مهمترین زمینه های استکبار در قرآن عبارتاند از:
الف: قدرت و برخورداری از امکانات مادی؛ برخی از مستکبران مانند فرعون به امکانات و قدرت خود میبالیدند که قرآن چنین حکایت میکند: وَنَادَى فِرْعَوْنُ فِی قَوْمِهِ قَالَ یَا قَوْمِ أَلَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ وَهَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِی مِن تَحْتِی أَفَلَا تُبْصِرُونَ (زخرف 51). حضرت موسی علیهالسلام هم این قدرت مادی فرعون را تأیید کرده است، آنجا که به خداوند متعال عرض میکند: وَقَالَ مُوسَى رَبَّنَا إِنَّکَ آتَیْتَ فِرْعَوْنَ وَمَلأهُ زِینَةً وَأَمْوَالًا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا (یونس 88)
ب: هوای پرستی و گناه پیشگی؛ بنیاسرائیل برخی از پیامبران الهی را تکذیب کردند و برخی را به قتل رساندند؛ زیرا پیامبران با هوای نفس آنها مخالفت میکردند: أَفَکُلَّمَا جَاءکُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَرِیقًا کَذَّبْتُمْ وَفَرِیقًا تَقْتُلُونَ (بقره 87)؛ قرآن در مورد فرعون و اطرافیانش واژه مجرم را به کار برده است: ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُّوسَى وَهَارُونَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ بِآیَاتِنَا فَاسْتَکْبَرُواْ وَکَانُواْ قَوْمًا مُّجْرِمِینَ (یونس 75) و در آیه دیگر جرم کفار را مرتبط با استکبار آنها دانسته و فرموده است: وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا أَفَلَمْ تَکُنْ آیَاتِی تُتْلَى عَلَیْکُمْ فَاسْتَکْبَرْتُمْ وَکُنتُمْ قَوْمًا مُّجْرِمِینَ (جاثیه 31). جرم در اصل به معنای بریدن است (ابن فارس، ۱۴۰۴، ج ۱، ص ۴۴۵) سپس به معنای بریدن از حق و گرویدن به باطل معنا شده (طبرسى، ۱۳۷۲، ج ۵، ص ۷۰) که در اصطلاح از آن به گناه تعبیر میشود (فراهیدى، ۱۴۰۹ ق، ج ۶، ص ۱۱۸) لذا مجرم به معنای گناهکار است (طریحی، ۱۳۷۵، ج ۶، ص ۲۸).
ج: برگزیده پنداری (توهم ژن برتر)؛ دلیل استکبار ابلیس، توهم برتری در آفرینش بود که خود را به دلیل خلقت از آتش برتر از آدم خلق شده از خاک میدانست: فَسَجَدَ الْمَلَائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ إِلَّا إِبْلِیسَ اسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنْ الْکَافِرِینَ قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْعَالِینَ قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ (ص 73 – 76).
د: غفلت از قدرت نامحدود الهی؛ قوم عاد به عنوان یکی از مصادیق مستکبران، خود را قویترین مردم میدانستند ازاینروی به انکار آیات الهی پرداختند که خداوند در پاسخ آنها به قدرت بیپایان خود اشاره کرده و میفرماید: فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَقَالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِی خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَکَانُوا بِآیَاتِنَا یَجْحَدُونَ (فصلت 15). همچنین قرآن در مقابل قارون که از قدرت خدا احساس بینیازی میکرد و به علم خود میبالید سخن مشابهی ذکر کرده است: قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِی أَوَلَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِن قَبْلِهِ مِنَ القُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَکْثَرُ جَمْعًا (قصص 78)
بخشی از مقاله «راه های استکبارستیزی انقلابیون از دیدگاه قرآن»