یکی از دوستان ما که یک نسبت سببی هم با ما دارد، ایشان خادم افتخاری حضرت معصومهسلاماللهعلیها است. یک روز در هفته آنجا میرود و به صورت افتخاری کفشداری انجام میدهد. ایشان میگفت ده، بیست، سی سال پیشتر یک پیرمرد سادهای اینجا به کفشداری میآمد و ما هم کفش او را میگرفتیم.
یکبار که اینجا آمد ایامی بود که یک مقدار جلوترش باران آمده بود و کوچهها گلآلود بود. آنوقتها همه خیابانها آسفالت نبود، سی سال پیشتر، خیلی از کوچهها گِلی بود. زوّار که اینجا میآمدند غالباً کفشهایشان گِلی بود و آنجا میگذاشتند و خاکهایش میریخت. این آمد و زیارت کرد و کفشش را که گرفت و پوشید، روی این پیشخوانی که ما کفشها را میگذاشتیم یک مقدار از این گل کفشهای زوّار ریخته بود. ایشان دو دستهایش را روی این خاکها زد و به سر و صورتش مالید. ایشان یکی از علمای بزرگ بود ولی من نمیشناختم که چه کسی بود؟ در دلم گفتم عجب آخوند سادهای است، خاک کفش زوار که گلهای کوچه بوده و اینجا آمده، این چقدر ساده است که از این خاک برمیدارد و به سر و صورت میمالد! بعد از چندی تحقیق کردم که این کیست؟ گفتند این آقای بهجت است.
آن کسی که همه ما چیزهایی از کمالات ایشان را شنیدیم، بالاخره ایشان از مراجع بودند و کمالات معنوی یا کراماتی برای ایشان قائلاند و ما هم چیزهایی شنیدیم، خاک کفش زوار حضرت معصومهسلاماللهعلیها را برای تبرّک به سر و صورتش میکشید. این مال چیست؟ فرقش با من این است که معرفت او بیشتر است، او میداند حضرت معصومهسلاماللهعلیها کیست؛ آن کسی است که به خاطر او زائرانی که به زیارتش میروند هم ارزش پیدا میکنند، کفششان هم ارزش پیدا میکند، خاک کف کفششان هم ارزش پیدا میکند. آن خاک، تبرک میشود، به سروصورتش میکشد چون در این ارتباط، خودش را با حضرت معصومهسلاماللهعلیها مرتبط میکند. ایشان یک دریای رحمت و نور است، او به این وسیله خودش را به حضرت مربوط میکند، چیزی هم از او نمیخواهد، خاک که به صورتش مالید کسی به او چیزی داد یا به نیتی کرد که فلانجوری بشود؟! نه، فقط به خاطر اینکه دوست داشت. خاک کفش زوار حضرت معصومهسلاماللهعلیها را دوست دارد. اگر بگویند ثواب این از چند سال نماز و روزه بیشتر است، تعجب نکنید چون این معامله نیست، چیزی نمیدهد چیزی بگیرد، عشق است.
منبع: بخشی از سخنرانی آیت الله مصباح یزدی
دریافت فیلم ارادت عجیب آیت الله بهجت به حضرت معصومه علیها السلام