مطالعات دانشجویی

مطالبی از قرآن و احادیث، نکاتی از سیره بزرگان و مقالات شخصی

مطالعات دانشجویی

مطالبی از قرآن و احادیث، نکاتی از سیره بزرگان و مقالات شخصی

مطالعات دانشجویی


امام خامنه ای:
باید در کشور ما و در میان جامعه‌ى ما ترتیبى اتّخاذ بشود که همه‌ى آحاد مردم به‌نحوى با قرآن انس داشته باشند و مفاهیم قرآنى براى اینها مفهوم باشد و معانى قرآن را درک کنند، به قرآن مراجعه کنند؛ ولو به طور اجمال از مفاهیم قرآنى سر دربیاورند.
(8 تیر 1393)

********************

امام خامنه‌ای:
«دشمنان می خواهند یاد شهدا احیا نشود برای اینکه جاده شهادت کور بشود» (6 اسفند 1397)

آخرین مطالب

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام حسن عسکری علیه السلام» ثبت شده است

 

روزى یکى از زنان مدینه خدمت حضرت زهرا (علیها السلام) رسید و گفت: مادر پیرى دارم که در مسایل نماز، سؤالات فراوانى دارد و مرا فرستاده است تا آن مسایل شرعى را از شما بپرسم.

حضرت زهرا(علیها السلام) فرمود: بپرس!

آن زن، مسایل زیادى طرح کرد و براى هر یک از آن‌ها، پاسخ شنید.

 

در ادامه گفت و شنود، آن زن از کثرت پرسش‌ها خجالت کشید و گفت: اى دختر رسول خدا! از این که فراوان خدمت می‌رسم و با سؤالاتى زیاد شما را به زحمت می‌اندازم، معذرت می‌خواهم!

 

فاطمه(علیها السلام) فرمود:

باز هم بیا و هر آنچه سؤال برایت پیش می‌آید، بپرس! آیا اگر کسى اجیر شود که بار سنگینى را به بالاى بام ببرد و در مقابل، صد هزار دینار طلا مزد بگیرد، چنین کارى براى او دشوار خواهد بود؟

گفت: خیر.

حضرت ادامه داد:

من در ازاى هر مسأله‌ای که پاسخ می‌دهم، بیش از فاصله بین زمین تا عرش، جواهر و لؤلؤ پاداش می‌گیرم؛ پس سزاوار است که بر من سنگین نیاید.

 

منبع: جامی از زلال کوثر، آیت الله مصباح یزدی، ص 126

 

----------------------------------------------

متن روایت در التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن بن علی العسکری علیهم السلام ص 340 و بحار الانوار ج2 ص 3: 

وَ حَضَرَتِ امْرَأَةٌ عِنْدَ الصِّدِّیقَةِ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ ع فَقَالَتْ: إِنَّ لِی وَالِدَةً ضَعِیفَةً- وَ قَدْ لُبِسَ عَلَیْهَا فِی أَمْرِ صَلَاتِهَا شَیْ‏ءٌ، وَ قَدْ بَعَثَتْنِی إِلَیْکِ أَسْأَلُکِ. فَأَجَابَتْهَا فَاطِمَةُ ع عَنْ ذَلِکَ، ثُمَّ ثَنَّتْ،فَأَجَابَتْ، ثُمَّ ثَلَّثَتْ [فَأَجَابَتْ‏] إِلَى أَنْ عَشَّرَتْ فَأَجَابَتْ، ثُمَّ خَجِلَتْ مِنَ الْکَثْرَةِ، فَقَالَتْ: لَا أَشُقُّ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ. قَالَتْ فَاطِمَةُ ع: هَاتِی وَ سَلِی عَمَّا بَدَا لَکِ، أَ رَأَیْتِ مَنِ اکْتُرِىَ یَوْماً یَصْعَدُ إِلَى سَطْحٍ بَحَمْلٍ ثَقِیلٍ، وَ کِرَاؤُهُ مِائَةُ أَلْفِ دِینَارٍ، أَ یَثْقُلُ عَلَیْهِ فَقَالَتْ: لَا. فَقَالَتْ: اکْتُرِیتُ أَنَا لِکُلِّ مَسْأَلَةٍ- بِأَکْثَرَ مِنْ مِلْ‏ءِ مَا بَیْنَ الثَّرَى إِلَى الْعَرْشِ لُؤْلُؤاً فَأَحْرَى أَنْ لَا یَثْقُلَ عَلَی‏.

 

احد داوری
۲۸ آذر ۰۰ ، ۲۰:۱۸ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

امام حسن عسکری علیه السلام می فرمایند:

 

پارساترین مردم کسى است که در موارد شبهه توقف کند (و آنجا که حق روشن نیست دست به اقدام نزند)

عابدترین مردم کسى است که ترک واجب نکند،

زاهدترین مردم کسى است که از حرام بگذرد،

کوشاترین مردم کسى است که گناه را وانهد. (تحف العقول ترجمه جنتی ص 785)

 

وَ قَالَ علیه السلام:‏ أَوْرَعُ النَّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَةِ أَعْبَدُ النَّاسِ مَنْ أَقَامَ عَلَى الْفَرَائِضِ‏ أَزْهَدُ النَّاسِ مَنْ تَرَکَ الْحَرَامَ‏ أَشَدُّ النَّاسِ اجْتِهَاداً مَنْ تَرَکَ الذُّنُوبَ.

 

 

 

احد داوری
۰۳ آذر ۹۹ ، ۲۲:۴۲ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

مردى با پسرش به عنوان مهمان بر على علیه السلام وارد شدند. على (علیه السلام) با اکرام و احترام بسیار آنها را در صدر مجلس نشانید و خودش روبروى آنها نشست. موقع صرف غذا رسید. غذا آوردند و صرف شد. بعد از غذا قنبر، غلام معروف على، حوله اى و طشتى و ابریقى براى دست شویى آورد. على  (علیه السلام) آنها را از دست قنبر گرفت و جلو رفت تا دست مهمان را بشوید. مهمان خود را عقب کشید و گفت:

«مگر چنین چیزى ممکن است که من دستهایم را بگیرم و شما بشویید».

 

على  (علیه السلام) فرمود: «برادر تو، از سر تو است، از تو جدا نیست، مى خواهد عهده دار خدمت تو بشود، درعوض خداوند به او پاداش خواهد داد، چرا مى خواهى مانع کار ثوابى بشوى؟».

باز هم آن مرد امتناع کرد. آخر على (علیه السلام) او را قسم داد که «من مى خواهم به شرف خدمت برادر مؤمن نائل گردم، مانع کار من مشو.» مهمان با حالت شرمندگى حاضر شد. على (علیه السلام) فرمود:

«خواهش مى کنم دست خود را درست و کامل بشویى، همان طورى که اگر قنبر مى خواست دستت را بشوید مى شستى، خجالت و تعارف را کنار بگذار.».

 

همینکه از شستن دست مهمان فارغ شد، به پسر برومند خود محمدبن حنفیه گفت:

«دست پسر را تو بشوى. من که پدر تو هستم دست پدر را شستم و تو دست پسر را بشوى. اگر پدر این پسر در اینجا نمى بود و تنها خود این پسر مهمان ما بود من خودم دستش را مى شستم، اما خداوند دوست دارد آنجا که پدر و پسرى هر دو حاضرند، بین آنها در احترامات فرق گذاشته شود.» محمد به امر پدر برخاست و دست پسر مهمان را شست.

 

  امام عسکرى (علیه السلام) وقتى که این داستان را نقل کرد فرمود:«شیعه حقیقى باید این طور باشد.»

 

مجموعه آثار شهید مطهری، ج 18، ص: 406 و 407 

 

احد داوری
۲۹ تیر ۹۹ ، ۱۵:۵۳ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر