالکى» منسوب به

احد داوری
۰۸ مرداد ۹۹ ، ۲۲:۱۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

عبدالاعلى، پسر أعین، از کوفه عازم مدینه بود. دوستان و پیروان امام صادق علیه السلام در کوفه، فرصت را مغتنم شمرده مسائل زیادى که مورد احتیاج بود نوشتند و به عبدالاعلى دادند که جواب آنها را از امام بگیرد و با خود بیاورد. ضمنا از وى درخواست کردند که یک مطلب خاص را شفاها از امام بپرسد و جواب بگیرد و آن مربوط به موضوع حقوقى بود که یک نفر مسلمان بر سایر مسلمانان پیدا مى کند.

 

عبدالاعلى وارد مدینه شد و به محضر امام رفت. سؤالات کتبى را تسلیم کرد و سؤال شفاهى را نیز مطرح نمود، اما برخلاف انتظار او امام به همه سؤالات جواب داد مگر درباره حقوق مسلمان بر مسلمان. عبدالاعلى آن روز چیزى نگفت و بیرون رفت. امام در روزهاى دیگر هم یک کلمه درباره این موضوع نگفت.

 

عبدالاعلى عازم خروج از مدینه شد و براى خداحافظى به محضر امام رفت.

فکر کرد مجددا سؤال خود را طرح کند؛ عرض کرد: «یا بن رسول اللَّه! سؤال آن روز من بى جواب ماند.».

- من عمدا جواب ندادم.

- چرا؟.

- زیرا مى ترسم حقیقت را بگویم و شما عمل نکنید و از دین خدا خارج گردید.

آنگاه امام اینچنین به سخن خود ادامه داد:

 

«همانا از جمله سخت ترین تکالیف الهى درباره بندگان سه چیز است:

«یکى رعایت عدل و انصاف میان خود و دیگران، آن اندازه که با برادر مسلمان خود آنچنان رفتار کند که دوست دارد او با خودش چنان کند

دیگر اینکه مال خود را از برادران مسلمان مضایقه نکند و با آنها به مواسات رفتار کند.

سوم یاد کردن خداست در همه حال، اما مقصودم از یاد کردن خدا این نیست که پیوسته سبحان اللَّه و الحمد للَّه بگوید، مقصودم این است که شخص آنچنان باشد که تا با کار حرامى مواجه شد، یاد خدا که همواره در دلش هست جلو او را بگیرد

 

مجموعه آثار شهید مطهری، ج 18، ص: 469 و 470

احد داوری
۲۱ تیر ۹۹ ، ۱۱:۰۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

امام صادق علیه السلام جامه زبر کارگرى بر تن و بیل در دست داشت و در بوستان خویش سرگرم بود. چنان فعالیت کرده بود که سراپایش را عرق گرفته بود.

در این حال ابوعمرو شیبانى وارد شد و امام را در آن تعب و رنج مشاهده کرد.

 

پیش خود گفت شاید علت اینکه امام شخصا بیل به دست گرفته و متصدى این کار شده این است که کسى دیگر نبوده و از روى ناچارى خودش دست به کار شده. جلو آمد و عرض کرد: «این بیل را به من بدهید، من انجام مى دهم.».

امام فرمود: «نه، من اساسا دوست دارم که مرد براى تحصیل روزى رنج بکشد و آفتاب بخورد.»

 

منبع: مجموعه آثار شهید مطهری، ج 18، ص: 310

احد داوری
۰۴ تیر ۹۹ ، ۱۹:۱۸ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

 برخی مواقع از دست دادن والدین علاوه بر فشار روحی، باعث دشواری زندگی نیز می شود بویژه اگر والدین چیزی از خود به ارث نگذارند. دوستان واقعی کسانی هستند که در این زمان به یاری  بشتابند و با دست محبت خود، بار دیگر رونقی به زندگی همدیگر دهند. چیزی که این روزها کمتر شاهد آن هستیم و باید با الگو گیری از سبک زندگی اهل بیت علیهم السلام و یارانشان طرحی نو دراندازیم، ماجرای ابن سیابه نمونه ای از این موارد است که نکات جالبی در رفتار هر دو طرف دیده می شود: کمک مالی، سرمایه گذاری مناسب و به موقع، بازگردادن به موقع اصل سرمایه، توجه به تذکر پدر و مادر، زیارت خانه خدا، زیارت امام صادق علیه السلام، ادب نشستن در محضر امام، چگونگی توجه به فرمایش امام و... نکاتی است که در این ماجرای واقعی وجود دارد و از آن قابل برداشت است. اگر بگوییم این موارد افسانه مانند هستند به گزاف نگفته ایم، اینک اصل داستان با بیان رسای شهید مطهری:

 

عبد الرحمن بن سیابه کوفى، جوانى نورس بود که پدرش از دنیا رفت. مرگ پدر از یک طرف، فقر و بیکارى از طرف دیگر روح حساس او را رنج مى داد. روزى در خانه نشسته بود که کسى در خانه را زد. یکى از دوستان پدرش بود. به او تسلیت گفت و دلدارى داد. سپس پرسید: «آیا از پدرت سرمایه اى باقى مانده است؟».

«نه.».

- این هزار درهم را بگیر، اما بکوش که اینها را سرمایه کنى و از منافع آنها خرج کنى.».

این را گفت و از دم در برگشت و رفت.

 

عبد الرحمن خوشحال و خرم پیش مادرش رفت و کیسه پول را به او نشان داد و جریان را نقل کرد. طبق توصیه دوست پدرش به فکر کاسبى افتاد. نگذاشت به فردا بکشد. تا شب آن پول را تبدیل به کالا کرد. دکانى براى خود در نظر گرفت و مشغول کار و کسب شد. طولى نکشید که کار و کسبش بالا گرفت

احد داوری
۰۱ تیر ۹۹ ، ۱۷:۰۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

 احکام به سادگی به دست ما نرسیده اند، داستان زیر که شهید مطهری نقل کرده است نشان می دهد ائمه علیهم السلام در چه شرایطی زندگی می کردند و یاران اهل بیت علیهم السلام به چه سختی هایی به احکام اسلام مطابق تعالیم اهل بیت علیهم السلام دست یافته اند، اصل داستان با نقل شهید مطهری تقدیم می گردد:

 

در قرن دوم هجرى، مسأله سه طلاقه کردن زن در یک مجلس و یک نوبت، مورد بحث و گفتگوى صاحبنظران بود. بسیارى از علما و فقهاى آن عصر معتقد بودند که سه طلاق در یک نوبت- بدون اینکه رجوعى در میان آنها فاصله شود- درست است. اما علما و فقهاى شیعه به پیروى از امامان عالیقدر خود اینچنین طلاقى را باطل و بى اثر مى دانستند. فقهاى شیعه مى گفتند سه طلاق کردن زن در صورتى درست است که در سه نوبت صورت گیرد، به این معنى که مرد زن را طلاق دهد و سپس رجوع کند، دوباره طلاق دهد، باز رجوع کند، آنگاه براى سومین نوبت طلاق دهد. در این هنگام است که حق رجوع در عده از مرد سلب مى شود. بعد از عده نیز حق ازدواج مجدد ندارد، مگر بعد از آنکه تشریفات «محلل» صورت گیرد، یعنى آن زن با مرد دیگرى ازدواج کند و ... بعد میانشان به طلاق یا وفات جدایى بیفتد.

 

مردى در کوفه زن خود را در یک نوبت سه طلاقه کرد و بعد، از عمل خود پشیمان شد، زیرا به زن خود علاقه مند بود و فقط یک کدورت و شکرآب جزئى سبب شده بود که تصمیم جدایى بگیرد. زن نیز به شوهر خود علاقه داشت. از این رو هر دو نفر به فکر چاره جویى افتادند.

احد داوری
۳۰ خرداد ۹۹ ، ۱۴:۱۲ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰ نظر

 
مفضل بن قیس سخت در فشار زندگى واقع شده بود. فقر و تنگدستى، قرض و مخارج زندگى او را آزار مى داد. یک روز در محضر امام صادق لب به شکایت گشود و بیچارگیهاى خود را مو به مو تشریح کرد: «فلان مبلغ قرض دارم، نمى دانم چه جور ادا کنم. فلان مبلغ خرج دارم و راه درآمدى ندارم. بیچاره شدم، متحیرم، گیج شده ام. به هر در بازى مى روم به رویم بسته مى شود ...» در آخر از امام تقاضا کرد درباره اش دعایى بفرماید و از خداوند متعال بخواهد گره از کار فروبسته او بگشاید.

 
امام صادق به کنیزکى که آنجا بود فرمود: «برو آن کیسه اشرفى که منصور براى ما فرستاده بیاور.» کنیزک رفت و فوراً کیسه اشرفى را حاضر کرد. آنگاه به مفضل بن قیس فرمود: «در این کیسه چهارصد دینار است و کمکى است براى زندگى تو.».
- مقصودم از آنچه در حضور شما گفتم این نبود، مقصودم فقط خواهش دعا بود.».

 
- «بسیار خوب، دعا هم مى کنم. اما این نکته را به تو بگویم، هرگز سختیها و بیچارگیهاى خود را براى مردم تشریح نکن، اولین اثرش این است که وانمود مى شود تو در میدان زندگى زمین خورده اى و از روزگار شکست یافته اى. در نظرها کوچک مى شوى، شخصیت و احترامت از میان مى رود

 

مجموعه آثار شهید مطهری، ج 18، ص: 379 و 380

احد داوری
۲۹ خرداد ۹۹ ، ۱۲:۳۶ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰ نظر