مطالعات دانشجویی

مطالبی از قرآن و احادیث، نکاتی از سیره بزرگان و مقالات شخصی

مطالعات دانشجویی

مطالبی از قرآن و احادیث، نکاتی از سیره بزرگان و مقالات شخصی

سلام خوش آمدید

۳۳۷ مطلب با موضوع «سبک زندگی بزرگان و شهدا» ثبت شده است

 یک روز شلوارم حین مانور پاره شد؛ آن قدر که مجبور شدم آن را در بیاورم و بادگیر بپوشم. از بچه ها سراغ نخ و سوزن گرفتم؛ کسی نداشت، صبح روز بعد که از خواب بیدار شدم، دیدم شلوارم دوخته شده بالای سرم است. از حاجی رحیمی که کنارش می خوابیدم، پرسیدم:

- حاجی کی دوخته؟ شما زحمت کشیده اید؟

 - آره پسرم

 خواستم دستش را ببوسم، نگذاشت و گفت:

- کاری نکرده ام ... کار کوچکی بود. ارزش گفتن ندارد. بچه ها هر وقت کار خیاطی داشته باشند به من می دهند ....

 - حاجی، اگر  نخ و سوزن را می دادید، خودم می دوختم ...

خندان گفت: ارزشش همین است که خودم بدوزم. خوشحال می شوم برای یک رزمنده کاری بکنم.
 

منبع: برگزیده هایی از کتاب «دسته یک؛ بازروایی خاطرات شب عملیات»؛ گردآورنده: اصغر کاظمی؛ تهران، سوره مهر، چاپ دهم: 1388. راوی بهنام باقری، ص 501 - 502

  
نکات دیگری از کتاب «دسته یک»
 

  • احد داوری

 
در دنیای پرشتاب امروز که «چندکاری» و انجام کارهای همزمان به یک ارزش تبدیل شده، بسیاری از ما - چه دانشجو و چه جوان جویای موفقیت - در گرداب فعالیت‌های متعدد و گاه متضاد غرق شده‌ایم. اما آیا این «همه‌کار بودن» واقعاً نقطه قوت است یا ضعفی مهلک که نقشه‌ها و تلاش‌هایمان را به شکست می‌کشاند؟ چرا با وجود استعداد و انرژی زیاد، اغلب به نتیجه چشمگیر و پایداری نمی‌رسیم؟

پاسخ این پرسش را می‌توان در کلامی ژرف از امام علی (علیه السلام) جستجو کرد که فرمودند: «مَنْ أَوْمَأَ إِلَى مُتَفَاوِتٍ خَذَلَتْهُ الْحِیَلُ» (نهج البلاغه، حکمت ۴۰۳)

 

 «کسی که به کارهای مختلف بپردازد، نقشه‌ها و تدبیرهایش به جایی نمی‌رسد.»
 

تأکید امیرالمؤمنین بر تمرکز و پرهیز از پراکندگی، در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) به یکی از یاران خاصش به نام «فضیل بن یسار» نیز تکرار شده است:  «إِنَّهُ مَنْ کَانَ هَمُّهُ هَمّاً وَاحِداً کَفَاهُ اللَّهُ هَمَّهُ، وَ مَنْ تَشَعَّبَتْ بِهِ الْهُمُومُ لَمْ یُبَالِ اللَّهُ فِی أَیِّ وَادٍ هَلَکَ» (الکافی، ج 3، ص 621)

 

«هر که همّ و هدفش یکی باشد، خداوند گرفتاری‌اش را کفایت می‌کند؛ اما کسی که همّ‌های گوناگون او را به هر سو بکشاند، خداوند باکی ندارد که در چه وادی‌ای هلاک گردد.»

 

اعتراف یک نابغه

 شیخ بهایی، دانشمند نامدار نیز با تجربه‌ای عملی به این حقیقت اعتراف می‌کند:  «غَلَبتُ کُلَّ ذِی فُنونٍ وَغَلَبَنِی ذُو فَنٍّ وَاحِدٍ»

 «بر تمام دانشمندانی که مانند من در علوم مختلف کار کرده بودند، غلبه کردم؛ اما دانشمندی که تنها در یک علم فعالیت داشت، بر من غلبه نمود.»

 این سخن، مصداق عینی این اصل است که عمق‌بخشی در یک حوزه، بسیار کارآمدتر از سطحی‌نگری در زمینه‌های متعدد است. پس اگر به دنبال «راز موفقیت» هستید، فراموش نکنید:

 

 «کلید پیروزی، نه در انباشتن کارها، که در انتخاب مسیری واحد و تخصیص تمام همت به آن است.»

  

 برای مطالعه بیشتر: پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏15، ص 283 - 286

  

  • احد داوری

شهید رئیسی

  • ۰ نظر
  • ۲۷ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۲:۰۳
  • احد داوری

 

در آخرین سه شنبه، دعای توسلی در دسته خوانده شد که با دعاهای قبلی تفاوت داشت. چهارده بند دعای توسل را چهارده نفر از بچه ها خواندند؛ هر کدام یک بند. ... در عملیات والفجر هشت، از دسته ما همین چهارده نفر به شهادت رسیدند، نه یکی کمتر و نه بیشتر.

 

برگزیده هایی از کتاب «دسته یک؛ بازروایی خاطرات شب عملیات»؛ گردآورنده: اصغر کاظمی؛ تهران، سوره مهر، چاپ دهم: 1388، ص 302

 

نکات دیگری از کتاب «دسته یک»

 

  • ۱ نظر
  • ۲۱ اسفند ۰۳ ، ۰۶:۴۲
  • احد داوری

 

شهید جعفر فیضی پور

  • احد داوری

 

آیت الله بهجت

 یکی از دوستان ما که یک نسبت سببی هم با ما دارد، ایشان خادم افتخاری حضرت معصومه‌سلام‌‌الله‌‌علیها است. یک روز در هفته آنجا می‌رود و به صورت افتخاری کفشداری انجام می‌دهد. ایشان می‌گفت ده، بیست، سی سال پیش‌تر یک پیرمرد ساده‌ای اینجا به کفشداری می‌آمد و ما هم کفش او را می‌گرفتیم.

 

یکبار که اینجا آمد ایامی بود که یک مقدار جلوترش باران آمده بود و کوچه‌ها گل‌آلود بود. آن‌وقت‌ها همه خیابان‌ها آسفالت نبود، سی سال پیش‌تر، خیلی از کوچه‌ها گِلی بود. زوّار که اینجا می‌آمدند غالباً کفش‌هایشان گِلی بود و آنجا می‌گذاشتند و خاک‌هایش می‌ریخت. این آمد و زیارت کرد و کفشش را که گرفت و پوشید، روی این پیشخوانی که ما کفش‌ها را می‌گذاشتیم یک مقدار از این گل کفش‌های زوّار ریخته بود. ایشان دو دست‌هایش را روی این خاک‌ها زد و به سر و صورتش مالید. ایشان یکی از علمای بزرگ بود ولی من نمی‌شناختم که چه کسی بود؟ در دلم گفتم عجب آخوند ساده‌ای است، خاک کفش زوار که گل‌های کوچه بوده و اینجا آمده، این چقدر ساده است که از این خاک برمی‌دارد و به سر و صورت می‌مالد! بعد از چندی تحقیق کردم که این کیست؟ گفتند این آقای بهجت است.

 

آن کسی که همه ما چیزهایی از کمالات ایشان را شنیدیم، بالاخره ایشان از مراجع بودند و کمالات معنوی یا کراماتی برای ایشان قائل‌اند و ما هم چیزهایی شنیدیم، خاک کفش زوار حضرت معصومه‌سلام‌‌الله‌‌علیها را برای تبرّک به سر و صورتش می‌کشید. این مال چیست؟ فرقش با من این است که معرفت او بیشتر است، او می‌داند حضرت معصومه‌سلام‌‌الله‌‌علیها کیست؛ آن کسی است که به خاطر او زائرانی که به زیارتش می‌روند هم ارزش پیدا می‌کنند، کفششان هم ارزش پیدا می‌کند، خاک کف کفششان هم ارزش پیدا می‌کند. آن خاک، تبرک می‌شود، به سروصورتش می‌کشد چون در این ارتباط، خودش را با حضرت معصومه‌سلام‌‌الله‌‌علیها مرتبط می‌کند. ایشان یک دریای رحمت و نور است، او به این وسیله خودش را به حضرت مربوط می‌کند، چیزی هم از او نمی‌خواهد، خاک که به صورتش مالید کسی به او چیزی داد یا به نیتی کرد که فلانجوری بشود؟! نه، فقط به خاطر اینکه دوست داشت. خاک کفش زوار حضرت معصومه‌سلام‌‌الله‌‌علیها را دوست دارد. اگر بگویند ثواب این از چند سال نماز و روزه بیشتر است، تعجب نکنید چون این معامله نیست، چیزی نمی‌دهد چیزی بگیرد، عشق است.

 منبع: بخشی از سخنرانی آیت الله مصباح یزدی

 آیت الله بهجت

 

دریافت فیلم ارادت عجیب آیت الله بهجت به حضرت معصومه علیها السلام

 

 

  • احد داوری

 

امروز داشتیم یک دسته از دارو ها را جابجا می کردیم. مامان گفتند ببین روی این کرم ها چی نوشته بلند خواندم کرم ترک پا، کرم ....
دلم تکان خورد دیدم مامان زیر دست‌هایشان بی صدا گریه می کنند.
 
مدت زیادی بود که به خاطر سفرهای زیاد و پشت هم و سفر با ماشین تو جاده‌های سخت زانوهای بابا دردهای زیادی داشت. گاهی حتی نشستن در نماز براشون سخت می‌شد. به زحمت نماز می‌خواندند.
 
این هفته‌های قبل از شهادت، درد پا اذیت می‌کرد. یک دکتری آمده بود چسب درد زده بود. نمی‌دونم چسب درد رو بد زده بود، چسب بد بود یا پوست حاج‌آقا خیلی حساس بود که اطرافش پر از تاول شده بود. کار به اورژانس و پانسمان و...کشید. من با شنیدن این خبر خیلی به‌هم ریختم. از تصور دردی که می‌کشند خیلی اذیت بودیم. حساسیت فصلی پوستی هم اضافه شده بود. پاشنه پاشون ترک می‌زد. این همه کرم برای همان بود.
وقتی می رفتند تبریز هنوز پاشون پانسمان داشت.
پوست حساس لطیف و پانسمان و تاول‌ها همه در چند ثانیه سوخت.
 

شهید رئیسی 

بعدترها فهمیدیم بخشی از پای ایشان در ورزقان جا مانده بود و دوستانمان همانجا به خاک سپرده‌اند.
پیکر اربا اربا سهم روضه‌های شب هشتم محرم بود برای حاج‌آقا....
ما را بخرد کاش!

منبع: دلنوشته دختر شهید رئیسی

 

  • احد داوری

 

سحر بلبل حکایت با صبا کرد

که عشقِ رویِ گل با ما چه‌ها کرد...

 

 سید حسن نصرالله 

 

غلامِ همتِ آن نازنینم

که کار خیر بی روی و ریا کرد...

 

سید حسن نصرالله 
 

خوشش باد آن نسیمِ صبحگاهی

که دردِ شب نشینان را دوا کرد...

پی نوشت: قبل از طلوع آفتاب، ستارگان یک به یک ناپدید می شوند...

 

 

  • احد داوری

 

به لقمان گفتند: بر کدام حکمت خود عزم کردی که عمل کنی؟

گفت: خود را مجبور نمی کنم بر چیزی که دیگران آن را انجام می دهند (و وظیفه آنهاست که انجام دهند) و آنچه را که به من واگذار کرده اند ضایع نمی کنم.

وَ عَنْهُ، عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ: حَدَّثَنِی جَعْفَرٌ، عَنْ أَبِیهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ قَالَ: «قِیلَ لِلُقْمَانَ‏: مَا الَّذِی أَجْمَعْتَ عَلَیْهِ مِنْ حِکْمَتِکَ‏؟ قَالَ: لَا أَتَکَلَّفُ مَا قَدْ کُفِیتُهُ‏، وَ لَا أُضَیِّعُ مَا وُلِّیتُهُ‏» (قرب الاسناد ص 72)

 

توضیح مختصر: لقمان می گوید من دنبال کاری نمی روم که دیگران آن را بهتر از من انجام می دهند یا وظیفه آنهاست که انجام دهند، اما اگر کاری به من مُحوّل شده و وظیفه من باشد، ضایع نکرده و به بهترین وجه انجام می دهم.

مصادیق متعددی از این حکمت لقمان که مربوط به تعیین اولویت های زندگی است در ساحت های مختلف زندگی فردی و اجتماعی افراد وجود دارد (وظیفه محول شده به دانشجو مطالعه است، وظیفه محول شده به معلم نیز تدریس است، خدا روزی رسان است، وظیفه یک سیاستمدار ... وظیفه یک مسئول جامعه ... وظیفه یک پدر ... وظیفه ... )

 
 پ. ن: در سیاست، اخلاق، فرهنگ و ... چقدر این سخن حکیمانه است.

 

  • ۰ نظر
  • ۲۸ شهریور ۰۳ ، ۰۸:۰۱
  • احد داوری

 اسماعیل هنیه

امام علی علیه السلام :

از نشانه هاى هر یک از آنان ، این است که او را در دین ، نیرومند مى یابى...

از نیکوکارانِ پیش از خود الگو مى گیرد،

و خود براى کسانى که پس از او مى آیند و طالب نیکوکارى هستند ، الگوست .

اینان ، کارگزاران خداوند و حاملانِ فرمان و طاعت او ، و چراغ هاى (روشنى بخش) زمین او و آفریدگانش هستند.

اینان ، شیعیان و دوستداران ما هستند ، و از مایند و با مایند.

وه که مرا چه شوقى به دیدار آنان است!

 

وَ مِنْ عَلَامَةِ أَحَدِهِمْ أَنْ تَرَى لَهُ قُوَّةً فِی دِین‏ ... یَقْتَدِی بِمَنْ سَلَفَ مِنْ أَهْلِ الْخَیْرِ قَبْلَهُ فَهُوَ قُدْوَةٌ لِمَنْ خَلَفَ مِنْ طَالِبِ الْبِرِّ بَعْدَهُ أُولَئِکَ عُمَّالٌ لِلَّهِ وَ مَطَایَا أَمْرِهِ وَ طَاعَتِهِ‏ وَ سُرُجُ‏ أَرْضِهِ وَ بَرِیَّتِهِ أُولَئِکَ شِیعَتُنَا وَ أَحِبَّتُنَا وَ مِنَّا وَ مَعَنَا آهاً شَوْقاً إِلَیْهِم‏ (کنز الفوائد، ج 1 ، ص 91 و 92)

 

  • ۰ نظر
  • ۱۱ مرداد ۰۳ ، ۰۶:۴۲
  • احد داوری

 

[مرحوم سید باقر شفتی] روزی جگری تهیه کرده بود و برای خانواده خود می برد. در بین راه به سگی رسید که از فرط گرسنگی بی حال شده بود و شیر نداشت تا به بچه هایش بدهد. ایشان به حال حیوان ترحم کرد و جگر را به آن حیوان داد.

بعد از ترحم سید باقر به آن حیوان، وضع مالی اش بسیار خوب شد، به حدی که افراد زیادی تحت تکفلش بودند و دارای املاک فراوانی شد به طوری که در سال، هفده هزار تومان - به پول آن زمان- مالیات می داد.

فتحعلی شاه می گفت: «از مالیات شما صرف نظر کنیم؟» ایشان فرمودند: « این مبلغ را واقعا نمی گیرید یا می خواهید از دیگران زیادتر بگیرید؟». فتحعلی شاه گفت: «آنچه از شما گرفته نمی شود در مالیات دیگران سرشکن شده و جبران می شود». ایشان راضی نشدند و فرمودند: «من مالیات خود را می دهم».

ایثار این است که انسان دیگران را بر خود مقدم بدارد، حتی اگر طرف مقابل، یک حیوان باشد.

 

منبع: زیبایی ها و زشتی های کربلا، سید محمد حسین راجی، مشهد: کتابستان ماجد، 1397، چاپ اول، صفحه 68

 

  • ۰ نظر
  • ۰۵ مرداد ۰۳ ، ۲۱:۰۷
  • احد داوری

 

عکس اول را در آورد و گفت: این عکس پسر اولم محسن است

عکس دوم را گذاشت روی عکس محسن و گفت: این پسر دومم محمد است. دو سال با محسن تفاوت سنی داشت.

عکس سوم را آورد و گذاشت روی عکس محمد؛ خواست بگوید این پسر سومم... سرش را بالا آورد، دید شانه های امام [خمینی] رحمه الله دارد می لرزد. فوری عکس ها را جمع کرد زیر چادرش و خیلی جدی گفت: «چهار تا پسرم رو دادم که اشکتو نبینم».

 

منبع: زیبایی ها و زشتی های کربلا، سید محمد حسین راجی، مشهد: کتابستان ماجد، 1397، چاپ اول، صفحه 79 و 80

  • ۰ نظر
  • ۰۱ مرداد ۰۳ ، ۲۳:۴۸
  • احد داوری

 

در روز عاشورا به محمد بن بشیر حضرمی که از یاران امام حسین علیه السلام بود، گفته شد: پسرت در مرز ری اسیر شده است.

گفت: او و خودم را به خدا سپردم. نه دوست داشتم که اسیر شود و نه این که پس از او بمانم.

 

امام حسین علیه السلام سخن او را شنیدند و به او فرمودند: خدا رحمتت کند، بیعتم را از تو برداشتم. برو و برای آزاد کردن فرزندت تلاش کن.

او گفت: درندگان مرا زنده زنده بخورند، اگر از شما جدا شوم.

 

امام علیه السلام فرمودند: پس این جامه های گران بها را در اختیار فرزندت قرار ده تا با آنها، فدیه جان‌فدای برادرش را فراهم کند. سپس پنج جامه به ارزش هزار دینار به او بخشیدند.

اگر او وابسته فرزندن بود قطعا نمی توانست امام خویش را یاری کند، انسانی که وابستگی داشته باشد، در بزنگاه های تاریخ گرفتار می شود.

 

منبع: زیبایی ها و زشتی های کربلا، سید محمد حسین راجی، مشهد: کتابستان ماجد، 1397، چاپ اول، صفحه 73 و 74

 

  • احد داوری

ابوریحان بیرونی در پشتکار داشتن در تحصیل علم، عجیب بوده است. بسیار مرد دانشمندی بوده. از جمله نوابغ بشریت است و مرد بسیار مسلمان و متدینی هم هست.

 

ابوریحان مریض بود به آن مرضی که از دنیا رفت. در حال احتضار بود. همسایه ‏ای داشت که از فقها بود. وقتی دید که ابوریحان مریض است به عیادت او رفت. ابوریحان در بستر افتاده بود ولی هوشش بجا بود. تا چشمش به آن فقیه افتاد، یک مسئله فقهی را در باب ارث از او سؤال کرد (با اینکه ابوریحان در فقه تخصصی نداشته و در ریاضیات و جامعه شناسی و فلسفه تخصص داشته و نیز منجم فوق العاده‏ای بوده است). 

 مرد فقیه از او سؤال کرد که در این موقعیت چه وقت مسئله پرسیدن است؟! ابوریحان گفت: من می‏دانم که در حال احتضارم، ولی آیا بمیرم و بدانم بهتر است یا بمیرم و ندانم؟ بالاخره خواهم مرد، پس بدانم و بمیرم بهتر است. (خود دانش برای انسان یک کمالی است.) آن فقیه جواب آن مسئله را داد و می‏گوید: هنوز به خانه خود نرسیده بودم که صدای گریه و ناله از منزل ابوریحان برخاست، گفتند ابوریحان وفات کرد.

 

مجموعه آثار شهید مطهری، ج‏21، ص: 270

  • ۰ نظر
  • ۲۶ اسفند ۰۲ ، ۰۷:۲۳
  • احد داوری
مطالعات دانشجویی


امام خامنه ای:
باید در کشور ما و در میان جامعه‌ى ما ترتیبى اتّخاذ بشود که همه‌ى آحاد مردم به‌نحوى با قرآن انس داشته باشند و مفاهیم قرآنى براى اینها مفهوم باشد و معانى قرآن را درک کنند، به قرآن مراجعه کنند؛ ولو به طور اجمال از مفاهیم قرآنى سر دربیاورند.
(8 تیر 1393)

********************

امام خامنه‌ای:
«دشمنان می خواهند یاد شهدا احیا نشود برای اینکه جاده شهادت کور بشود» (6 اسفند 1397)