مطالعات دانشجویی

مطالبی از قرآن و احادیث، نکاتی از سیره بزرگان و مقالات شخصی

مطالعات دانشجویی

مطالبی از قرآن و احادیث، نکاتی از سیره بزرگان و مقالات شخصی

مطالعات دانشجویی


امام خامنه ای:
باید در کشور ما و در میان جامعه‌ى ما ترتیبى اتّخاذ بشود که همه‌ى آحاد مردم به‌نحوى با قرآن انس داشته باشند و مفاهیم قرآنى براى اینها مفهوم باشد و معانى قرآن را درک کنند، به قرآن مراجعه کنند؛ ولو به طور اجمال از مفاهیم قرآنى سر دربیاورند.
(8 تیر 1393)

********************

امام خامنه‌ای:
«دشمنان می خواهند یاد شهدا احیا نشود برای اینکه جاده شهادت کور بشود» (6 اسفند 1397)

آخرین مطالب

۲۳۴ مطلب با موضوع «مباحث اخلاقی» ثبت شده است

 

برخی کارها فرصت محدودی برای انجام دارند، اگر به موقع انجام ندهیم حسرتی برجای می گذارند که جبران ناپذیر است، ماجرای زیر شرح یکی از این فرصت هاست که امام حسین علیه السلام برای طلب یاری به خیمه عبید الله نیز رفت ولی او امام را آن چنان که شایسته بود یاری نکرد و تا آخر عمر افسوس می خورد، افسوسی که هیچ ثمری نداشت. جالب این است که عبیدالله به جای یاری امام پیشنهاد دادن تجهیزات جنگی می دهد،همان توجیهی که امروزه نیز خیلی از ما داریم.

 

امام حسین علیه السلام در مسیر سفر به کربلا در منزل «بنی مقاتل» خیمه اى افراشته و نیزه اى کوبیده و شمشیرى آویزان و اسبى به آخور بسته دیدند. امام علیه السّلام پرسید: «این خیمه کیست» ؟

گفتند: عبید اللّه بن حرّ جعفى.

امام علیه السّلام، حجّاج بن مسروق جعفى را نزد او فرستاد حجّاج به خیمه ابن حرّ درآمده سلام کرد. او پاسخ داد و پرسید: پشت سرت کیست؟

حجّاج گفت: خدا پشت سرم است، اى پسر حرّ! به خدا سوگند اگر پذیرا باشى خدا کرامتى هدیه ات کرده است.

گفت: آن چیست؟

گفت: این حسین بن على علیهما السّلام است که تو را به یارى خود فرا مى خواند. اگر پیشاپیش او (با دشمنانش) بستیزى پاداش نیک مى برى و اگر بمیرى به فوز شهادت مى رسى.

عبید اللّه گفت: من از کوفه بیرون نشدم مگر از بیم آنکه حسین بن على علیهما السّلام به آنجا درآید و من آنجا باشم و یارى اش نکنم. در کوفه هیچ یک از پیروان و یاران نیست مگر آنکه به دنیا گرایش یافته است مگر آن را که خدایش نگه داشته باشد. برو خدمت امام علیه السّلام و از این خبر آگاهش کن.

 

حجّاج نزد امام علیه السّلام آمده ماجرا را عرض کرد.

امام علیه السّلام برخاست و با عدّه اى از یاران خود نزد عبید اللّه رفت. چون وارد شد و سلام کرد، عبید اللّه شتابان از صدر مجلس برخاست (و از امام استقبال کرد) امام علیه السّلام نشست و حمد و ثناى خداوند بجاى آورد و فرمود: «امّا بعد: اى پسر حرّ! همشهریان تو نامه ها به من نوشتند و گزارش کردند که بر یارى من هماهنگ اند و اینکه (آماده اند) در کنار من ایستاده با دشمنانم پیکار کنند و خواستند که من نزد آنان روم. اینک آمده ام و من اینان را پایدار بر عقیده شان نمى شناسم که هم ایشان بر کشتن پسر عمویم مسلم بن عقیل و یارانش کمک رساندند و نزد ابن زیاد که از من بیعت یزید را مى خواهد گرد آمدند. و تو اى پسر حرّ بدان که خداوند در برابر گناهان روزهاى گذشته عمرت از تو بازخواست مى کند و من هم اکنون تو را به توبه اى فرا مى خوانم که همه گناهانت را بشوید. تو را فرا مى خوانم که ما خاندان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را یارى کنى. اگر حقّمان را دادند خدا را سپاس مى گوییم و پذیراییم و اگر آن را از ما بازداشته ظالمانه بر ما چیره گشتند (باز تو را باکى نیست که) تو در حقّ خواهى ما از یارانم بوده اى».

 

عبید اللّه گفت: اى فرزند رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله! به خدا سوگند چنانچه در کوفه تو را یارانى بود که در رکابت پیکار کنند من پایدارترین ایشان در برابر دشمنانت بودم. ولى من در کوفه دیدم که شیعیانت از ترس بنى امیّه و شمشیرهایشان، از خانه بیرون نیامدند. تو را به خدا سوگند همراهى مرا با خود مخواه. من هر چه بتوانم تو را کمک (مالى) مى کنم. اینک این اسب لگام دار من. به خدا بر آن از پى کسى نتاختم مگر آنکه آثار مرگ را بر او چشاندم و از پى ام نتاختند که مرا بر آن دریابند و نیز این شمشیرم تقدیم شما که به هر چه زدم برید!

 

امام علیه السّلام فرمود: «پسر حرّ! ما براى اسب و شمشیر تو نیامده ایم. آمدیم یارى ات را بخواهیم. اکنون که از جان خود دریغ مى ورزى، هیچ نیازى به اموال تو نداریم. من آن نبوده ام که گمراهان را به یارى بگیرم. از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیده ام که فرمود»: هر که استغاثه اهل بیت مرا بشنود و بر حقّ ایشان یارى شان نرساند خدا او را به رو در آتش افکند.

 

عبید الله از این سخنان پندآمیز امام پند نگرفت و به سپاه وی نپیوست ولی تا آخر عمر از این جریان اظهار ندامت و پشیمانی می نمود و برای از دست دادن چنین سعادتی ابراز تاسف و تاثر می کرد، از جمله در اشعاری می خواند:

آه از حسرت و تاسف سنگین که تا زنده هستم در میان سسینه و گلویم در حرکت است و بی قرارم کرده است

آنگاه که حسین بر اهل نفاق و ستم پیشگان از مثل من یاری می طلبید

آنگاه که حسین می خواست برای برانداختن اهل ضلال و نفاق به یاریش بشتابم

آری، اگر آن روز از راه جان، یاری  و مواساتش می نمودم در روز قیامت به شرافتی بزرگ نائل می شدم.

 

منبع: فرهنگ جامع سخنان امام حسین علیه السلام، ص 409 – 411؛ سخنان امام حسین علیه السلام از مدینه تا کربلا ص 120 - 123

 

 

احد داوری
۰۱ شهریور ۹۹ ، ۱۸:۴۹ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

امام (حسین علیه السلام در مسیر حرکت از مکه به کربلا) پس از ورود به منزل «شراف» دستور داد جوانان پیش از طلوع صبح به سوی فرات رفته و بیش از حد معمول و مورد نیاز، آب برای خیمه ها حمل نمایند. قبل از ظهر همین روز و در میان گرمای شدید، حر بن یزید در رأس هزار نفر مسلح وارد این سرزمین گردید. چون حسین بن علی علیهماالسلام شدت عطش و تشنگی توأم با خستگی و سنگینی سلاح و گرد و غبار راه را در سپاهیان حر مشاهده کرد به یاران خویش دستور داد که آنها و اسب هایشان را سیراب نمایند و طبق معمول بر آن مرکب های از راه رسیده، آب بپاشند. یاران آن حضرت نیز طبق دستور وی عمل نموده و از یک طرف افراد را سیراب می کردند و از طرف دیگر ظرف ها را پر از آب نموده و به جلوی اسب ها می گذاشتند و از طرف دیگر به یال و کاکل و پاهای آنها آب می پاشیدند.

 

یکی از سپاهیان «حر» به نام «علی بن طعان محاربی» می گوید: من در اثر تشنگی و خستگی شدید پی از همه سربازان و پشت سر سپاهیان توانستم به منطقه «شراف» ومحل اردوی سپاه وارد گردم. در آن هنگام چون همه یاران حسین سرگرم سیراب نمودن لشکریان بودند کسی به من توجه ننمود، در این موقع مرد خوش رو و خوش قیافه ای که از کنار خیمه ها متوجه من گردیده بود و سپس معلوم شد که خود حسین بن علی علیهمالسلام است به یاریم شتافت و در حالی که مشک آبی با خود حمل می کرد خود را به من رسانید و گفت: «اَنِخِ الراوِیَة؛ شترت را بخوابان»

(امام از لفظ راویه، شتری را که مشک آب بر آن حمل می‌شد قصد کرده بود؛ زیرا اهل حجاز چنین شتری را راویه می‌گویند ولی چون علی بن طعان، عراقی بود و اهل عراق مشک را راویه می‌گویند، لذا ابتدا منظور امام برایش روشن نبود)

 

من در اثر عدم آشنایی با لغت حجاز، چون منظور او را نفهمیدم فرمود: «انخ الجمل؛ شتر را بخوابان» مرکب را خواباندم و مشغول آب خوردن گردیدم ولی در اثر تشنگی شدید و دستپاچگی، آب به سر و صورتم می ریخت و نمی توانستم به راحتی استفاده کنم، امام فرمود: «اِخنِثِ السِّقاء: مشک را فشار بده» من باز هم منظور او را درک ننمودم؛ امام که مشک را به دست گرفته بود با دست دیگرش دهانه آن را گرفت تا توانستم بدون زحمت و به راحتی سیراب گردم.

 

منبع؛ سخنان امام حسین علیه السلام از مدینه تا کربلا؛ ص 100 و 101

 

احد داوری
۳۰ مرداد ۹۹ ، ۲۳:۳۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

هر که با پاکدلان، صبح و مسائی دارد

دلش از پرتو اسرار، صفائی دارد

***

...

گهر وقت، بدین خیرگی از دست مده

آخر این در گرانمایه بهائی دارد

***

...

صرف باطل نکند عمر گرامی، پروین

آنکه چون پیر خرد، راهنمائی دارد

شعر از پروین اعتصامی

احد داوری
۲۷ مرداد ۹۹ ، ۲۳:۲۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

امیرمومنان علی بن ابی طالب علیه السلام می فرماید:

در حالى که در واقع، از کمترین مال برخوردار هستید ، در ظاهر، بهترین حال را از خود نشان دهید  که خداوند متعال ، بندگان باایمانش را [ این گونه] نیکو ادب کرده است. آنجا که می فرماید: از شدّت خویشتن‏ دارى‏، فرد بى ‏اطلاع‏، آنان را توانگر مى ‏پندارد. آنها را از سیمایشان مى ‏شناسى‏. با اصرار، (چیزى‏) از مردم نمى ‏خواهند.

 

قال علیه السلام: کُونُوا أَقَلَّ مَا یَکُونُونَ فِی الْبَاطِنِ أَمْوَالًا أَحْسَنَ مَا یَکُونُونَ فِی‏ الظَّاهِرِ أَحْوَالًا فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَدَّبَ عِبَادَهُ الْمُؤْمِنِینَ الْعَارِفِینَ أَدَباً حَسَنا فَقَالَ جَلَّ مِنْ قَائِلٍ- یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِیماهُمْ لا یَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافا (بقره: 273)

(بحار الانوار ج 75، ص 8)

   

احد داوری
۲۶ مرداد ۹۹ ، ۲۲:۲۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام، قَالَ: إِنَّ اللَّهَ لَیَرْحَمُ الْعَبْدَ لِشِدَّةِ حُبِّهِ لِوَلَدِه‏ (الکافی (چاپ دارالحدیث) ؛ ج‏11 ؛ ص449)

 

امام صادق علیه السلام فرمودند:

خداوند به بنده، به خاطر محبت زیاد او به فرزندش، رحم می کند.

 

احد داوری
۲۵ مرداد ۹۹ ، ۰۸:۵۱ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:

کُلُّ مَا أَبْصَرْتَهُ‏ بِعَیْنِکَ‏ وَ اسْتَخْلَاهُ قَلْبُکَ فَاجْعَلْهُ لِلَّهِ فَذَلِکَ تِجَارَةُ الْآخِرَةِ لِأَنَّ اللَّهَ یَقُولُ‏ ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باق (مکارم الاخلاق، ص 455)‏

 

 هر چه را که با چشم خود دیدى و دلت آن را خواست، براى خدا قرار ده، که این است تجارت آخرت؛ زیرا خداى متعال مى فرماید : «آنچه نزد شماست تمام مى شود و آنچه نزد خداست ماندنى است (نحل: 96)»

 

 

احد داوری
۲۳ مرداد ۹۹ ، ۰۶:۵۸ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

مسلمانان به مسابقات اسب دوانى و شتردوانى و تیراندازى و امثال اینها خیلى علاقه نشان مى دادند، زیرا اسلام تمرین کارهایى را که دانستن و مهارت در آنها براى سربازان ضرورت دارد سنت کرده است. بعلاوه خود رسول اکرم که رهبر جامعه اسلامى بود، عملا دراین گونه مسابقات شرکت مى کرد و این بهترین تشویق مسلمانان خصوصا جوانان براى یادگرفتن فنون سربازى بود. تا وقتى که این سنت معمول بود و پیشوایان اسلام عملا مسلمانان را در این امور تشویق مى کردند، روح شهامت و شجاعت و سربازى در جامعه اسلام محفوظ بود. رسول اکرم گاهى اسب و گاهى شتر سوار مى شد و شخصا با مسابقه دهندگان مسابقه مى داد.

 

رسول اکرم شترى داشت که به دوندگى معروف بود، با هر شترى که مسابقه داده بود برنده شده بود. کم کم این فکر در برخى ساده لوحان پیدا شد که شاید این شتر از آن جهت که به رسول اکرم تعلق دارد از همه جلو مى زند. بنابراین ممکن نیست در دنیا شترى پیدا شود که با این شتر برابرى کند.

تا آنکه روزى یک اعرابى بادیه نشین با شترش به مدینه آمد و مدعى شد حاضرم با شتر پیغمبر مسابقه بدهم. اصحاب پیغمبر با اطمینان کامل براى تماشاى این مسابقه جالب، مخصوصا از آن جهت که رسول اکرم شخصا متعهد سوارى شتر خویش شد، از شهر بیرون دویدند. رسول اکرم و اعرابى روانه شدند و از نقطه اى که قرار بود مسابقه از آنجا شروع شود شتران را به طرف تماشاچیان به حرکت درآوردند.

هیجان عجیبى در تماشاچیان پیدا شده بود. اما برخلاف انتظار مردم شتر اعرابى شتر پیغمبر را پشت سر گذاشت.

آن دسته از مسلمانان که درباره شتر پیغمبر عقاید خاصى پیدا کرده بودند، از این پیشامد بسیار ناراحت شدند؛ خیلى خلاف انتظارشان بود. قیافه هاشان درهم شد.

 

رسول اکرم به آنها فرمود: «اینکه ناراحتى ندارد، شتر من از همه شتران جلو مى افتاد، به خود بالید و مغرور شد، پیش خود گفت من بالا دست ندارم. اما سنت الهى است که روى هر دستى دستى دیگر پیدا شود، و پس از هر فرازى نشیبى برسد، و هر غرورى درهم شکسته شود.».

به این ترتیب رسول اکرم، ضمن بیان حکمتى آموزنده، آنها را به اشتباهشان واقف ساخت.

 

مجموعه آثار شهید مطهری، ج 18، ص: 403 و 404

 

احد داوری
۲۱ مرداد ۹۹ ، ۰۷:۲۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

در توصیه های پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به ابوذر آمده است:

 یَا أَبَا ذَرٍّ، کُنْ عَلَى عُمُرِکَ‏ أَشَحَ‏ مِنْکَ عَلَى دِرْهَمِکَ وَ دِینَارِک (امالی طوسی، ص 527)

 

ای ابوذر نسبت به عمرخود، بخیل تر از درهم و دینارت باش.

 

احد داوری
۲۰ مرداد ۹۹ ، ۰۹:۰۰ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

هر کس علی علیه السلام را امام و پیشوای خود قرار دهد به دستگیره محکم الهی در دین و نفسش چنگ زده است.

منبع: تفسیر کبیر (مفاتیح الغیب) تالیف امام فخر رازی از علمای اهل تسنن، ج1 ص 182

و من اتخذ علیاً إماماً لدینه فقد استمسک بالعروة الوثقى فی دینه و نفسه 

احد داوری
۱۹ مرداد ۹۹ ، ۱۰:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

با تبریک ولادت با سعادت امام علی النقی حضرت هادی علیه السلام روایتی از آن حضرت تقدیم می گردد:

  

مردى به امام هادی علیه السلام گفت: مرا سفارش و پندى فرما،

فرمود: آیا مى‏ پذیرى؟ گفت: آرى،

حضرت فرمودند:

 

صبر را متّکا، و ندارى را مایه راحتى ساز، و شهوات را ترک گو، با هوى و هوس مخالفت کن، و بدان که تو هرگز بیرون از دید خداوند نخواهى بود، پس بنگر چگونه‏ اى. (تحف العقول ترجمه جعفری ص 427)

 

قَالَ لَهُ‏ رَجُلٌ أَوْصِنِی قَالَ علیه السلام وَ تَقْبَلُ قَالَ نَعَمْ قَالَ تَوَسَّدِ الصَّبْرَ وَ اعْتَنِقِ الْفَقْرَ وَ ارْفَضِ الشَّهَوَاتِ وَ خَالِفِ الْهَوَى وَ اعْلَمْ أَنَّکَ لَنْ تَخْلُوَ مِنْ عَیْنِ اللَّهِ فَانْظُرْ کَیْفَ تَکُون.

 

اگر امام از ما می خواست که به اینها عمل کنیم! چقدر عمل می کردیم؟!

 

احد داوری
۱۵ مرداد ۹۹ ، ۱۱:۲۹ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

مردی که نشانه سجده، همچون دیناری مدوّر بر پیشانی او نقش بسته بود بر درِ بارگاه سلطانی به انتظار «صله» نشسته بود؛ زاهد صاحبدلی به این داغدار گفت: تو که آن سکه را بر پیشانی داری، چرا در آستانه سلطانی؟ زاهد دیگری گفت: این سکّه (داغی که بر پیشانی داشت) قلب و مغشوش است و خریدار ندارد.

 

مراحل اخلاق در قرآن، آیت الله جوادی آملی - صفحه   96

 

احد داوری
۱۱ مرداد ۹۹ ، ۱۸:۵۳ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰ نظر

  

صاحب‏دلی با لباس ژنده و چرکین به حضور صاحب‏ مقامی باریافت. به او گفتند: با این لباس به پیشگاه چنان مقامی رفتن عیب است. او در جواب گفت: با لباس چرکین نزد بزرگی رفتن عیب نیست، بلکه با همان لباس چرکین ازحضور وی برگشتن ننگ است؛ زیرا این گونه بازگشت نشان این است که آن ‏صاحب‏ منصب او را لایق ندانست و ردّ کرد و انعام و هدیه و عطیه‏ ای بدو نبخشید.

 

صهبای‏ حج ، آیت الله جوادی آملی- صفحه  386

 

احد داوری
۱۰ مرداد ۹۹ ، ۰۷:۱۳ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمودند:

عَبْدُ الشَّهْوَةِ أَذَلُ‏ مِنْ عَبْدِ الرِّق‏ عَبْدُ الشَّهْوَةِ أَسِیرٌ لَا یُفَکُّ أَسْرُه‏ (عیون الحکم و المواعظ (للیثی) ؛ ص341)

 

بنده شهوت ذلیل تر از بنده زر خرید است بنده شهوت اسیری است که از اسارتش رهایی نیست.

 

احد داوری
۰۹ مرداد ۹۹ ، ۲۰:۲۳ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

مالک بن انس، فقیه معروف مدینه * سالى در سفر حج همراه امام صادق علیه السلام بود. به میقات رسیدند و هنگام پوشیدن لباس احرام و تلبیه گفتن- یعنى ذکر معروف لبیک اللهم لبیک- رسید. دیگران طبق معمول این ذکر را به زبان آوردند و گفتند. مالک بن انس متوجه امام صادق شد، دید حال امام منقلب است، همینکه مى خواهد این ذکر را بر زبان آورد، هیجانى به امام دست مى دهد و صدا در گلویش مى شکند و عنان کنترل اعصاب خویش را از دست مى دهد که مى خواهد بى اختیار از مرکب به زمین بیفتد. مالک جلو آمد و گفت: «یابن رسول اللَّه! چاره اى نیست، هرطور هست این ذکر را بگویید».

 

امام فرمود:

«اى پسر ابى عامر! چگونه جسارت بورزم و به خود جرأت بدهم که لبیک بگویم؟ لبیک گفتن به معناى این است که خدایا تو مرا به آنچه مى خوانى با کمال سرعت اجابت مى کنم و همواره آماده به خدمتم. با چه اطمینانى با خداى خود این طور گستاخى کنم و خود را بنده آماده به خدمت معرفى کنم؟ اگر در جوابم گفته شود: «لا لبیک» آن وقت چکار کنم؟»

 

منبع: مجموعه آثار شهید مطهری، ج 18، ص: 287 و 288

 

*. مالک بن انس بن مالک بن ابى عامر یکى از امامهاى چهارگانه اهل سنت و جماعت است و مذهب معروف «مالکى» منسوب به

احد داوری
۰۸ مرداد ۹۹ ، ۲۲:۱۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر