مطالعات دانشجویی

مطالبی از قرآن و احادیث، نکاتی از سیره بزرگان و مقالات شخصی

مطالعات دانشجویی

مطالبی از قرآن و احادیث، نکاتی از سیره بزرگان و مقالات شخصی

مطالعات دانشجویی


امام خامنه ای:
باید در کشور ما و در میان جامعه‌ى ما ترتیبى اتّخاذ بشود که همه‌ى آحاد مردم به‌نحوى با قرآن انس داشته باشند و مفاهیم قرآنى براى اینها مفهوم باشد و معانى قرآن را درک کنند، به قرآن مراجعه کنند؛ ولو به طور اجمال از مفاهیم قرآنى سر دربیاورند.
(8 تیر 1393)

********************

امام خامنه‌ای:
«دشمنان می خواهند یاد شهدا احیا نشود برای اینکه جاده شهادت کور بشود» (6 اسفند 1397)

آخرین مطالب

 

السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا شَهْرَ اللَّهِ الْأَکْبَرَ، وَ یَا عِیدَ أَوْلِیَائِهِ.

...

السَّلَامُ عَلَیْکَ مِنْ نَاصِرٍ أَعَانَ عَلَى الشَّیْطَانِ، وَ صَاحِبٍ سَهَّلَ سُبُلَ الْإِحْسَانِ

 السَّلَامُ عَلَیْکَ مَا أَکْثَرَ عُتَقَاءَ اللَّهِ فِیکَ، وَ مَا أَسْعَدَ مَنْ رَعَى حُرْمَتَکَ بِکَ!

 *****

 

بدرود اى بزرگ‏ترین ماه خداوند و اى عید اولیاى خدا.

...

بدرود اى یاریگر ما که در برابر شیطان یاریمان دادى و اى مصاحبى که راههاى نیکى و فضیلت را پیش پاى ما هموار ساختى.

بدرود که آزاد شدگان از عذاب خداوند، در تو چه بسیارند، و چه نیکبخت است آن که حرمت تو نگه داشت.

 

بخشی از دعای 45 صحیفه سجادیه در وداع با ماه رمضان (ترجمه آیتی)

 

احد داوری
۰۴ خرداد ۹۹ ، ۰۰:۱۱ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

[علامه طباطبایی] مى فرمود:

دوازده سال نجف بودم و در این سال ها تنها دوازده روز درس راتعطیل کردم یعنى سالى یک روز. در طول سال هیچ روزى را تعطیل نمى کردم، جز روز عاشورا.

 

مرزبان وحی و خرد؛ یادنامه مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبائى قدس سره، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم) ، چاپ: اول،  1381 صفحه 714

احد داوری
۰۳ خرداد ۹۹ ، ۰۹:۵۹ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

امام خامنه ای:

«امروز دنیا یک به یک تعداد قربانیان کرونا را در سراسر جهان می‌ شمارد، امّا هیچ کس نپرسیده و نمی پرسد قاتل و مسئول صدها هزار شهید و اسیر و مفقود در کشورهایی که آمریکا و اروپا در آن آتش جنگ را روشن کرده‌ اند کیست؟ نهادهای به اصطلاح حقوق بشری مُرده‌ اند.»

 

 سخنرانی تلویزیونی به مناسبت روز جهانی قدس در مورخه ۱۳۹۹/۰۳/۰۲

 

 حقوق بشر

احد داوری
۰۲ خرداد ۹۹ ، ۱۷:۵۹ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

معمولًا آنها که در عقلیات کار مى کنند بیش تر به فکر و اندیشه بها و ارزش مى دهند و به امور تعبدى وعبادات کمتر مى پردازند، ولى تعبد استاد علّامه ما به احکام و آداب دین و احترامشان به کتاب و سنّت خیلى بیش تر از افرادى بود که متخصص در فقه و اصول بودند.

 

اگر در مجلسى، کتاب روایتى مثل  بحارالانوار روى زمین بود آن را برمى داشت و مى بوسید و روى طاقچه مى گذاشت. همان گونه که نسبت به قرآن هم این گونه احترام مى گذاشت، و نسبت به اهل بیت علیه السلام خصوصاً حضرت زهرا علیها السلام و حضرت سیدالشهدا علیه السلام ارادت فراوان داشت و بر مصائب آنان زار زار مى گریست و از استاد خودش مرحوم میزا على آقاى قاضى نقل مى کرد که ایشان مى فرمودند: من هر چه دارم از تلاوت قرآن و زیارت سیدالشهداء علیه السلام دارم. آقاى قاضى همان کسى است که درباره ایشان مى گفتند کارخانه آدم سازى داشت و افراد فراوانى را تربیت کرد.

 

(خاطره از آیت الله مصباح یزدی)

 

مرزبان وحی و خرد؛ یادنامه مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبائى قدس سره، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم) ، چاپ: اول،  1381 صفحه 711

احد داوری
۰۱ خرداد ۹۹ ، ۱۱:۲۵ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

علّامه طباطبائى بسیار منظم بود. غالباً قبل از شاگردان در کلاس درس حاضر مى شد و دقیقه اى تخلّف نمى کردند و تا دقیقه آخر هم درس مى دادند و این برنامه دایمى ایشان بود در برف و سرما، در طول ده و دوزاده سال یادم نمى آید که ایشان یک دفعه هم درس را تعطیل کند. اتفاق مى افتاد که شش ساعت مطالعه یا فکر مى کرد و یا مى نوشت و در هر ساعت تا یک استکان چاى مى نوشید.

نظم و پشتکار زیادى داشت. اوّل فکر مى کرد و بعد مى نوشت....

 

(خاطره از آیت الله مصباح یزدی)

 

مرزبان وحی و خرد؛ یادنامه مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبائى قدس سره، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم) ، چاپ: اول،  1381 صفحه 710 و 711

احد داوری
۳۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۴:۵۴ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

گاهى مرحوم علّامه [طباطبایی] سعى مى کردند یک لجنه اى تشکیل بدهند که نامه هایى که از خارج و داخل به محضر ایشان مى آید، بى جواب نماند، چون ایشان بعد از این که  المیزان  را نوشتند و منتشر شد، بسیارى نامه ها از کشورهاى خارج و داخل مى رسید که سؤال هاى متفرقه مى کردند. عده اى از دوستان را در همان منزل خودشان دعوت کردند. ایشان در آخر کوچه ارک، نزدیک منزل مرحوم آقاى زنجانى مى نشستند. مستأجر بودند. در همان جلسه کارها تقسیم شد. بنا شد بعضى روى قسمت هاى فقهى کار کنند و بعضى روى قسمت هاى فلسفى.

 

بعضى قسمت تفسیرى و بعضى هم قسمت هاى دیگر. مرحوم آقاى بهشتى رحمه الله قسمت فقهى را قبول کردند. بنده و مرحوم آقاى مفتح رحمه الله قسمت دیگرى را و هر کدام از آقایان نیز همچنین، منتهى حوادث، یکى پس از دیگرى پیش آمد و جلسه خیلى ادامه نداشت. در همان جلسه اوّل که مرحوم آقاى بهشتى گفتند.: من قسمت فقهى را به عهده مى گیرم، مرحوم طباطبائى رحمه الله نامه اى را که از ایشان سؤال کرده بودند: «سکه در اسلام از چه موقع شروع شد و- براى مثال- رابطه سکه و اسکناس چیست؟ آیا آثار فقهى هم بر آن مترتب است یا نه و آیا بر اسکناس زکات است یا نه؟ خرید و فروش اسکناس به چه صورت است؟» فوراً به مرحوم آقاى بهشتى دادند و گفتند: «شما در این زمینه تحقیق بکنید».

 

مرحوم آقاى طباطبائى این کار را مى کردند و اصرار داشتند که دوستانشان متفکر باقى بمانند؛ لذا سعى کردند که  برهان شفا را تدریس کنند. یک شب پیشنهاد دادند که  برهان شفا را تدریس کنند، چون ابن سینا منطق را خیلى با قدرت و استحکام نوشته است.

خاطره از آیت الله جوادی آملی

 

منبع: مرزبان وحی و خرد؛ یادنامه مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبائى قدس سره، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم) ، چاپ: اول،  1381 صفحه 710

احد داوری
۳۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۷:۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

  

 علامه طباطبایی همواره در حال مراقبه بود. این را هر کسى که با ایشان آشنایى داشت، به خوبى احساس مى کرد.

 

کم حرف بود. اگر از ایشان سؤالى نمى شد، حرفى نمى زد. وقتى سؤال مى کردند، با توجه به تمام جوانب پاسخ مى داد.

 

در تمام مدتى که در خدمت ایشان بودم، نشنیده ام از کسى به بدى یاد کند.

 

خجول بود و شرم حضور داشت. وقتى تدریس مى کرد، نوعاً سرشان پایین بود. هیچ گاه براى تدریس روى منبر نرفت. شاگردان به صورت حلقه اى مى نشستند. ایشان هم بدون این که روى پتو و یا تُشکى بنشیند، تدریس مى کرد. مانع مى شد از انداختن پتو و یا تُشک. مى فرمود: «اگر همین مقدار، جایم بلندتر از شما باشد، نمى توانم حرف بزنم».

 

توجه به زیارت حضرت معصومه علیها السلام. بعد از فوت مرحوم والد، صبح ها، بعد از نماز صبح به طور مرتب، سر قبر ایشان مى رفتم و در ماه مبارک رمضان، بعد از نماز ظهر و عصر، موفق بودیم. مرحوم علّامه، چون برنامه شان این بود که در ماه مبارک، شب ها را نمى خوابید، در عوض روزها، پیش از ظهر مى خوابید، من خودم مى دیدم که هر روز، بعد از نماز ظهر و عصر، تشریف مى آورد حرم براى زیارت حضرت معصومه علیها السلام.

 

منبع: مرزبان وحی و خرد؛ یادنامه مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبائى قدس سره، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم) ، چاپ: اول،  1381 صفحه 703 و 704

 

احد داوری
۰۳ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۲:۲۶ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

حضرت استاد [علامه طباطبایی]، علاقه خاصّى به أئمه طاهرین علیهم السلام داشتد. وقتى نام یکى از آنان برده مى شد، اظهار تواضع و ادب در سیمایشان مشهود مى شد و از امام زمان- ارواحنا فداه- تجلیل خاصّى داشتد و مقام و منزلت آنان و حضرت رسول الله و حضرت صدیقه کبرى  را فوق تصوّر مى دانستد. یک نوع خضوع و خشوع واقعى و وجدانى در برابر آنها داشتند و مقام و منزلت آنان را ملکوتى مى دانستد و به سیره و تاریخ آنان واقف بود.

 

تابستان ها رسمشان این بود که به زیارت حضرت ثامن الأئمّه علیه السلام مشرّف مى شد و دوره تابستان را آن جا مى ماند.ایشان ارض اقدس را بر سایر جاها مقدّم مى داشتد؛ مگر در صورتِ محذور.

 

در ارض اقدس هر شب به حرم مُطهَّر مشرّف مى شد و حالت التماس و تضرّع داشتد و هر چه از ایشان تقاضا مى شد که در خارج از مشهد چون طرقَبَه و جَاغَرْق، به علّت مناسب بودن آب و هوا، ساکن شود و گهگاهى براى زیارت مشرف گردد؛ ابداً قبول نمى کردد و مى فرمود:

«ما از پناه امام هشتم جاى دیگر نمى رویم».

 

مرزبان وحی و خرد؛ یادنامه مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبائى قدس سره، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم) ، چاپ: اول،  1381 صفحه 124

 

احد داوری
۰۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۱:۰۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

علامه طباطبایی نقل می کند:

چون به نجف اشرف مشرف شدم، گاهى به لحاظ خویشاوندى به محضر مرحوم قاضى شرفیاب مى شدم. تا این که روزى در مدرسه اى ایستاده بودم که ایشان از آن جا عبور مى کردند.

چون به من رسیدند دست خود را روى شانه من گذاردند و گفتند:

«اى فرزند، دنیا مى خواهى نماز شب بخوان، آخرت مى خواهى نماز شب بخوان».

 

این سخن آن قدر در من اثر کرد که از آن به بعد تا زمانى که به ایران بازگشتم شب و روز در محضر مرحوم قاضى به سر مى بردم و پس از بازگشت به وطن تا رحلت استاد پیوسته روابط ما بر قرار بود و ایشان طبق روابط استاد و شاگردى دستوراتى مى دادند و مکاتبات ما برقرار بود و ما هر چه داریم از مرحوم قاضى داریم.

 

مرزبان وحی و خرد؛ یادنامه مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبائى قدس سره، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم) ، چاپ: اول،  1381 صفحه  ص 121 و 122

احد داوری
۰۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۹:۲۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

صبیه علّامه طباطبائى، همسر شهید آیةالله قدوسى، مى گوید:

 

رفتار [علامه] با مادرم بسیار احترام آمیز و دوستانه بود. همیشه طورى رفتار مى کردند که گویى مشتاق دیدار مادرم هستند. پدرم همیشه از گذشت و تحمل مادرم تمجید مى کرد و مى گفت که این زن یازده سال و نیم در نجف تحمل هر سختى را کرده است. هشت بچه اش را پس از تولد از دست داده و دم نزده [است ] و در همه این مدت من مشغول درس خواندن بودم و او تنها در خانه.

 

در خانه اصلًا مایل نبودند کارهاى شخصى شان را کس دیگرى انجام دهد. بر سر آوردن رختخواب همیشه مسابقه بود. پدرم سعى مى کردند زودتر از همه این کار را انجام دهند و مادرم هم سعى مى کرد پیش دستى کند. حتى این اواخر که بیمار بودند و من به خانه شان مى رفتم، با آن حالت بیمارى براى ریختن چاى از جاى خود برمى خاستند و اگر من مى گفتم! چرا به من نگفتید که برایتان چایى بیاورم مى گفتند: نه، تو مهمانى. سیّد هم هستى و من نباید به تو دستور بدهم.

 

وقتى مادرم مریض مى شد، اصلًا اجازه نمى دادند از بستر بلند شود و کارى انجام دهد. مادر من حدود هفده سال پیش فوت کرده است. پیش از فوت حدود 27 روز در بستر بیمارى بود و در این مدت پدرم از کنار بستر ایشان لحظه اى بلند نشدند. تمام کارهایشان راتعطیل کردند و به مراقبت از او پرداختند. بسیار وفادار و عاطفى بودند. تا سه چهار سال پس از فوت مادرم هرروز سر قبر او مى رفتند و بعد از آن هم که فرصت کمترى داشتند، به طور مرتب دو روز در هفته یعنى دوشنبه ها و پنجشنبه ها بر سر مزار مادرم مى رفتند و ممکن نبود این برنامه را ترک کنند.

 

به طور کلى صاحب اختیار خانه و امور آن را مادرم مى دانستند. مادرم به کارهاى درسى ما و رفت وآمدهایمان رسیدگى مى کرد و همه مسائل را کنترل مى کرد و به قدرى با درایت عمل مى کرد که پدرم با فراغت خاطرِ تمام، به امور علمى خود مى پرداختند.

 

مرزبان وحی و خرد؛ یادنامه مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبائى قدس سره، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم) ، چاپ: اول،  1381 صفحه 98 و 99

 

احد داوری
۳۱ فروردين ۹۹ ، ۰۶:۴۲ موافقین ۳ مخالفین ۱ ۰ نظر

 

آیةالله سید محمد حسین تهرانى، یکى از شاگردان و ارادتمندان مرحوم علّامه طباطبائى، چگونگى آشنایى خود با آن بزرگوار را چنین بیان کرده است:

 

در سنه 1364 هجری قمریه، این حقیر براى طلبگى و تحصیل علوم دینیّه، به بلده طیبه قم مشرف شدم و در مدرسه مرحوم آیةالله حجّت- که بعداً به مدرسه حجّتیه معروف شد- حجره اى گرفتم و به درس و بحث و مطالعه ادامه مى دادم.

بناى این مدرسه کوچک بود و آیةاللَّه حجّت، چندین هزار متر از زمین مجاور را تهیه [کرده ] و در نظر داشتند مدرسه را توسعه دهند و بناى عظیمى که به سبک همان مدارس اسلامى مى باشد و حاوى حجرات بسیار و مَدْرس و مسجد و کتاب خانه و سرداب و آب انبار و سایر، مایحتاج طلاب باشد، به طرز صحیح و بهداشتى و با فضاى بزرگ و روح افزا براى طلاب بسازند.

 

هر چه مهندسین از تهران و غیر تهران آمدند و نقشه هاى متنوع و مختلفى کشیدند، مورد نظر آیةالله واقع نشد، تا بالأخره شنیدیم: سیّدى از تبریز آمده و نقشه اى کشیده است که مورد نظر و تصویب ایشان قرار گرفته است.

ما بسیار شائق و مترصّد بودیم که این سید را ببینیم و از طرفى نیز بسیار شائق بودیم که درس فلسفه بخوانیم ... در همین احوال شنیدیم: آن سیّدى که از تبریز آمده و نقشه ساختمان را کشیده است، به نام «قاضى» معروف و در ریاضیات و فلسفه، زِبَردست و نیز درس فلسفه اى را در حوزه شروع کرده است. اشتیاق ما براى دیدار و ملاقات با او زیاد شد و مترصد بودیم به منزلش برویم و به بهانه اى از او دیدار کنیم، تا آن که یکى از دوستان ما که در مدرسه رفت و آمد داشت و فعلًا از علماى رشت مى باشد، یک روز به حجره آمد و گفت: آقاى قاضى از زیارت مشهد برگشته [است ]، بیابه دیدنش برویم.

 

چون به منزل ایشان وارد شدیم، دیدیم که این رجل معروف و مشهور، هماى سیّدى است که ما همه روزه در کوچه ها در بین راه او را مى دیدیم و ابداً احتمال نمى دادیم که اواز اهل علم باشد، فضلًا از تبحّر درعلوم. با عمامه بسیار کوچک از کرباسى آبى رنگ و تکمه هاى باز قبا و بدون جوراب، با لباس کمتر از معمول، در کوچه هاى قم تردد داشت. خانه نیز بسیار محقّر و ساده [بود].

 

معانقه کردیم و نشستیم و گفت گو و سخن از اطراف و جوانب پیش آمد. دیدیم واقعاً این مرد، جهانى است از علم و درایت و ادراک و فهم و براى ما خوب مشهود شد که:

هر آن کو ز دانش بَرَد توشه اى

جهانى است بنشسته در گوشه اى

 

در همان مجلس، شیفتگى و ارادت به ایشان یکباره اوج گرفت ...

 

مرزبان وحی و خرد؛ یادنامه مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبائى قدس سره، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم) ، چاپ: اول،  1381 صفحه 92 و 93

 

احد داوری
۳۰ فروردين ۹۹ ، ۰۷:۳۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

از مرحوم شهید مطهرى پرسیدند که:

شما فوق العاده از علّامه طباطبائى تجلیل مى ‏کنید و تعبیر «روحى فداه» را در مورد ایشان دارید؛ این همه تجلیل به خاطر چیست؟

 

آن مرحوم فرمود: «من فیلسوف و عارف بسیار دیده ‏ام و احترام مخصوص من به ایشان، نه به خاطر این است که یک فیلسوف است، بلکه احترامم به این جهت است که او عاشق دلباخته اهل بیت است. علّامه طباطبائى در ماه رمضان روزه خود را با بوسه بر ضریح مقدس حضرت معصومه علیها السلام افطار مى ‏کرد. ابتدا پیاده به حرم مطهر مشرف مى‏ شد، ضریح مقدس را مى ‏بوسید، سپس به خانه مى ‏رفت و غذا مى ‏خورد. این ویژگى اوست که مرا به شدت شیفته ایشان نموده است».

 

و در مورد زهد و بى ‏اعتنایى ایشان به دنیا وهیاهوهاى آن مى ‏فرماید:

من خودم شاهد بودم که مرحوم علّامه در سنین هفتاد سالگى در کوچه ‏هاى قم دنبال منزل اجاره‏ اى بودند.

 

مرزبان وحی و خرد؛ یادنامه مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبائى قدس سره، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم) ، چاپ: اول،  1381 صفحه 89

احد داوری
۲۹ فروردين ۹۹ ، ۰۹:۱۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


یکى از شاگردان مرحوم علّامه طباطبایی مى گوید:

 
زندگى خانوادگى او بسیار با صفا و صمیمیت بود. در فوت همسرش برخلاف انتظار ما بسیار اشک مى ریخت و محزون و متأثر بود. روزى به ایشان عرض کردم: ما صبر و بردبارى و تحمل مصائب را باید از شما بیاموزیم چرا این چنین متأثر هستید؟ در جواب فرمود:

 
«مرگ حق است. همه باید بمیریم، من براى مرگ همسرم گریه نمى کنم، گریه من از صفا و کدبانوگرى و محبت هاى خانم است، من زندگى پر فراز و نشیبى داشته ام، در نجف اشرف با سختى هایى مواجه مى شدیم، من از حوایج زندگى و چگونگى اداره آن بى اطلاع بودم، اداره زندگى به عهده خانم بود.

در طول مدت زندگى ما هیچ گاه نشد که خانم کارى بکند که من حداقل در دلم بگویم اى کاش این کار را نمى کرد یا کارى را ترک کند که من بگویم کاش این عمل را انجام داده بود. در تمام دوران زندگى هیچ گاه به من نگفت چرا فلان عمل را انجام دادى؟ یا چرا ترک کردى؟

 

مثلًا شما مى دانید که من همیشه در منزل مشغول نوشتن یا مطالعه هستم. معلوم است که خسته مى شوم و احتیاج به استراحت و تجدید نیرو دارم، خانم به این موضوع توجه داشت. سماور ما همیشه روشن بود و چاى آماده بود، در عین حال که به کارهاى منزل اشتغال داشت، هر ساعت یک فنجان چاى مى ریخت و مى آورد در اتاق کار من مى گذاشت و دوباره دنبال کارش مى رفت تا ساعت دیگر ... من این همه صفا و محبت را چگونه مى توانم فراموش کنم».

 
منبع: مرزبان وحى و خرد: یادنامه مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبائى قدس سره، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم) ، چاپ: اول،  1381 صفحه 69



احد داوری
۲۸ فروردين ۹۹ ، ۲۲:۵۸ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

 بخشی از زندگی خود نوشت علامه طباطبایی:
 
هر کسى حسب حال خود در زندگى اش خوشى و تلخى و زشت و زیباهایى دیده و خاطره هایى دارد. من نیز به نوبه خود و خاصه از این نظر که بیشتر دوره زندگانى خود را با یتیمى یا غربت یا مفارقت دوستان یا انقطاع وسایل و تهیدستى و گرفتارى هاى دیگر گذرانیده ام، در مسیر زندگى با فراز و نشیب هاى گوناگون رو به رو شده، در محیطهاى رنگارنگ قرار گرفته ام. ولى پیوسته حس مى کردم که دست ناپیدایى مرا از هر پرتگاه خطرناک نجات مى دهد و جاذبه مرموزى از میان هزارها مانع بیرون کشیده، به سوى مقصد هدایت مى کند.


من اگر خارم و گر گل چمن آرایى هست 

  که از آن دست که مى پروردم مى رویم

 
در اوایل تحصیل که به صرف و نحو اشتغال داشتم، علاقه زیادى به ادامه تحصیل نداشتم و از این روى هر چه مى خواندم نمى فهمیدم و چهار سال را به همین نحو گذرانیدم. پس از آن، یک باره عنایت خدایى دامن گیرم شده، عوضم کرد. و در خود یک نوع شیفتگى و بى تابى نسبت به تحصیل کمال حس نمودم. به طورى که از همان روز تا پایان ایام تحصیل که تقریباً هفده سال طول کشید، هرگز از تعلیم و تفکر، احساس خستگى و دلسردى نکردم و زشت و زیباى جهان را فراموش نموده و تلخ و شیرین حوادث را برابر مى پنداشتم. بساط معاشرت غیراهل علم را به کلى برچیدم.

 
در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگى به حداقل ضرورى قناعت نموده، باقى را به مطالعه مى پرداختم. بسیار مى شد (و به ویژه در بهار و تابستان) که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه مى گذرانیدم و همیشه درس فردا را شب پیش مطالعه مى کردم و اگر اشکالى پیش مى آمد با هر خودکشى بود حل مى نمودم و وقتى به درس حضور مى یافتم از آنچه استاد مى گفت قبلًا روشن بودم و هرگز اشکال و اشتباه درس پیش استاد نبردم.


منبع: بررسی های اسلامی، ج 1، ص: 21 و 22


احد داوری
۲۷ فروردين ۹۹ ، ۱۷:۳۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر