توصیه های استاد قرائتی به اهل علم
1. پیغمبری سوار بر الاغ بود از روستایی میگذشت به قبرستان رسید و گفت خدایا این مردگان چگونه زنده میشوند؟ در این هنگام به فرمان خداوند مُرد و صدسال بعد خداوند او را حیات دوباره بخشید و این نشان میدهد که علم، آنقدر ارزش دارد که پیامبری صدسال باید بمیرد تا یاد بگیرد که خداوند چگونه مردگان را زنده میکند.
2. اینکه خداوند به حضرت موسی(ع) دستور میدهد تا حضرت خضر را پیدا کند و یاد بگیرد یعنی پیغمبر هستی؛ اما فارغ التحصیل نیستی.
3. برخی سخنرانان با کلمات بازی میکنند و جملات و کلمات مترادف و هم معنا را مدام تکرار میکنند، در حالی که باید سخنران بر بالای منبر کم حرف بزند، مفید حرف بزند و مسائل مورد نیاز مردم را بازگو کند.
4. باید برای لحظه لحظه عمر از خداوند متعال استغفار کنیم و زمان را بیهوده از دست ندهیم؛ همانگونه که امامان ما از لحظه لحظه عمرشان برای استغفار و تسبیح خداوند استفاده میکردند و لحظهای غافل از یاد و ذکر خداوند نبودند.
5. قرآن باید محور همه کارها باشد؛ چرا که قرآن جامع و کامل است و در باب همه مسائل میتوان به قرآن تمسک کرد و نکتههایش را استخراج کرد و آموخت.
6. شما ببینید انسانی را که بیرون از بانک به تماشای آن نشسته است و یا جوانانی که با شدت و حدت به تماشای یک برنامه ورزشی 90 دقیقهای مثل فوتبال مینشینند، اینها همه زمان و وقت و کارهای بیهوده است که باید از زندگیها حذف شود، تماشاگر فوتبال نباشیم؛ خودمان ورزش کنیم، از تماشای مسابقه فوتبال، چیزی جز خسران عایدمان نمیشود.
7. علمی که انسان با تحقیق از آیات و روایات به دست میآورد، آن زمان مفید فایده است که به مردم بگوید؛ بنابراین آن علمی که انسان در نزد خود نگه دارد علم نیست.
8. علم نافع علمی است که عالمش به واسطه آن، دستگیر پدر و مادرش باشد و دست آنان را بوسه زند و متواضع باشد، ثمره علم، اشک است و طلبه باید اهل اشک باشد؛ اینکه میگویند علما و روحانیان سلسله جلیله هستند این در صورتی مصداق دارد که فرقی بین نماز نجار و بنا و قصاب با یک عالم باشد وگرنه همین نماز سه رکعتی مغرب و عشا را یک انسان معمولی هم میخواند.
9. طلبه باید از ابتدا مواظب طلبگیاش باشد، تقوا باید از ابتدا در طلاب تقویت شود و یک طلبه باید با مطالعه فردایش با امروز و دیروزش متفاوت باشد و البته برای این تفاوت نیاز است که محور کارهایش را تفسیر و جدی گرفتن قرآن قرار دهد.
10. در حوزههای علمیه باید طلاب در هر سال تحصیلی مهارتی خاص را فرا گیرند. برای مثال در سال اول روش تدریس قرآن در سال دوم قصهگویی در سال سوم احکام که اگر طلبهای در سال دوم دیگر درسش را ادامه نداد، حداقل فایدهاش این است که او دو هنر تدریس قرآن و آموزش احکام را فرا گرفته است.