احترام فوق العاده علامه طباطبایی به نظرات علمی شاگردانش
راوی: آیت الله مکارم شیرازی
یک روز علّامه طباطبائى مرا خواستند و وقتى به حضورشان رسیدم، فرمودند: «تمایل دارم تفسیر المیزان ترجمه شود و عقیده دارم براى ترجمه آن شما این کار را بکنید.» من قبول کردم و شروع به ترجمه نمودم و جلد اوّل را در دو مجلّد ترجمه نمودم، زیرا مطالب آن فشرده است و الفاظ کوتاه و معانى زیادى دارد و به عللى موفق به ادامه این کار نشدم.
یک بار خدمتشان آمدم و عرض کردم: آقا! شما استادید و بزرگوار و صاحب نظرید، ولى من هم آدمى هستم که نمى توانم در همه مسائل تقلید بکنم؛ در این بحث هاى شما که ترجمه مى کنم، مى خواهم استقلال فکرى خودم را از دست ندهم. اگر جایى اختلاف نظر داشتم، آیا اجازه مى فرمایید: در پاورقى نظر خود را بنویسم یا اجازه نمى فرمایید؟
ایشان جمله خیلى پرمعنایى فرمودند و در حالى که تبسم بر لبانشان آشکار بود گفتند: «آقاى مکارم! اگر ما از خودمان انتقاد بکنیم، بهتر از این است که دیگران از ما ایراد بگیرند. بگذارید ما خودمان بحث هایمان را نقد کنیم، نه آن که بیگانه ها این کار را بکنند».
بعد افزودند: «پیشنهادى که دارم، اگر شما جایى ایرادى داشتید، قبلًا بیایید با من بحث کنید. اگر من شما را قانع کردم، تمام». گفتم: اگر قانع نشدم چى؟ فرمودند: «ایرادتان را در پاورقى نوشته، جواب من را هم مى نویسید و قضاوت را به خوانندگان وا مى گذارید».
یک استاد به شاگردش تا این اندازه بلند نظرى داشته باشد، مهم است. شروع کردیم به ترجمه تفسیر، تا آن که به مباحث جبر و تفویض رسیدیم، که من به فکر خودم در بعضى از نظرات با ایشان هماهنگ نبودم. خدمتشان عرض کردم: آقا! آن محبتى که فرمودید در اوّل کار و قرارى که گذاشتیم، الآن من آمده ام وفاى به آن عهد را بخواهم. مى خواهم در این جا پاورقى نوشته و از بحث شما ایرادى بگیرم. فرمودند: «اشکالى ندارد. بفرمایید ببینم اشکال شما چیست؟».
در یکى از شب ها که خدمتشان بودم و اشکال را مطرح کردم، ایشان نظراتشان را فرمودند. من در آخر کار باز سماجت کردم و گفتم: آقا! واقعش این است که من هنوز قانع نشده ام ولو توضیحات خوبى فرمودید. اجازه بدهید که من بنویسم. فرمودند: «عیبى ندارد».
اشکال را خیلى مفصل نوشتم و خدمتشان آوردم. گفتند: «اوه! شما این قدر مفصل مى نویسید، من جوابش را چقدر بنویسم؟» گفتم: مى فرمایید چه کنیم؟ فرمودند: «اشکال خلاصه شده و جواب خلاصه در پاورقى است». ما هم قبول کردیم و در ضمن آوردن خلاصه ایراد، عین جواب ایشان را نوشتیم و این الآن به عنوان یک سند در آن پاورقى تفسیرى که من ترجمه کردم، ضبط و محفوظ است.
این مسأله براى من خیلى آموزنده بود و مؤثر واقع شد که یک مرد بزرگ نسبت به نظرات شاگرد این قدر احترام بگذارد و کراراً این قضیه را در جلسات به عنوان صفاى روح و معنویت مرحوم علّامه طباطبائى نقل کرده ام.
مرزبان وحی و خرد؛ یادنامه مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبائى قدس سره، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم) ، چاپ: اول، 1381 صفحه 722 و 723