مطالعات دانشجویی

مطالبی از قرآن و احادیث، نکاتی از سیره بزرگان و مقالات شخصی

مطالعات دانشجویی

مطالبی از قرآن و احادیث، نکاتی از سیره بزرگان و مقالات شخصی

مطالعات دانشجویی


امام خامنه ای:
باید در کشور ما و در میان جامعه‌ى ما ترتیبى اتّخاذ بشود که همه‌ى آحاد مردم به‌نحوى با قرآن انس داشته باشند و مفاهیم قرآنى براى اینها مفهوم باشد و معانى قرآن را درک کنند، به قرآن مراجعه کنند؛ ولو به طور اجمال از مفاهیم قرآنى سر دربیاورند.
(8 تیر 1393)

********************

امام خامنه‌ای:
«دشمنان می خواهند یاد شهدا احیا نشود برای اینکه جاده شهادت کور بشود» (6 اسفند 1397)

آخرین مطالب

۷۷ مطلب با موضوع «حدیث پژوهی» ثبت شده است

 

بعضی از جوان ها گاهی در برخی از رابطه ها مثلا در رابطه با جنس مخالف گیر می کنند. آنجا که یک دفعه ای توجهشان جلب می شود از عنوانی نظیر «عاشقی» استفاده می کنند، امام صادق علیه السلام در ضمن روایتی می فرمایند که اگر کسی دلش را از محبت خدا پر نکند و در رابطه با خدا وخود خود را خوب تعریف نکند، خدا محبت دیگری را به دل او می افکند:

 

عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْعِشْقِ قَالَ قُلُوبٌ‏ خَلَتْ‏ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ حُبَّ غَیْرِهِ (امالی صدوق ص 668)

مفضل می گوید: از امام صادق علیه السلام از معنای عشق پرسیدم، حضرت فرمودند: قلوبی که از یاد خدا خالی شود، خدا محبت غیر خود را در آن دل ها می نشاند.

 

منبع: «نگاهی به رابطه عبد و مولا»، علیرضا پناهیان، صفحه 33

احد داوری
۰۵ بهمن ۹۸ ، ۱۲:۱۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

الف: فاطمه پاره تن پیامبر

عَنْ الْمِسْوَرِ بْنِ مَخْرَمَةَ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ قَالَ: «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی‏، فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِی» (صحیح بخاری چاپ مصر، ج6، ص 121)

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: فاطمه پاره تن من است هر کس او را به خشم آورد، مرا خشمگین کرده است.

 

ب: فاطمه سرور زنان بهشتی

وَ قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ: فَاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ‏ الْجَنَّةِ. (صحیح البخاری ، چاپ مصر، ج‏6 ، ص141)

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: فاطمه سرور زنان اهل بهشت است.

مطالعه بیشتر: در مقاله «حضرت فاطمه علیها السلام در صحیح بخاری»

احد داوری
۱۹ دی ۹۸ ، ۰۸:۴۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

در بخشی از شبهات «ناشناس» مذکور در مطلب قبلی، آمده است:

 

«از مهم ترین اعتقادات مذهب شیعه، وجود فردی به نام امام زمان است که او را صاحب زمان می نامند. واژه «صاحب زمان» خود یکی از بدترین مصادیق شرک است. خداوند هیچ دلیلی در قرآن برای وجود چنین فردی با این مشخصان نیاورده است ولی شیعیان او را به جای الله، صاحب زمان معرفی می کنند. دقت کنید که در مذهب شیعه تقریبا برای الله چیزی باقی نگذاشتند!»

 

اما برخی پاسخ ها به این شبهه:

1. شیعیان هیچ گاه امام زمان را به جای الله نگذاشته اند بلکه وی را بنده خدا می دانند و هیچ حدیث، دعا یا نظری از علمای شیعه نمی توان یافت که شیعه در آن  ادعا کند که امام مهدی علیه السلام – نعوذ بالله - «الله» باشد (لذا این افراد بر شیعه تهمت می زنند).

 

2.  صاحب در لغت به معنای ملازم و همراه است و فرقی ندارد که مصاحبت جسمانی باشد یا مصاحبت با توجه و عنایت و همت؛ این واژه زمانی به کار می رود که همراهی و ملازمت زیاد باشد، به مالک و دارنده چیزی نیز صاحب می گویند. «اصحاب» نیز از همین ریشه مشتق شده است و به معنای مطیع بودن است که در اثر همراهی و یاری حاصل می شود. این واژه در قرآن بر پیامبر اطلاق شده است که در کنار مشرکان برای آنها دلسوزی می کرد: وَمَا صَاحِبُکُم بِمَجْنُونٍ: و رفیق شما مجنون نیست  (تکویر: 22). در آیه دیگر به ابوبکر اطلاق شده است: إِذْ یَقُولُ‏ لِصاحِبِهِ‏ لا تَحْزَنْ‏ ؛ وقتى به همراه خود مى ‏گفت اندوه مدار (توبه: 40) (مفردات راغب اصفهانی ص 475) مسلم است که کسی ابوبکر را  - نعوذ بالله - مالک پیامبر نمی دانست.

 

3. اعتقاد به امام زمان علیه السلام منحصر به شیعه نیست و روایات متعددی در باره آن حضرت نقل شده است که به عنوان نمونه به یک روایت از کتب اهل تسنن ذکر می شود:

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرموده ­اند که« اگر از دنیا باقی نماند،مگر یک روز خداوند آن روز را طولانی می ­کند تا اینکه در آن روز مردی از من، (یا اهل  بیت من) مبعوث کند که نام او با نام من موافق است و نام پدرش با نام پدرم، و زمین را از قسط و عدل پر می کند همچنان که از ظلم و جور پر شده باشد».

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ قَالَ: «لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنْ الدُّنْیَا إِلَّا یَوْمٌ»- قَالَ زَائِدَةُ فِی حَدِیثِهِ: «لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِکَ الْیَوْمَ»- ثُمَّ اتَّفَقُوا: «حَتَّى یَبْعَثَ فِیهِ رَجُلًا مِنِّی أَوْ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی یُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِی وَ اسْمُ أَبِیهِ اسْمُ أَبِی زَادَ فِی حَدِیثِ فِطْرٍ: «یَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطًا وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْمًا وَ جَوْرًا»- وَ قَالَ فِی حَدِیثِ سُفْیَانَ: «لَا تَذْهَبُ أَوْ لَا تَنْقَضِی الدُّنْیَا حَتَّى یَمْلِکَ الْعَرَبَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی یُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِی». (سنن ابی داود، ج 4 ص 1831)

 

4. در قرآن به لفظ مهدی یا صاحب الزمان همچون تعداد رکعات نماز اشاره نشده است، اما در تفسیر برخی از آیات، روایاتی نقل شده است که به حکومت امام زمان یا یاران و اصحاب آن حضرت مرتبط است. (برای مطالعه به   مقاله «عبد صالح در قرآن» از نویسنده مراجعه فرمایید).

 

در پایان یکی از ادعیه مربوط به امام زمان علیه السلام تقدیم می گردد تا بخش کوچکی از دهها فضیلت و اعتقاد شیعه نسبت به آن حضرت روشن شود:

 

السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِینَ الْمُسْتَضْعَفِینَ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مُذِلَّ الْکَافِرِینَ الْمُتَکَبِّرِینَ الظَّالِمِینَ السَّلَامُ‏ عَلَیْکَ‏ یَا مَوْلَایَ‏ یَا صَاحِبَ‏ الزَّمَانِ‏ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ یَا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ ابْنَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ سَیِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِین‏ (البلد الامین  ص 158)

سلام بر تو ای عزت بخش مومنان مستضعف، سلام بر تو ای ذلیل کننده کافران متکبر ظالم. سلام بر تو ای مولایم ای صاحب الزمان ای فرزند رسول خدا. سلام بر تو ای صاحب الزمان ای فرزند امیر مومنان و فرزند فاطمه زهرا سرور زنان جهانیان.

 

فعلا به همین اندازه اکتفا کرده و پاسخ بقیه شبهات به زمانی دیگر موکول می شود

احد داوری
۱۲ دی ۹۸ ، ۱۰:۳۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳ نظر

 

قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم):

 یَا فَاطِمَةُ کُلُّ عَیْنٍ بَاکِیَةٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا عَیْنٌ بَکَتْ‏ عَلَى‏ مُصَابِ الْحُسَیْنِ فَإِنَّهَا ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ بِنَعِیمِ الْجَنَّة.

منبع: بحار الانوار ج44، ص 293

 

فاطمه جان! روز قیامت هر چشمی گریان است، مگر چشمی که در مصیبت و عزای حسین علیه السلام گریسته باشد، که آن چشم در قیامت خندان است و به نعمتهای بهشتی مژده داده می شود.

 

احد داوری
۱۶ شهریور ۹۸ ، ۱۷:۱۱ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

ماجرای مباهله نزد اهل بیت(علیهم‌السلام)، صحابه و علمای امامیّه، امری قطعی و تردیدناپذیر است، به گونه‏ ای که در استدلال‏ ها و احتجاج‏ های ائمّه(علیهم‌السلام) بارها بازگو می‏ شده است. حضرت علی(علیه‌السلام) نیز در بیان فضایل خود به آیه مباهله استدلال می‏ فرموده است.[ کتاب الخصال، ج2، ص550؛ بحار الانوار، ج29، ص9]

 

محققان اهل سنّت، چه معتزلی و چه اشعری، این آیه را دلیلی قوی بر فضیلت اصحاب کسا می‏ شناسند و همگی در پیشگاه آن خاضع ‏اند: «زمخشری» که متفکری «معتزلی» است، ذیل آیه مباهله پس از نقل حادثه «کسا» می‏ گوید: و فیه دلیل لا شی‏ ء أقوی منه علی فضل أصحاب الکساء(علیهم‌السلام).[ الکشاف، ج1، ص370]

 

فخر رازی نیز که از متفکران «اشاعره» است، پس از نقل داستان «کساء» می‏ گوید: و اعلم أنّ هذه الروایة کالمتّفق علی صحّتها بین أهل التفسیر و الحدیث.[ التفسیر الکبیر، مج4، ج8، ص89] ...

 

به هر روی، افزون بر اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم‌السلام) که سخنشان براساس حدیث «ثقلین» در کمال صحّت است، بسیاری از صحابه، گروهی از تابعان و برخی که جزو صحابه یا تابعان به شمار نمی‏ آیند، داستان مباهله و حدیث کسا را نقل کرده‏ اند؛ ولی مفسّری مثل صاحب المنار و پیروان او، به پیروی از برخی مفسّران اهل سنّت که تعصّب آن‏ها مانع آزاداندیشی‏ شان است، می‏ گویند: این مطالب را شیعیان نقل کرده‏ اند و مقصودشان نیز ترویج تشیّع ‏است.

 

در پاسخ باید گفت:

اولاً روایات داستان مباهله، معتبر است و شیعه و سنّی آن‏ها را نقل کرده‏ اند و در صحیح مسلم و بخاری نیز آمده است؛ اگر «مسلم» و «بخاری» را شیعه می‏ دانید، پس تسنّن دیگر باید رخت بربندد و چنانچه بگویید روایات این دو را شیعه جعل کرده است، دیگر برای شما سندی نمی‏ ماند، زیرا مهم‏ترین سند شما که همین‏ دو کتاب است، بی‏ اعتبار می‏ شود. ثانیاً مراد و انگیزه شیعه از نقل داستان مباهله، عمل به ثقلین است.

 

تسنیم، جلد 14صفحه482 - 484

احد داوری
۰۴ شهریور ۹۸ ، ۰۷:۱۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

از جمله سرزمینهایى که تشیع در آن نفوذ کرد، قاره هند است. درباره ورود مذهب شیعه به هند، و سیر این مذهب در آن دیار، علامه شیخ محمد حسین مظفر نجفى، در کتاب «تاریخ الشیعه» شرحى نگاشته است. در اینجا قسمتى از آن شرح را ترجمه کرده مى ‏آورم:

 

غازیان مسلمان، در روزگار خلیفه دوم، از راه سرزمین افغان و ایران، به سوى هند روى نهادند. و در روزگار امیر المؤمنین «علیه السلام»، سربازان مسلمان به جانب سند شتافتند و پیروز باز گشتند ... بار دیگر غازیان مسلمان، در روزگار امویان، چندین نوبت به سوى سند و هند رفتند، و پاره‏ اى از این سرزمین ها را گشودند، و برخى از شاهان هند مسلمان شدند، تا به دوره حکومت عباسى. در این دوره بود که نفوذ عباسیان در آن نواحى گسترش یافت. و خوب مى‏ دانیم که برخى از والیان و امیران و فرماندهان و سپاهیان که به آن سرزمین اعزام مى ‏شدند از گروندگان به خاندان پیامبر بودند. همین امر- از جمله- باعث گشت تا مذهب تشیع در آن سرزمینها نشر یابد و رواج گیرد.

 

روحیه تشیع و پیروى از آل محمد «صلی الله علیه و آله و سلم» و اعتقاد به ایشان، از همان روزگاران قدیم، در میان مردمان آن سرزمینها و کسانى که به آنجاها مى ‏رفته‏ اند، وجود داشته است.

از جمله دلیل هاى این امر این است که یکى از سلاطین هند، نامه‏ اى به خدمت حضرت امام جعفر صادق «علیه السلام» نوشت، و در آن نامه یاد کرد که به برکت امام هدایت یافته است. همراه نامه هدیه‏ اى چند نیز خدمت امام صادق فرستاده بود.

 

کار اینچنین بود، لیکن مذهب شیعه، در آن تاریخ، در آن سرزمین ها انتشارى که باید نیافت. شاید به این علت که‏  در آن اوقات، این مذهب، یاران و مبلغان چندانى در هند نداشت. این است که مورخان همه مى‏ گویند، رواج آشکاراى تشیع در هند، از سرزمین گجرات بوده است.

میان اعراب و هندیان، از روزگار جاهلیت، روابط بازرگانى برقرار بود. پس از آنکه فروغ اسلام تابید، نیز این روابط پایدار ماند. و همین ارتباط وسیله‏ اى بود تا مذهب شیعه که به وسیله تنى چند از مسلمانان مجاهد به هند راه یافته بود، در آنجا رواج گیرد و انتشار یابد ...

 

میر حامد حسین

از جمله اشخاصی که در هند به تبلیغ تشیع همت گماشته اند، علامه میر حامد حسین است، که علامه امینى ، درباره عظمت میر حامد حسین، و ارزش بزرگ کتاب «عبقات الانوار»، و کتابخانه میر حامد حسین، و فرزند او سید ناصر حسین، در موارد متعدد سخن گفته است. از جمله، در جلد نخستین «الغدیر»، در فصل «المؤلّفون فى حدیث الغدیر» (کسانى که درباره حدیث غدیر کتابى مستقل نوشته‏ اند)، عبقات- الانوار را مطرح کرده مى ‏گوید:

 

میر حامد حسین، حدیث غدیر، و اسناد، و متواتر بودن، و معناى حدیث را، در دو جلد بزرگ، 1080 صفحه، گرد آورده است. و این دو جلد، از مجموعه کتاب بزرگ او، عبقات، است.

 

آنگاه، به سخنان خویش، در بزرگداشت مقام میر حامد حسین چنین ادامه مى‏ دهد: و هذا السّیّد الطّاهر العظیم، کوالده المقدّس، سیف من سیوف اللّه المشهورة على اعدائه، و رایة ظفر الحقّ و الدّین، و آیة کبرى من آیات اللّه، سبحانه.... [الغدیر»، ج 1/ 156- 157]

 

 این سیّد پاک بزرگوار، چونان پدر قدیس خویش، یکى از شمشیرهاى آخته خداست بر سر دشمنان حق و درفش پیروزى حقیقت است و دین. و آیتى بزرگ است از آیات خداى سبحان. خداوند به دست او حجت را تمام کرد، و راه راست حق را آشکارا ساخت. اما کتاب او، عبقات، بوى خوش آن ، از کران تا کران جهان وزید، و آوازه این کتاب، خاور و باختر را فرا گرفت. هر کس این کتاب را دید، دید که معجزه‏ اى است روشن و روشنگر، که هیچ باطلى و نادرستى در در آن راه نخواهد داشت. ما از این کتاب پر ارج و علم و دانش فراوانى که در آن گرد آمده است استفاده بسیار بردیم. از این رو سپاسهاى پیاپى خویش را به پیشگاه او و پدر گرامیش تقدیم مى‏داریم. و از درگاه خدا، براى آنان، پاداشهاى بزرگ و بسیار مى ‏طلبیم.

 

منبع: میر حامد حسین ، تالیف  محمد رضا حکیمی؛ ص96 – 125

کتابخانه ناصریه‏

خاندان میر حامد حسین، از آغاز سده سیزدهم، به پی ریزى‏ کتابخانه‏ اى همت گماشتند. این کتابخانه، به مرور زمان تکمیل گشت، و نسخه‏ هاى فراوان و مآخذ نفیسى در آن گردآورى شد، تا به دوران سید ناصر حسین، که به نام وى نامیده گشت. در صحیفة- المکتبة، شرحى درباره این کتابخانه و برخى نسخه‏ هاى نفیس آن آمده است. ما در اینجا، چند سطر از این گزارش را به تلخیص مى‏ آوریم:

 

این کتابخانه با عظمت، که حاوى 30000 جلد کتاب، از نفایس مطبوعات و نوادر مخطوطات مى‏باشد، نتیجه همت سه شخصیت بزرگ علمى است ... پایه تأسیس این کتابخانه مبارکه، به دست رادمرد محقق، و دانشمند فقیه متکلم، جامع معقول و منقول، سید محمد قلى موسوى نیشابورى- که از ایرانیان مقیم هند بودند- استوار گردیده ...

 

سپس محتویات کتابخانه فرزندش، قهرمان بزرگ دانش، میر حامد حسین، بدان ضمیمه گشته ... و بعدها آنچه سید ناصر حسین، پسر میر حامد حسین، گرد آورده، بر آن کتابخانه افزوده گشته است. و پس از درگذشت ایشان، کتابخانه به فرزندان عالیمقام وى، سیّد محمد سعید الملّة و سیّد محمد نصیر الملّة، انتقال یافته، و در تحت نظر این دو بزرگوار اداره مى‏ شود.

 

منبع: میر حامد حسین، تالیف محمد رضا حکیمی ص 135 - 136

احد داوری
۰۳ شهریور ۹۸ ، ۱۶:۲۷ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

در روز عید سعید غدیر وجود مبارک‏ علی ابن ‏ابی‏ طالب(علیه‌السلام) به دست گرامی رسول‏ اکرم‏(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و با عمامه شخصی رسول‏ خدا به نام «سَحاب» معمّم شد؛ چنانکه فرمود: پیامبر در روز غدیر مرا معمم کرد؛ «عمّمنی رسول‏ اللّه‏ (صلّی الله علیه وآله وسلّم) یوم غدیر خم بعمامة فسدل نمرقها علی منکبی».[ الغدیر، ج1، ص292]

 

هنگامی که رسول گرامی، وجود مبارک علی(علیه‌السلام) را به دست خود معمم کرد، براساس برخی نقلها به آن حضرت فرمود: ای علی! عمامه تاج عرب است: «یا علی! العمائم تیجان العرب» و بر طبق نقلی دیگر پیامبر فرمود: تاج فرشتگان نیز چنین است: «هکذا تکون تیجان الملائکة».[ همان، ص291]

 

حلبی در سیره می‏ گوید: پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) عمامه‏ ای به نام «سحاب» داشت که علی(علیه‌السلام) را با آن معمم کرد. پس هرگاه علی(علیه‌السلام) با آن عمامه می‏ آمد، رسول اکرم‏(صلّی الله علیه وآله وسلّم) می‏ فرمود: علی در سحاب نزد شما آمد: «أتاکم علیّ فی السحاب»؛ یعنی با عمامه‏ ای که پیامبر به آن حضرت بخشیده بود.[ سیره حلبی، ج3، ص369؛ الغدیر، ج1، ص292]

 

بیگانه‏ ای که در پی طعن بر شیعه بود و می‏ پنداشت که «سحاب» در این روایات به معنای ابر است، گفت روافض (شیعیان) می‏ گویند: علی(علیه‌السلام) در میان ابرهاست، در حالی که سحاب نام عمامه رسول‏ اکرم‏(صلّی الله علیه وآله وسلّم) بود که بر سر علی(علیه‌السلام) نهاد و او را به تاج فرشتگان متوّج و معمم کرد.

 

منبع: عید ولایت، آیت الله جوادی آملی، صفحه 141 – 144

احد داوری
۰۱ شهریور ۹۸ ، ۰۸:۲۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

پیامبر اکرم‏ (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: بر روی دَرِ بهشت حلقه‏  ای از یاقوت سرخ است، بر صفحه‏ ای زرّین. هنگامی که آن حلقه بر صفحه زرین کوفته شود، صدا و طنین آن «یا علی» است؛

«إنّ حلقة باب الجنة من یاقوتة حمراء علی صفائح الذهب، فإذا دقّت الحلقة علی الصفحة طنّت وقالت: یا علی».[بحار الانوار ج8 ص 122]

 

این حدیث شریف را استاد علامه طباطبایی(رضوان‏ اللّه‏ علیه) در مجلس درس چنین شرح دادند:

 

سرّ این که صدای کوبه در بهشت «یاعلی» است، این است که بر طبق معمول، کسی که بخواهد وارد خانه‏ ای شود، دقّ‏ الباب می‏ کند و صاحب خانه را صدا می‏ زند تا با اجازه و اذن او وارد شود، و چون صاحب بهشت علی(علیه‌السلام) است، صدای طنین در «یاعلی» است. این مقام از آن حضرت و اهل بیت(علیهم‌السلام) است.

 

منبع: شمیم ولایت، آیت الله جوادی آملی، صفحه 149 -  151

احد داوری
۳۰ مرداد ۹۸ ، ۲۰:۱۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

جابر از امام باقر(علیه‌السلام) نقل می‏ کند که امیر مؤمنان (علیه‌السلام) هنگام بازگشت از نهروان، در کوفه خطابه‏ ای ایراد کرد؛ زمانی که شنید، معاویه او را دشنام می‏ دهد و اصحاب او را به شهادت می‏ رساند. آن حضرت پس از حمد خدا و درود بر رسول اکرم‏(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: اگر آیه (وأما بنعمة ربّک فحدّث)[ضحی: 11] در کتاب خدا وجود نداشت، فضایل خود را برنمی‏ شمردم.

 

آنگاه فرمود: ای مردم! خبرهایی به من رسیده و می‏ دانم که اجلم نزدیک شده است... و من در میان شما وا می‏ گذارم آنچه را که رسول‏ خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در میان امت بر جای گذاشت و آن کتاب و عترت او است؛ «أیها الناس إنه بلغنی ما بلغنی وإنّی أری قد اقترب أجلی... وإنی تارک فیکم ما ترکه رسول‏اللّه‏(صلی الله علیه و آله و سلم): کتاب اللّه وعترتی». آنگاه در شمار فضایل خویش فرمود: من دروازه شهر علم و خزانه‏ دار علم رسول‏خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و وارث آن هستم؛ «أنا باب مدینة العلم وخازن علم رسول‏اللّه‏(صلی الله علیه و آله و سلم) و وارثه»[ بحارالأنوار، ج33، ص283].

 

امیر مؤمنان(علیه‌السلام) در این خطابه برخی تعبیرهای رسول‏ اکرم‏(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره خودش را در نظر داشت؛ پیامبر اکرم‏(صلی الله علیه و آله و سلم) به علی(علیه‌السلام) فرمود: «أنا مدینة العلم وأنت یا علی بابها»[بحار الانوار، ج10، ص120]؛ من شهر علمم و تو ای علی دَرِ شهر علم پیامبر هستی.

 

رسول اکرم‏(صلی الله علیه و آله و سلم) در این کلام بلند، امیر مؤمنان(علیه‌السلام) را دَرِ شهر علم رسالت معرفی کرد نه دربان و حاجب آن، و بین این دو تفاوت بسیار است؛ دربان هم حاجب است و هم محجوب؛ زیرا هم خود حق ورود به حرم ندارد و هم حق ندارد دیگری را به حرم راه بدهد. اما در دو چهره دارد؛ چهره‏ای به درون حرم و چهره‏ ای به بیرون. پس در گرچه حاجب دیگران است، ولی خود محجوب نیست. راهیابی به شهر علم پیامبر، جز از راه علی و اولاد علی (علیه‌السلام) میسور کسی نیست و اگر آنان کسی را راه ندادند و با آنان پیوند نداشت، به درون شهر راه ندارد.

 

منبع: شمیم ولایت، آیت الله جوادی آملی، صفحه 149 -  151

احد داوری
۲۹ مرداد ۹۸ ، ۰۸:۰۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

در روایتی از امام جواد علیه السلام نقل شده است که علی بن مهزیار از آن حضرت سوال می کند: فضیلت زیارت امام رضا بیشتر است یا زیارت امام حسین علیه السلام؟؛ امام در پاسخ می فرمایند: زیارت پدرم فضیلت بیشتری دارد زیرا همه مردم به زیارت امام حسین علیه السلام می روند ولی تنها خواص شیعه به زیارت امام رضا علیه السلام می روند:

عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع جُعِلْتُ فِدَاکَ زِیَارَةُ الرِّضَا ع أَفْضَلُ أَمْ زِیَارَةُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ ع فَقَالَ زِیَارَةُ أَبِی أَفْضَلُ وَ ذَلِکَ أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَزُورُهُ کُلُّ النَّاسِ وَ أَبِی لَا یَزُورُهُ إِلَّا الْخَوَاصُ‏ مِنَ الشِّیعَةِ؛

(کلینی، محمد بن یعقوب (1362)، الکافی، تهران: اسلامیه، چاپ دوم، ج4، ص 584؛ ابن بابویه، محمد بن علی  (1378)، عیون اخبار الرضا علیه السلام، تهران: جهان، چاپ اول، ج2، ص 261)

 

علامه مجلسی در کتاب ملاذ الاخیار در بیان علت برتری فضیلت زیارت امام رضا علیه السلام بر زیارت حضرت سید الشهداء علیه السلام می نویسد: شاید این فضیلت مربوط به زمان صدور روایت باشد (یعنی زمان امام جواد علیه السلام) چرا که شیعه رغبت چندانی به زیارت امام رضا نشان نمی دادند به جز عده معدودی که فضیلت زیارت امام را می دانستند. بر این اساس می توان گفت در هر عصری فضیلت زیارت امام بیشتر است که زائر کمتری دارد؛ معنای دوم روایت آن است که مخالفان شیعه هم به زیارت امام حسین علیه السلام می روند ولی مخالفان شیعه به زیارت امام رضا علیه السلام نمی روند (مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی (1406ق)، ملاذ الاخیار فی فهم تهذیب الاخبار، تحقیق مهدی رجایی، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، چاپ اول، ج9، ص 216)

 

در روایت دیگری از امام جواد علیه السلام علت این برتری به تعداد کم زائران امام رضا علیه السلام نسبت داده شده است: عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَدْ تَحَیَّرْتُ بَیْنَ زِیَارَةِ قَبْرِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ بَیْنَ زِیَارَةِ قَبْرِ أَبِیکَ علیه السلام بِطُوسَ فَمَا تَرَى فَقَالَ لِی مَکَانَکَ ثُمَّ دَخَلَ وَ خَرَجَ وَ دُمُوعُهُ تَسِیلُ عَلَى خَدَّیْهِ فَقَالَ زُوَّارُ قَبْرِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام کَثِیرُونَ وَ زُوَّارُ قَبْرِ أَبِی علیه السلام بِطُوسَ‏ قَلِیلُونَ‏ (ابن بابویه، محمد بن علی  (1378)، عیون اخبار الرضا علیه السلام، تهران: جهان، چاپ اول، ج2، ص256.

وجود قبر هارون را کنار مرقد شریف امام نیز می توانست در کم رغبتی شیعیان به زیارت آن حضرت موثر باشد

احد داوری
۲۴ تیر ۹۸ ، ۰۸:۰۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

امام جواد علیه السلام علت تسمیه امام هشتم به «رضا» را در آن می داند که مخالفین نیز او را چنان پسندیدند که دوستان و موافقین پسندیده بودند ولی این موفقیت برای هیچ یک از پدران گرامیش دست نداد به همین جهت در میان ائمه به رضا ملقب گشت.

منبع: شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا علیه السلام،ج1، ص 13

متن کامل روایت: عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ الْبَزَنْطِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى ع إِنَّ قَوْماً مِنْ مُخَالِفِیکُمْ یَزْعُمُونَ أَبَاکَ إِنَّمَا سَمَّاهُ الْمَأْمُونُ الرِّضَا لِمَا رَضِیَهُ لِوِلَایَةِ عَهْدِهِ فَقَالَ کَذَبُوا وَ اللَّهِ وَ فَجَرُوا بَلِ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى سَمَّاهُ الرِّضَا لِأَنَّهُ کَانَ رِضًى لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی سَمَائِهِ وَ رِضًى لِرَسُولِهِ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ فِی أَرْضِهِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ أَ لَمْ یَکُنْ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْ آبَائِکَ الْمَاضِینَ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ رِضًى لِلَّهِ تَعَالَى وَ لِرَسُولِهِ وَ الْأَئِمَّةِ ع فَقَالَ بَلَى فَقُلْتُ فَلِمَ سُمِّیَ أَبُوکَ مِنْ بَیْنِهِمْ الرِّضَا قَالَ لِأَنَّهُ رَضِیَ بِهِ الْمُخَالِفُونَ مِنْ أَعْدَائِهِ کَمَا رَضِیَ بِهِ الْمُوَافِقُونَ مِنْ أَوْلِیَائِهِ وَ لَمْ یَکُنْ ذَلِکَ لِأَحَدٍ مِنْ آبَائِهِ ع فَلِذَلِکَ سُمِّیَ مِنْ بَیْنِهِمْ الرِّضَا ع.

احد داوری
۲۳ تیر ۹۸ ، ۰۶:۳۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
 
شرح حدیثی از حضرت امام جعفرصادق علیه‌السلام توسط حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در ابتدای جلسه درس خارج فقه ِ بیست و ششم دی‌ماه 89 (یازدهم صفر 1432).
*
«قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ علیه السلام مَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَاعِظٌ مِنْ قَلْبِهِ وَ زَاجِرٌ مِنْ نَفْسِهِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ قَرِینٌ مُرْشِدٌ اسْتَمْکَنَ عَدُوَّهُ مِنْ عُنُقِه» (شافی، صفحه‌ی 652)
*
فی الفقیه، عن الصّادق (علیه‌السّلام) [حضرت امام جعفر صادق علیه‌السّلام فرمودند]: «من لم یکن له واعظ من قلبه و زاجر من نفسه و لم یکن له قرین مرشد استمکن عدوّه من عنقه». اولین چیزی که موجب میشود که انسان بتواند در مقابل دشمنش - که مراد، شیطان است - ایستادگی کند و مانع بشود از تصرف دشمن و تسلط دشمن، [این است که:] «واعظ من قلبه»؛ از قلب خود واعظی برای خود داشته باشد. قلب متذکر بیدار، انسان را نصیحت میکند، موعظه میکند. یکی از بهترین وسائلِ اینکه انسان قلب را وادار کند به موعظه‌ی خود و فعال کند در موعظه‌ی خود، همین دعاهاست، دعاهای مأثور - صحیفه‌ی سجادیه و سایر دعاها - و سحرخیزی؛ اینها دل انسان را به عنوان یک ناصح برای انسان قرار میدهد. اول این است: «واعظ من قلبه».

[دوم اینکه:] «و زاجر من نفسه»؛ از درونِ خود یک زجرکننده‌ای، منع‌کننده‌ای، هشداردهنده‌ای داشته باشد. اگر این دو تا نبود، «و لم یکن له قرین مرشد»، یک دوستی، همراهی که او را ارشاد کند، به او کمک کند، راهنمائی کند، این را هم نداشته باشد - که این، سومی است - که اگر چنانچه از درون، انسان نتوانست خودش را هدایت کند و مهار نفسِ خودش را در دست بگیرد، [باید] دوستی داشته باشد، همراهی داشته باشد، همینی که فرمودند: «من یذکّرکم اللَّه رؤیته»، که دیدار او شما را به یاد خدا بیندازد؛ اگر این هم نبود، «استمکن عدوّه من عنقه»؛ خود را در مقابل دشمنِ خود مطیع کرده است؛ دشمنِ خود را مسلط کرده است بر خود و بر گردن خود، که سوار بشود. که [منظور از] دشمن، همان شیطان است. اینها لازم است. از درون خود، انسان، خود را نصیحت کند. بهترین نصحیت کننده‌ی انسان، خود انسان است؛ چون از خودش انسان گله‌مند نمیشود. هر کسی انسان را نصیحت کند، اگر قدری لحن او تند باشد، انسان از او گله‌مند میشود؛ اما خود انسان، خودش را نصیحت کند؛ دشنام بدهد به خودش، ملامت کند، سرزنش کند خودش را؛ اینها خیلی مؤثر است. موعظه کند، زجر کند. در کنار اینها، یا به جای اینها اگر نبود، آن وقت دوست، رفیق، که دستگیری کند انسان را.
 
احد داوری
۰۸ تیر ۹۸ ، ۰۸:۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

شرح حدیثی در باره صفات دوست ایمانی از نظر مقام معظم رهبری

 

شرح حدیثی از حضرت امام جعفرصادق علیه‌السلام توسط حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در ابتدای جلسه درس خارج فقه ِ بیست و یکم دی‌ماه 89 (ششم صفر 1432).

*
«قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اخْتَبِرُوا إِخْوَانَکُمْ بِخَصْلَتَیْنِ فَإِنْ کَانَتَا فِیهِمْ وَ إِلَّا فَاعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ مُحَافَظَةٍ عَلَی الصَّلَوَاتِ فِی مَوَاقِیتِهَا وَ الْبِرِّ بِالْإِخْوَانِ فِی الْعُسْرِ وَ الْیُسْر» (شافی، صفحه‌ی 652)

*
فی الکافی، عن الصّادق (علیه‌السّلام): «اختبروا اخوانکم بخصلتین». اخوان، منظور مطلق معاشرین، علی‌الظاهر نیست. یعنی آن کسانی که میخواهید به عنوان برادران خود و افرادی که با آنها صداقت دارید، افراد نزدیک، کسانی را که به این عنوان میخواهید انتخاب کنید، این دو صفت را در آنها حتماً ملاحظه کنید. «فان کانتا فیهم»؛ اگر این دو صفت در آنها بود، چه بهتر؛ «و الّا فاعزب ثم اعزب ثم اعزب». عَزَبَ یعنی فاصله گرفتن، از آنها رو پوشاندن. [مثل] «لایعزب عنه مثقال ذرّة»(سبأ: 3) که در قرآن کریم هست. دوری کنید از آنها. از آنها رو بپوشانید و دوری کنید.

این دو صفت چیست؟ «محافظة علی الصّلوات فی مواقیتها». یکی این [که محافظ نماز باشند]. در مواقیت، لابد مراد مواقیت فضیلت است؛ و الّا مطلق مواقیت اگر مورد نظر باشد، ولو آخر وقت، اینکه خب، اگر کسی نکند این کار را، فاسق است. میخواهند بفرمایند که اهل نماز در وقت خود باشد، یعنی وقت فضیلت. مرحوم آقای بهجت (رضوان اللَّه علیه) -[که] مکرر این را از ایشان ما شنیدیم، هم خودمان شنیدیم، هم بالواسطه دیگران هم نقل کردند- میگفتند استادشان - علی‌الظّاهر مرحوم آقای قاضی مثلاً - به ایشان گفتند که اگر کسی نماز اول وقت را مراقبت بکند، من ضامنم برای نجات او، یا برای مثلاً رسیدن او به درجات بالا؛ یک همچین تعبیری. بنده یک وقت از ایشان پرسیدم که لابد نماز خوب دیگر؟ گفتند: خب، بله؛ نماز درست و حسابیِ با توجه، در اول وقت. اگر این را کسی مراعات بکند، این خودش یک عاملی است که انسان را عروج میدهد و به مراتب بالای توحیدی میرساند. یکی این.

«و البرّ فی الاخوان فی العسر و الیسر». صفت دوم هم یک صفت اجتماعی است. اوّلی صفت فردی بود، بینه و بین اللَّه بود؛ این دومی بینه و بین النّاس است. کسی باشد که صفتش این باشد، که به برادرانش نیکی میکند؛ هم در عسر، هم در یسر. حالا این عسر و یسر، چه عسر و یسر خود انسان، ولو در عسر هم باشد، سختی هم باشد، بالاخره کمک میکند؛ حالا تنگدستی دارد، مالی ندارد که کمک بکند، اما میتواند تسلا بدهد، با زبان کمک کند، با آبرو کمک کند؛ هم ممکن است مراد عسر و یسر خود این کمک کننده باشد، هم عسر و یسر آن کمک شونده باشد؛ چون بعضی‌ها هستند، به انسان حاضرند کمک کنند، وقتی که حال انسان خوب است؛ وقتی اقبال به سمت کسی هست، حاضرند به او کمک کنند؛ محبت میکنند، کمک میکنند؛ به مجرد اینکه اقبال از او رو برگرداند، اینها هم رو برمیگردانند. بله، وقتی که اقبال از او ادبار کرد، اینها هم ادبار میکنند. نه، اینجور نباشد؛ در همه‌ی حالاتِ برادرش به او کمک کند و نیکی کند.

 

 منبع: شرح حدیث/ صفات دوست ایمانی

احد داوری
۰۷ تیر ۹۸ ، ۱۲:۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَصِّنْ ثُغُورَ الْمُسْلِمِینَ بِعِزَّتِکَ، وَ أَیِّدْ حُمَاتَهَا بِقُوَّتِکَ، وَ أَسْبِغْ عَطَایَاهُمْ مِنْ جِدَتِک‏ ...

بار خدایا، درود بفرست بر محمد و خاندان او و مرزهاى مسلمانان را به پیروزمندى خویش استوار گردان و مرزبانان را به نیروى خود یارى ده و از خزانه افضال خویش عطایشان به فراوانى ارزانى دار....

  

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ عَرِّفْهُمْ مَا یَجْهَلُونَ، وَ عَلِّمْهُمْ مَا لَا یَعْلَمُونَ، وَ بَصِّرْهُمْ مَا لَا یُبْصِرُونَ....

بار خدایا، درود بفرست بر محمد و خاندان او، و به مدافعان مرزها هر چه نمى ‏شناسند بشناسان و ایشان را هر چه نمى ‏دانند بیاموز و چشمانشان را بر هر چه نمى ‏بینند بگشاى....

 

اللَّهُمَّ وَ قَوِّ بِذَلِکَ مِحَالَ أَهْلِ الْإِسْلَامِ، وَ حَصِّنْ بِهِ دِیَارَهُمْ، وَ ثَمِّرْ بِهِ أَمْوَالَهُمْ، وَ فَرِّغْهُمْ عَنْ مُحَارَبَتِهِمْ لِعِبَادَتِکَ، وَ عَنْ مُنَابَذَتِهِمْ لِلْخَلْوَةِ بِکَ حَتَّى لَا یُعْبَدَ فِی بِقَاعِ الْأَرْضِ غَیْرُکَ، وَ لَا تُعَفَّرَ لِأَحَدٍ مِنْهُمْ جَبْهَةٌ دُونَکَ....

بار خدایا، بدین نیایش، بلاد مسلمانان نیرومند گردان و شهرهاشان استوار. اموالشان را فزونى ده و چنان کن که از نبرد با دشمن فراغت جویند و روى به پرستش تو نهند و به جاى پیکار با دشمن با تو خلوت کنند، تا مردم سراسر زمین کسى جز تو نپرستند و در برابر کس جز تو چهره بر خاک نسایند....

 

للَّهُمَّ أَخْلِ قُلُوبَهُمْ مِنَ الْأَمَنَةِ، وَ أَبْدَانَهُمْ مِنَ الْقُوَّةِ، وَ أَذْهِلْ قُلُوبَهُمْ عَنِ الِاحْتِیَالِ، وَ أَوْهِنْ أَرْکَانَهُمْ عَنْ مُنَازَلَةِ الرِّجَالِ، وَ جَبِّنْهُمْ عَنْ مُقَارَعَةِ الْأَبْطَال‏

بار خدایا، آرامش از دل [دشمنانشان] و نیرومندى از تنشان دور کن و اندیشه هر حیله و نیرنگ از قلوبشان بپرداز. به هنگام نبرد با مردان ما دست و پایشان سست گردان و در دلشان بیم افکن تا از جدال و آویز با سلحشوران اسلام عاجز آیند.

دعای 27 صحیفه سجادیه ، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، انتشارات سروش، چاپ دوم، 1375.

احد داوری
۰۶ تیر ۹۸ ، ۱۱:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر