خاطره آیت الله سبحانی از امام خمینی (رحمه الله):
امام (ره) وارد مدرسه فیضیه شد، وارد سالن شد که درس بدهد دید یک بچه طلبه دَمر خوابیده و کتابش را مطالعه مى کند تا امام (ره) دید ایشان مطالعه مى کند هیچى به او نگفت و برگشت و به شاگردهایش هم گفت هیچى نگویید.
گفتیم آقا نمى خواهید درس بفرمایید گفت نه گفتیم چرا؟ گفت این بچه طلبه دارد مطالعه مى کند گفتیم با چهار دلیل ما در اولویت هستیم: ما صد نفریم این یکى. این سال اول طلبگى است ما آیت الله هستیم. اینجا جاى ماست این بیخود آمده، از همه گذشته به او مى گوییم این خودش ما را ببیند مى رود نگاه کند ببیند 100 تا آیت الله ایستاده اند در مى رود.
امام فرمود: دلیل هاى شما هیچکدام قرآنى نیست اما شما صد تا هستید این یکى قرآن نگفته «ان اکرمکم عندالله اکثرکم» گردو نیست که بشماریم 90 تا بهتر است یا 80 تا.
قرآن نگفته «ان اکرمکم عندالله اعلمکم» هر که فوق لیسانس است بهتر از لیسانس است نه اینطور نیست البته علم هم ارزش دارد ولى خط کش تقواست.
هر روز شما اول آمده اید جاى شما بوده امروز ایشان اول آمده جاى ایشان است.
چهارم شما مى گویید به او بگوییم خودش بلند مى شود شما حق ندارید به کسى بگویید بلند شو اگر یک بچه سه ساله را در مسجد بلند کنى هر مقامى جاى او نماز بخواند نمازش باطل است. نمى شود گفت بلند شو که توى رودربایستى گیر کند.
گفتند آقا ما دیگر حرف نمى زنیم شما چه مى گویید؟
گفت: هیچى توى مدرسه قدم بزنیم اگر این طلبه رفت ما مى رویم درسمان را مى خوانیم ولى هیچى به طلبه نگویید.
آیت الله سبحانى مى گفت: یک ساعت دور مدرسه فیضیه گشتیم با صد تا طلبه و آن روز درس ما تعطیل شد و امام به ما درس نداد. من گفتم جناب آقاى سبحانى اتفاقاً آن روز امام به شما درس داد اتفاقاً درس واقعى همین بود.
برنامه درس هایی از قرآن، حجت الاسلام محسن قرائتی، تاریخ 16 خرداد 1381 (با ویرایش مختصر)