آخرین بوسه نوجوان شهید
پنجشنبه, ۱۳ خرداد ۱۴۰۰، ۰۷:۱۵ ب.ظ
ناگهان در میان ستون ادوات مکانیزه دشمن، یکی را دیدم که به شنی نفربر تکیه کرده. اول فکر کردم زخمی است، چون تکیه داده بود. از هیکل کوچک و لباس خاکی اش معلوم بود که خودی است.
چراغ قوه را به صورتش انداختم. نوجوانی شانزده – هفده ساله که پشت لبش هنوز سبز نشده بود. در دستش چیزی بود. دقت کردم، دیدم عکس امام است. انگار در ثانیه های پایانی، عکس امام را در آورده و بوسیده بود. حیران او را روی زمین خواباندنم و با کمک رضا او را عقب بردیم.
راوی: حمید رضا رمضانی
کتاب «دسته یک؛ بازروایی خاطرات شب عملیات»؛ گردآورنده: اصغر کاظمی؛ تهران، سوره مهر، چاپ دهم: 1388 ص 245