در روز عاشورا به محمد بن بشیر حضرمی که از یاران امام حسین علیه السلام بود، گفته شد: پسرت در مرز ری اسیر شده است.
گفت: او و خودم را به خدا سپردم. نه دوست داشتم که اسیر شود و نه این که پس از او بمانم.
امام حسین علیه السلام سخن او را شنیدند و به او فرمودند: خدا رحمتت کند، بیعتم را از تو برداشتم. برو و برای آزاد کردن فرزندت تلاش کن.
او گفت: درندگان مرا زنده زنده بخورند، اگر از شما جدا شوم.
امام علیه السلام فرمودند: پس این جامه های گران بها را در اختیار فرزندت قرار ده تا با آنها، فدیه جانفدای برادرش را فراهم کند. سپس پنج جامه به ارزش هزار دینار به او بخشیدند.
اگر او وابسته فرزندن بود قطعا نمی توانست امام خویش را یاری کند، انسانی که وابستگی داشته باشد، در بزنگاه های تاریخ گرفتار می شود.
منبع: زیبایی ها و زشتی های کربلا، سید محمد حسین راجی، مشهد: کتابستان ماجد، 1397، چاپ اول، صفحه 73 و 74