همه لال شدیم
زمستان سال 68 بود که در تالار اندیشه فیلمی را نمایش دادند که اجازه اکران از وزارت ارشاد نگرفته بود. سالن پر بود از هنرمندان، فیلمسازان، نویسندگان و ...
در جایی از فیلم آگاهانه یا ناآگاهانه به حضرت زهرا علیهاالسلام بی ادبی می شد. من این را فهمیدم. لابد دیگران هم همین طور؛ ولی همه لال شدیم و دم بر نیاوردیم. با جهان بینی روشنفکریِ خودمان قضیه را حل کردیم. طرف هنرمند بزرگی است و حتما منظوری دارد و انتقادی است بر فرهنگ مردم؛ اما یک نفر نتوانست ساکت بنشیند و داد زد: «خدا لعنتت کند! چرا توهین می کنی؟!».همه سرها به سویش برگشت. در ردیف وسط آقایی بود چهل و چند ساله با سیمایی بسیار جذاب و نورانی، کلاهی مشکی بر سرش بود، اورکتی سبز بر تنش.
از بغل دستی ام سعید رنجبر پرسیدم: آقا را می شناسی؟ گفت: سید مرتضی آوینی است.
منبع: زیبایی ها و زشتی های کربلا، سید محمد حسین راجی، مشهد: کتابستان ماجد، 1397، چاپ اول، صفحه 45 و 46