هفت نکته از درسهای استاد قرائتی
1. اگر کسی درس را کنار گذاشت، مشخص میشود که خدا با او قهر کرده است: «إِذَا أَرْذَلَ اللَّهُ عَبْداً حَظَرَ عَلَیْهِ الْعِلْم» (نهج البلاغه صبحی صالح/ص526/ح 290).
2. اگر واقعاً به یک درسی علاقه ندارید، درستان را عوض کنید. ما سیصد و پنجاه «اعوذ» در احادیث داریم. یکی از آنها این است که «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ عِلْمٍ لَا یَنْفَع» پناه میبرم از درس بیخاصیت. حالا ما از کجا بفهمیم که درس ما خاصیت دارد یا نه؟ در حدیث امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود: «ثمرة العلم العبادة» (غررالحکم/حکمت798) اگر هر چه باسوادتر هستید، سلامتان بیشتر است، ادبتان بیشتر است، تواضعتان بیشتر است، این معلوم میشود که این درس خاصیت دارد.
3. امام خمینی (ره) را بعد از تبعید در ترکیه به بغداد آوردند، من طلبهی نجف بودم. با جمعی به دیدن آقا در کاظمین رفتیم. خدا رحمت کند، حاج آقا مصطفی این را میگفت. میگفت: امام در یک سالی که در ترکیه بود، در اتاقی بود که وقتی خواست پرده اتاق را بکشد، گفتند: پرده اتاق را نکشید. شما اگر نور میخواهید، لامپ را روشن کنید. به ما گفتهاند: امام از نور خورشید استفاده نکند. پرده را کشیدند. امام در اتاق تاریک، لامپ را روشن کرد و یک دور فقه نوشت. آن وقت ما بیست روز تخمه کدو میشکنیم. عمرمان را ضایع میکنیم. «أَفْنَیْتُ فِی الآمالِ عُمُرِى» تعطیلات باید کم بشود. از هیچ باید چیزی درست کرد.
4. در دعای مکارم الاخلاق، امام سجاد(علیهالسلام) میگوید: وَ حَصِّنْ رِزْقِى مِنَ التَّلَفِ» (صحیفه سجادیه، ص98) خدایا آنچه که رزق ما کردهای، رزق ما را از هدر رفتن حفظ بفرما!
5. هر پژوهشی ارزش ندارد. گاهی مینشینیم و جدول روزنامه حل میکنیم. خیابان دو حرفی تهران، خیابان قدیمی دو حرفی تهران، کلی مینشینیم و فکر میکنیم، بعد میگوییم: خیابان ری! ببخشید، چه مشکلی حل شد؟ آن کسی که این جدول را پر نکرده است، الان چه خاکی بر سرش میکند؟ تو که فهمیدی چه گُلی بر سرت میزنی؟ جهت اطلاع! مثل برنامهی صرفاً جهت اطلاع تلویزیون!!! عمر ما برای جهت اطلاع نیست. مثل اینکه بدانیم بوعلی سینا چند کیلو بوده است. این هم علم است؟ اصحاب کهف چند تا بودند؟ سه تا بودند، چهارتا بودند؟ این هم علم است؟ کدام فامیلها مردههایشان بیشتر است. برویم قبرستان و مردهها را بشماریم. در صدر اسلام در اینکه ما بیشتر هستیم، یا تو بیشتر هستی، بحثی شد که سرشماری کردند. یکی باخت و طبق نقلی گفتند: زنهای حامله را دو تا حساب کنید، یک بار دیگر بشمارید. باز باختند. گفتند: برویم قبرستان و مردههایمان را هم حساب کنیم، زنده و مرده کداممان بیشتر است. آیه نازل شد: «أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ * حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِر» (تکاثر/1و2) یعنی اینقدر شما مست آمار هستید، اینقدر آمارگرا و آمارزده هستید که رفتید و استخوانهای پوسیده و پیر نیاکانتان را میشمارید؟ حالا شصت یا هفتاد؟ پژوهشهای لغو. اصحاب کهف چند تا هستند؟ مردههای کدام بیشتر است.
6. چرا من و فلانی با هم درس خواندیم، فلانی به آنجا رسید، من نرسیدم. اگر میخواهید تاآخر عمرتان قلبتان سلیم باشد و کینهای نداشته باشید، در تحصیل رضای خدا را ببینید.
7. همهی علم فقط در آدمهای مشهور نیست. افراد گمنام هم مشهور... عزیز مصر خواب دید، گیج شد، تمام علمای مشهور هم گیج شدند، یک نفر گفت: آقا یک نفر در زندان است که او تعبیر خواب را بلد است. یعنی گاهی افرادی دانشمند هستند ولی در جلوی چشم شما نیستند. آیت الله العظمای بروجردی، بروجرد بود.
(بخش های منتخب درس هایی از قرآن استاد قرائتی مورخه 20 و 27 اسفند 1394)