مَنْ أَوْمَأَ إِلَى مُتَفَاوِتِ خَذَلَتْهُ الْحِیَلُ.
نهج البللاغه، حکمت 403
امام علی علیه السلام فرمودند:
کسى که به کارهاى مختلف بپردازد نقشه ها و تدبیرهایش به جایى نمى رسد.

مَنْ أَوْمَأَ إِلَى مُتَفَاوِتِ خَذَلَتْهُ الْحِیَلُ.
نهج البللاغه، حکمت 403
امام علی علیه السلام فرمودند:
کسى که به کارهاى مختلف بپردازد نقشه ها و تدبیرهایش به جایى نمى رسد.
متن زیر چکیده پایان نامه دکتری اینجانب با عنوان «شاخصهای انقلابی بودن و انقلابی ماندن از دیدگاه قرآن کریم» است که در بهمن 1397 به راهنمایی استاد بزرگوار جناب آقای دکتر باکویی و مشاوره استاد مجترم جناب آقای دکتر بهروزی لک دفاع شده است. صفحات آغازین پایان نامه را می توانید از طریق این صفحه ملاحظه فرمایید.
چکیده:
قرآن کریم برای همه نیازهای مادی و معنوی انسان برنامه جامع ارائه کرده است تا انسان را از تاریکی ضلالت و جهالت به هدایت و روشنی رهنمون سازد، برخی از این برنامه ها فراگیر بوده و عموم جامعه را در بر گرفته و باعث دگرگونی های بنیادی در همه زمینه های اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی، حقوقی و سیاسی می شود که از آن تعبیر به انقلاب می گردد. قرآن این تغییر همه جانبه در زندگی مردم را با بعثت پیامبران قرین ساخته است به گونه ای که بعثت انبیاء علیهم السلام را می توان نمونه ای از انقلاب های الهی دانست که الگویی برای انقلاب های دیگر برخاسته از تعالیم آن ها هستند. این نوشتار با در نظر گرفتن بعثت پیامبران به عنوان انقلاب، سعی در ذکر ویژگی های کلی و برجسته افرادی دارد که با پذیرش دعوت توحیدی انبیاء به آن ها ایمان آوردند؛ همچنین شاخص های برجسته افرادی را ذکر می کند که بر این دعوت توحیدی پایدار ماندند. با توجه به الگو گیری انقلاب اسلامی ایران از نهضت انبیاء علیهم السلام و اهمیت تبیین سنجه مناسب برای معرفی افراد انقلابی، جلوگیری از مصادره به مطلوب انقلابی گری، مقابله با آسیب ها، رفع تعارض ها و مقابله با معیارهای نادرست در تعیین مصادیق افراد انقلابی، دفاع از حقیقت انقلابیون و مقابله با تفاسیر نادرست و تهمت هایی ناروا نظیر خشونت طلبی و تحجرگرایی، ضرورت دارد تا شاخص های افراد انقلابی معرفی شوند تا بتوان ارزش این افراد و حرکت آن ها در جامعه را نمایان کرد و نمونه هایی به عنوان ملاک و معیار معرفی نمود. پژوهش حاضر با گردآوری، طبقه بندی و تحلیل محتوایی آیات قرآن کریم با کمک منابع کتابخانه ای انجام شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد خداباوری، پیامبرپذیری، امانت داری، شکرگزاری، وفای به عهد، عفو و گذشت، علم گرایی، پایبندی به قوانین اجتماعی، صراحت در بیان مواضع انقلابی، نرمش قهرمانانه، مبارزه با اقتصاد ناسالم برخی از شاخص های نظری انقلابی ماندن هستند و ولایت پذیری، استکبارستیزی، عدم توجه به کمی نفرات، صبر و استقامت اهم شاخص های انقلابی بودن را تشکیل می دهند؛ همچنین مهم ترین شاخص های نظری انقلابی ماندن را می توان در استمرار اعتقاد به خدا، نبوت و معاد، حق پذیری، نفی شخص پرستی، مبارزه با ناهنجاری های فرهنگی، پذیرش مسئولیت های اجتماعی، صراحت در بیان مواضع انقلابی، حساسیت در برابر دشمن، مبارزه با فساد اقتصادی دانست، چنانکه هدف گیری آرمان ها، پای بندی به استقلال، رعایت تقوای فردی و سیاسی، نفی اشرافیت، زمان شناسی، شجاعت، ایثار و داشتن روحیه شهادت طلبی مهم ترین شاخص های عملی انقلابی ماندن هستند؛ و اعتقادات ضعیف و ارتکاب گناهان از مهم ترین موانع انقلابی ماندن محسوب می گردند.
کلید واژگان: انقلاب، بعثت پیامبران، شاخص، انقلابی بودن، انقلابی ماندن، قرآن کریم
دریافت صفحات ابتدایی پایان نامه از سایت ایرانداک
  
معمولا برای نوشتن مقالات بویژه مقالات باید دقت زیادی داشت و از به کار بردن واژه های زاید پرهیز نمود و باید به گونه ای افعال، حروف اضافه، جملات ، واژگان مترادف و... را به کار برد که از طولانی کردن بیهوده متن خودداری شده و مفهوم دقیق جملات و عبارات به خواننده منتقل شود. اگر با این شیوه در مقالات پژوهشی پیش نرویم، قطعا مقاله به مرحله پذیرش و چاپ نخواهد رسید. من هم به تبع از سایر اساتید و پژوهشگران، در نوشتن مقالات سعی می کنم چنین دقت هایی را داشته باشم، هر چند متناسب با مجله یا همایشی که مقاله را می فرستم میزان دقت در تعابیر کم و زیاد می شود.
اخیرا یکی از مقالات را برای یکی از مجلات پژوهشی ارسال کرده بودم که بحمد الله مورد پذیرش قرار گرفته بود، در مراحل آماده سازی برای چاپ چندین بار با دبیر اجرایی نشریه (که نظرات سردبیر، ارزیابان، سردبیر و ویرایشگر) را انعکاس می داد صحبت کردم، تقریبا همه مراحل مقاله آماده بود و حتی پیش نویس آماده شده برای چاپ را نیز برای من فرستادند. نکته قابل تامل، تحسین بر انگیر و اثرگذار دبیر اجرایی نشریه این بود که حتی در مراحل نهایی نیز کاملا دقت داشت، با این که من خودم آن مقاله را با علاقه بسیار زیادی نوشته بودم و لذا کاملا در الفاظ و تعابیر دقت می کردم ولی باید اعتراف کنم که دقت ایشان بیشتر از من بود. دقتی که در روی دو کلمه نشان داد و من هم تعابیر ایشان را پسندیده و تایید کردم.
فارغ از ارزش علمی مقاله چند نکته جالب برایم مشهود بود که از رفتار این عزیز بزرگوار بهره بردم:
الف: رفتار ایشان در وظیفه شناسی و جدیت در کار برایم درسی بود تا من نیز چنان باشم
ب: تلاش ایشان در تعابیر و مطالعه دقیق مطالب و پشتکاری که داشت کاملا تاثیرگذار بود.
و ...
معمولا درمقالات دوستانی که توفیق مطالعه مقاله آنها را داشتم یا مقالات دانشجویان را راهنمایی کردم این دو نکته جزء نکات ضعف مقالات محسوب می شود، مقالاتی که با کمی جدیت، وظیفه شناسی و پشتکار می تواند به سرانجام خوبی برسد و به ترویج علم درجامعه کمک کند.
اصل مقاله که مربوط به امام رضا علیه السلام است بعدا در همین وبلاگ منتشر خواهد شد ان شاء الله
یکی از راه های انتخاب موضوع پایان نامه، آشنایی با پایان نامه های تدوین شده است، لیست زیر برگرفته از سایت دانشگاه فردوسی مشهد، (با حذف اسامی اساتید و دانشجویان) در رشته علوم قرآن و حدیث است که در مقطع دکتری (PHD) در سال های اخیر دفاع شده اند و می تواند الگویی برای انتخاب موضوعات باشند. این عناوین در ادامه بخش اول و بخش دوم موضوعات پایان نامه کارشناسی ارشد معرفی می گردد.
 
عناوین به ترتیب حروف الفبا است و توضیح، تحلیل و نقد این عناوین هم مجالی دیگر می طلبد.
یکی از راه های انتخاب موضوع پایان نامه، آشنایی با پایان نامه های تدوین شده است، لیست زیر برگرفته از سایت دانشگاه فردوسی مشهد، (با حذف اسامی اساتید و دانشجویان) در رشته علوم قرآن و حدیث است که در مقطع ارشد در سال های اخیر دفاع شده اند و می تواند الگویی برای انتخاب موضوعات باشند. در برخی موضوعات مشابه (مثلا بررسی آرای تفسیری صحابه و تابعان)، فقط به یک پایان نامه اکتفا شده است.
 
 در ادامه مباحث بخش اول، عناوین بخش دوم پایان نامه ها به ترتیب حروف الفبا تقدیم می گردد. (توضیح، تحلیل و نقد این عناوین هم مجالی دیگر می طلبد).
 
یکی از راه های انتخاب موضوع پایان نامه، آشنایی با پایان نامه های تدوین شده است، لیست زیر برگرفته از سایت دانشگاه فردوسی مشهد، (با حذف اسامی اساتید و دانشجویان) در رشته علوم قرآن و حدیث است که در مقطع ارشد در سال های اخیر دفاع شده اند و می تواند الگویی برای انتخاب موضوعات باشند. در برخی موضوعات مشابه (مثلا بررسی آرای تفسیری صحابه و تابعان)، فقط به یک پایان نامه اکتفا شده است.
عناوین بخش اول پایان نامه ها به ترتیب حروف الفبا تقدیم می گردد. (توضیح، تحلیل و نقد این عناوین هم مجالی دیگر می طلبد).
  
در روایات اهل بیت علیهم السلام و توصیه های بزرگان دینی و مطالب آموزشی اساتید روان شناسی، برای تقویت روحیه و تشویق به مطالعه، توجه به علما، ارج نهادن به آنها و مطالعه زندگی نامه آنها سفارش شده است، یکی از راه هایی که برای تقویت روحیه مطالعه مناسب است مطالعه کلی آثار علماست بدین صورت که در زندگی علما به تالیفاتی که داشتند توجه شود و به صورت کلی به آنها نگاه شود (لیست کتابها، زمان تالیف، عناوین مقالات، زمان تالیف و...)
  
گاهی این مطالعه مربوط به علمای پیشین است که بزرگانی در گذشته چه زحماتی کشیده اند تا علم بدین صورت در اختیار ما قرار گرفته است، در هر رشته ای هم این بزرگان وجود دارد که زندگی نامه های آنها تدوین شده و در اختیار ما قرار دارد. در شبکه جهانی اینترنت نیز اطلاعات ذیقیمتی در این زمینه یافت می شود.
گاهی نیز این مطالعه مربوط به علمای معاصر است که از نزدیک برخی از آنها را دیده ایم و از نزدیک با آنها صحبت کرده ایم، آثار و مقالات آنها را مطالعه کرده ایم، در کلاس های درسی پای صحبت های آنها نشسته ایم، هر چند در برخی موارد ما اشکالاتی در شیوه تدریس یا رفتار این اساتید دیده ایم ولی اغلب اساتیدی را می شناسیم که به نظر ما موفق بودند و تلاش زیادی کردند. به نظر می رسد مطالعه زندگی و آثار کلی این اساتید در تشویق به مطالعه بیشتر اثر دارد؛ اینها اساتیدی هستند که با هر تلاشی در همین عصر به جایگاهی در دانش و معرفت دست یافته اند، بنابراین در شرایط مشابهی قرار داریم، الگو بودن اینها نیز در این جهت حائز اهمیت است.
  
دو نکته تکمیلی:
الف: گاهی حجاب معاصرت باعث می شود که ارزش این اساتید را ندانیم و فقط به سراغ ابو علی سینا، زکریای رازی و شیخ طوسی و... برویم که قرن ها با ما فاصله دارند. حجاب معاصرت نباید مانع شناخت اساتید و بزرگان معاصر باشد.
ب: لازم نیست زندگینامه ای تدوین شده از این بزرگان در دسترس باشد - که اغلب هم ندارند- لکن با مراجعه به سایت های مراکز علمی می توان اطلاعات نسبی از آنها به دست آورد و یا مقالات آنها را - که بیانگر جهت تلاش علمی است- در اینترنت یافت. علاوه بر این که صوت یا فیلم تدریس بعضی از آنها نیز در سایت های شخصی یا در کانال های اطلاع رسانی شبکه های اجتماعی وجود دارد و می تواند نکاتی آموزنده و تشویق کننده برای هر خواننده ای باشد.
با آرزو و دعا برای توفیق روز افزون همه اساتیدی که در طول تحصیل برای آموزش و پرورش من زحمت کشیدند که قطعا درسهای علمی و عملی بعضی از آن بزرگواران بیشتر تاثیرگذار بوده و هرگز یاد آنها فراموش نخواهم کرد:
  
در قرن دوم هجرى، مسأله سه طلاقه کردن زن در یک مجلس و یک نوبت، مورد بحث و گفتگوى صاحبنظران بود. بسیارى از علما و فقهاى آن عصر معتقد بودند که سه طلاق در یک نوبت- بدون اینکه رجوعى در میان آنها فاصله شود- درست است. اما علما و فقهاى شیعه به پیروى از امامان عالیقدر خود اینچنین طلاقى را باطل و بى اثر مى دانستند. فقهاى شیعه مى گفتند سه طلاق کردن زن در صورتى درست است که در سه نوبت صورت گیرد، به این معنى که مرد زن را طلاق دهد و سپس رجوع کند، دوباره طلاق دهد، باز رجوع کند، آنگاه براى سومین نوبت طلاق دهد. در این هنگام است که حق رجوع در عده از مرد سلب مى شود. بعد از عده نیز حق ازدواج مجدد ندارد، مگر بعد از آنکه تشریفات «محلل» صورت گیرد، یعنى آن زن با مرد دیگرى ازدواج کند و ... بعد میانشان به طلاق یا وفات جدایى بیفتد.
مردى در کوفه زن خود را در یک نوبت سه طلاقه کرد و بعد، از عمل خود پشیمان شد، زیرا به زن خود علاقه مند بود و فقط یک کدورت و شکرآب جزئى سبب شده بود که تصمیم جدایى بگیرد. زن نیز به شوهر خود علاقه داشت. از این رو هر دو نفر به فکر چاره جویى افتادند.
غزالى، دانشمند شهیر اسلامى، اهل طوس بود (طوس قریه اى است در نزدیکى مشهد). در آن وقت، یعنى در حدود قرن پنجم هجرى، نیشابور مرکز و سواد اعظم آن ناحیه بود و دارالعلم محسوب مى شد. طلاب علم در آن نواحى براى تحصیل و درس خواندن به نیشابور مى آمدند. غزالى نیز طبق معمول به نیشابور و گرگان آمد و سالها از محضر اساتید و فضلا با حرص و ولع زیاد کسب فضل نمود. و براى آنکه معلوماتش فراموش نشود و خوشه هایى که چیده از دستش نرود، آنها را مرتب مى نوشت و جزوه مى کرد. آن جزوه ها را که محصول سالها زحمتش بود مثل جان شیرین دوست مى داشت.
بعد از سالها عازم بازگشت به وطن شد. جزوه ها را مرتب کرده در توبره اى پیچید و با قافله به طرف وطن روانه شد.
از قضا قافله با یک عده دزد و راهزن برخورد. دزدان جلو قافله را گرفتند و آنچه مال و خواسته یافت مى شد یکى یکى جمع کردند.
نوبت به غزالى و اثاث غزالى رسید. همینکه دست دزدان به طرف آن توبره رفت، غزالى شروع به التماس و زارى کرد و گفت: «غیر از این، هرچه دارم ببرید و این یکى را به من واگذارید.»
دزدها خیال کردند که حتما در داخل این بسته متاع گران قیمتى است. بسته را باز کردند، جز مشتى کاغذ سیاه شده چیزى ندیدند.
گفتند: «اینها چیست و به چه درد مى خورد؟».
غزالى گفت: «هرچه هست به درد شما نمى خورد، ولى به درد من مى خورد.».
- به چه درد تو مى خورد؟.
- اینها ثمره چند سال تحصیل من است. اگر اینها را از من بگیرید، معلوماتم تباه مى شود و سالها زحمتم در راه تحصیل علم به هدر مى رود.
- راستى معلومات تو همین است که در اینجاست؟.
- بلى.
- علمى که جایش توى بقچه و قابل دزدیدن باشد، آن علم نیست، برو فکرى به حال خود بکن.
این گفته ساده عامیانه، تکانى به روحیه مستعد و هوشیار غزالى داد. او که تا آن روز فقط فکر مى کرد که طوطى وار از استاد بشنود و در دفاتر ضبط کند، بعد از آن در فکر افتاد که کوشش کند تا مغز و دماغ خود را با تفکر پرورش دهد و بیشتر فکر کند و تحقیق نماید و مطالب مفید را در دفتر ذهن خود بسپارد.
غزالى مى گوید: «من بهترین پندها را، که راهنماى زندگى فکرى من شد، از زبان یک دزد راهزن شنیدم.»
منبع: مجموعه آثار شهید مطهری، ج 18 ص: 233 و 234
راوی: مهدى حائرى تهرانى
علّامه حقوق زیادى بر گردن من دارند و افتخار شاگردى ایشان را دارم. وقتى محضر ایشان رسیدم، سؤالات زیادى در فقه و اصول و فلسفه داشتم که ایشان پاسخگوى من شدند و من از همان آغاز مجذوب ایشان شدم. از ایشان سؤال کردم که مى توانم درس خصوصى خدمتشان داشته باشم، که براى بنده و چند نفر از رفقا، درس اصول قرار دادند، البته آن موقع فقط شرح منظومه مى گفتند. با آقا جلال آشتیانى و چند نفر از فضلا خدمت ایشان درس کفایه را- با این که مقدارى از آن را خوانده بودیم- تکمیل کردیم و همچنین درس فقه را فراگرفتیم.
من از ایشان تقاضا کردم چون در قم درس تفسیر نداریم، درس تفسیر بگذارید، زیرا تفسیر باید از دروس اصلى حوزه باشد. ایشان تفسیرى ننوشته بودند؛ فقط جزوه اى به من نشان دادند و گفتند: این پانزده جزء قرآن است که وقتى تبریز بودم و کسى تفسیر مى گفت، وظیفه خود دانستم یک تفسیر بنویسم.
تفسیر ایشان را گرفتم و مطالعه کردم. دیدم خیلى مختصر است. گفتم: شما درس تفسیر بگذارید. ایشان قبول کردند، به شرطى که روز پنج شنبه باشد و هر کدام از حاضران یک دوره تفسیر را بخوانند. تفسیر المیزان از همان مجلس پنج شنبه سرمشق گرفت.
این درس، حدود یک سال و نیم در منزل ما بود. بعداً طلّاب حوزه مطلع شدند که ایشان درس تفسیر دارند و جلسه اى گذاشتند که تدریس عمومى کنند. ایشان بعد از یک سال و نیم آماده شد تفسیر در حوزه علمیّه باشد. اعلام کردیم در مسجد سلماسى درس تفسیر در جلسه خصوصى ایشان مى نوشتند و ما مطالبى را که از تفاسیر دیگر جمع آورى کرده بودیم، مى گفتیم و ایشان در تفسیرشان اضافه مى کردند. تفسیر عمومى که شروع شد، ازدحام آوردند و به حدود پانصد نفر- که تا آن زمان سابقه نداشت- رسیدند. تفسیر ایشان یکى از مواد درسى حوزه شد. بعد از این که دوره اوّل تفسیر تکمیل شد، به بنده مرحمت کردند.
من گفتم: باید این، چاپ بشود و آوردم تهران و با بعضى دوستان صحبت کردم و تفسیر چاپ شد. این تفسیر بیست سال طول کشید و خودشان بعداً متصدى نوشتن آن شدند. بعد از این که تفسیر عربى ایشان چاپ شد، گفتم: این تفاسیر به فارسى ترجمه بشود تا بیش تر مورد استفاده قرار بگیرد.
حدود بیست سال ایشان زحمت کشیدند و من حتى تابستان ها خدمت ایشان بودم و با دوستان در خدمتشان کتاب ها را تصحیح و براى چاپ آماده مى کردیم.
مرزبان وحی و خرد؛ یادنامه مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبائى قدس سره، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم) ، چاپ: اول، 1381 صفحه 725 و 726
حاج شیخ لطفعلى زنوزى، نامه اى به علّامه طباطبائى نوشت و مرا به ایشان معرفى کرد.
به تبریز رفتم و از هر کس سؤال مى کردم، او را نمى شناخت، جز یکى از علما. سرانجام به خدمتش رسیدم، دیدم تفسیر آیات «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ » و «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ » را فقط براى دو نفر تدریس مى کرد.
(راوی: آیت الله احمدی میانجی)
مرزبان وحی و خرد؛ یادنامه مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبائى قدس سره، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم) ، چاپ: اول، 1381 صفحه 717 و 718
[علامه طباطبایی] مى فرمود:
دوازده سال نجف بودم و در این سال ها تنها دوازده روز درس راتعطیل کردم یعنى سالى یک روز. در طول سال هیچ روزى را تعطیل نمى کردم، جز روز عاشورا.
مرزبان وحی و خرد؛ یادنامه مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبائى قدس سره، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم) ، چاپ: اول، 1381 صفحه 714
 بخشی از زندگی خود نوشت علامه طباطبایی:
 
هر کسى حسب حال خود در زندگى اش خوشى و تلخى و زشت و زیباهایى دیده و خاطره هایى دارد. من نیز به نوبه خود و خاصه از این نظر که بیشتر دوره زندگانى خود را با یتیمى یا غربت یا مفارقت دوستان یا انقطاع وسایل و تهیدستى و گرفتارى هاى دیگر گذرانیده ام، در مسیر زندگى با فراز و نشیب هاى گوناگون رو به رو شده، در محیطهاى رنگارنگ قرار گرفته ام. ولى پیوسته حس مى کردم که دست ناپیدایى مرا از هر پرتگاه خطرناک نجات مى دهد و جاذبه مرموزى از میان هزارها مانع بیرون کشیده، به سوى مقصد هدایت مى کند.
من اگر خارم و گر گل چمن آرایى هست 
که از آن دست که مى پروردم مى رویم
 
در اوایل تحصیل که به صرف و نحو اشتغال داشتم، علاقه زیادى به ادامه تحصیل نداشتم و از این روى هر چه مى خواندم نمى فهمیدم و چهار سال را به همین نحو گذرانیدم. پس از آن، یک باره عنایت خدایى دامن گیرم شده، عوضم کرد. و در خود یک نوع شیفتگى و بى تابى نسبت به تحصیل کمال حس نمودم. به طورى که از همان روز تا پایان ایام تحصیل که تقریباً هفده سال طول کشید، هرگز از تعلیم و تفکر، احساس خستگى و دلسردى نکردم و زشت و زیباى جهان را فراموش نموده و تلخ و شیرین حوادث را برابر مى پنداشتم. بساط معاشرت غیراهل علم را به کلى برچیدم.
 
در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگى به حداقل ضرورى قناعت نموده، باقى را به مطالعه مى پرداختم. بسیار مى شد (و به ویژه در بهار و تابستان) که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه مى گذرانیدم و همیشه درس فردا را شب پیش مطالعه مى کردم و اگر اشکالى پیش مى آمد با هر خودکشى بود حل مى نمودم و وقتى به درس حضور مى یافتم از آنچه استاد مى گفت قبلًا روشن بودم و هرگز اشکال و اشتباه درس پیش استاد نبردم.
منبع: بررسی های اسلامی، ج 1، ص: 21 و 22
بخشی از زندگی خودنوشت علامه طباطبایی:
سال 1304 براى تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه نجف گردیدم ... سال 1314 بر اثر اختلال وضع معاش، ناگزیر به مراجعت شده، به زادگاه اصلى خود (تبریز) برگشتم و ده سال و خرده اى در آن سامان به سر بردم که حقاً باید این دوره را در زندگى خود دوره خسارت روحى بشمارم، زیرا بر اثر گرفتارى ضرورى به معاشرت عمومى وسیله تأمین معاش (که از مجراى فلاحت بود) از تدریس و تفکر علمى (جز مقدارى بسیار ناچیز) باز مانده بودم و پیوسته با یک شکنجه درونى به سر مى بردم. 
در سال 1325 از سر و سامان خود چشم پوشیده، زادگاه اصلى را ترک گفتم و متوجه حوزه قم گردیده، بساط زندگى را در این شهر گستردم و دوباره اشتغالات علمى را از سر گرفتم و تاکنون که اوایل سال 1341 مى باشد، روزگار خود را در این سامان مى گذرانم.
  
بررسی های اسلامی، موسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، چاپ: دوم، 1388، ج1، ص: 20 و 21