نام گذاری بر روی اشیاء، شهر ها، افراد و... از آغاز زندگی بشر وجود داشته است و انتخاب نام متناسب با موضوع، امری است مطلوب به طوری که حتی در دین اسلام انتخاب نام نیکو برای فرزندان از وظایف پدر و مادر شمرده شده است[1]. و خداوند خود را به نام های نیک ستوده است: اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى[2]؛ خدایى که جز او معبودى نیست [و] نامهاى نیکو به او اختصاص دارد.
خطبه های نهج البلاغه نیز به علت مضامین مهم یا مناسباتی که در آنها آمده است به نام هایی مشهور شده و از سایر خطبه ها مجزا گشته اند. البته معلوم نیست چه زمانی این اسامی بر خطبه ها نهاده شده ولی مسلم است که این اسامی قبل از جمع آوری خطبه ها توسط سید رضی نامگذاری شده است چرا که برخی مصادر قبل از سید رضی اسامی را آورده اند مثلا در کتاب «عقد الفرید» تالیف ابن عبد ربه اسم خطبه «غراء» (خطبه 83) ذکر شده است و برخی علمای شیعه نظیر کلینی، صدوق و ابن شعبه حرانی اسامی برخی خطبه ها مانند خطبه «وسیله» و «دیباج» را ذکر کرده اند؛[3] البته وجه تسمیه برخی خطبه ها چندان معروف نیست.
شناخت اسامی خطبه ها علاوه بر نشان دادن مهم ترین نکات برجسته خطبه از دیدگاه علما، نشان اهمیت وافر خطبه برای علما و ادبا دارد و امکان ارجاع دادن و یافتن اسناد و مدارک خطبه های نهج البلاغه را بیشتر فراهم می کند.[4]
با این مقدمات کلی، وجه تسمیه برخی خطبه سوم ذکر می کنیم.
خطبه سوم: خطبه شقشقیه
این خطبه با عبارت «اما و اللّه لقد تقمّصها فلان ... » آغاز شده و حضرت در آن مسائل مربوط به خلافت بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را بی پرده شرح می دهد و در عین کوتاهی، یک دوره تاریخ اسلام مربوط به خلفای عصر نخستین در آن خلاصه شده است و همچنین محتوا بیانگر آن است که حضرت خطبه را در اواخر عمر شریفش بعد از ماجرای جنگ جمل و صفین و نهروان ایراد فرموده است.[5]
در روایات آمده که این عباس می گوید: من در «رحبه» (میدانی مقابل دار الاماره کوفه) در نزد امیر مومنان علیه السلام بودم که مساله خلافت و پیشی گرفتن گذشتگان بر آن حضرت مطرح شد؛ امام آه عمیقی کشید و فرمود[6]: به خدا سوگند او پیراهن خلافت را بر تن کرد در حالى که خوب مىدانست موقعیّت من در مسئله خلافت همچون محور سنگ آسیاست که بدون آن هرگز گردش نمىکند....
امام خطبه را ادامه داد تا اینکه کسی از میان جمعیت بر خاست و نامه ای به حضرت داد و فکر امام را به امور دیگری متوجه ساخت به طوری که دیگر خطبه را ادامه نداد. ابن عباس تقاضا کرد تا امام خطبه را ادامه دهد که حضرت فرمود: «تِلْکَ شِقْشِقَةٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ» که معادل آن در فارسى چنین است: «این شعله آتشى بود که از دل زبانه کشید و فرو نشست»[7]
بدین ترتیب نام خطبه از جمله اخیر گرفته شده است. لازم به توضیح است که «شقشقه» در اصل به معنى قطعه پوستى بادکنک مانند است که وقتى شتر به هیجان در مىآید از دهان خود بیرون مىفرستد و هنگامى که هیجانش فرو نشست به جاى خود باز مىگردد و با توجّه به این که خطباى زبردست هنگامى که در اوج هیجان و شور قرار مىگیرند به آنها «ذو شقشقة» گفته مىشود، جمله حضرت کنایه از این است که این سخنان، اسرار درون من بود که از سوز دل خبر مىداد، هنگامى که به هیجان آمدم ایراد خطبه کردم ولى الآن که به خاطر مطالعه نامه و سؤالات سائل، آن حال و هوا تغییر یافت دیگر آمادگى براى ادامه آن سخن را ندارم.[8]
[1] . ر.ک. کافی، ج6، ص48 و49
[2] . طه:20
[3] . المدخل الی علوم نهج البلاغه، ص 411.
[4] . پیشین
[5] . پیام امام، ج1، ص 318 و 319
[6] . آیینه نهج البلاغه، ج3، ص 101
[7] . پیام امام، ج1، ص 318
[8] . پیشین، ج1، ص 403