مطالعات دانشجویی

مطالبی از قرآن و احادیث، نکاتی از سیره بزرگان و مقالات شخصی

مطالعات دانشجویی

مطالبی از قرآن و احادیث، نکاتی از سیره بزرگان و مقالات شخصی

مطالعات دانشجویی


امام خامنه ای:
باید در کشور ما و در میان جامعه‌ى ما ترتیبى اتّخاذ بشود که همه‌ى آحاد مردم به‌نحوى با قرآن انس داشته باشند و مفاهیم قرآنى براى اینها مفهوم باشد و معانى قرآن را درک کنند، به قرآن مراجعه کنند؛ ولو به طور اجمال از مفاهیم قرآنى سر دربیاورند.
(8 تیر 1393)

********************

امام خامنه‌ای:
«دشمنان می خواهند یاد شهدا احیا نشود برای اینکه جاده شهادت کور بشود» (6 اسفند 1397)

آخرین مطالب

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام هادی علیه السلام» ثبت شده است

 

حسن بن مسعود  می گوید:

خدمت حضرت ابى الحسن على بن محمد علیه السّلام آمدم، در حالى که انگشتم خراشیده بود و سوارى به من برخورد کرده و شانه ام را آزرده بود و به کشاکش و ازدحامى گرفتار شده بودم که پاره اى جامه هایم دریده شده بود، گفتم: وه چه روز شومى! خدا شرّت را از من بگرداند.

 

امام علیه السّلام فرمود: اى حسن، تو هم که نزد ما رفت و آمد دارى، گناه خود را بر گردن دیگرى مى اندازی که گناهى ندارد؟

 

حسن گوید: من به سر عقل آمدم و دانستم که خطا کردم، گفتم: اى سرورم، از خداوند آمرزش می خواهم.

فرمود: اى حسن، روزها چه گناهی دارند که چون شما به سزاى اعمالتان می رسید آنها را شوم می شمارید؟

 گفتم: اى پسر رسول خدا، من از این به بعد همواره از خدا آمرزش طلبم و استغفر اللَّه گویم و این توبه من باشد که دیگر تکرار نکنم.

 

امام علیه السّلام فرمود: به خدا (این دشنام ها) به شما سود نمی رساند؛ بلکه خداوند به سبب نکوهش بی گناهی (یعنی نکوهش روزگار) شما را کیفر می دهد.

اى حسن، آیا نمى دانى که پاداش دهنده و کیفرکننده و سزا دهنده به اعمال در دنیا و آخرت فقط خداست.

عرض کردم: بلى، اى سرور من!

 امام علیه السّلام فرمود: پس هرگز بر خلاف این اعتقاد و یقین مرو و براى روزها شأن و اثرى در حکم خداوند قائل نشو.

گفتم: به چشم، سرورم.

 

**********

وَ قَالَ الْحَسَنُ بْنُ مَسْعُودٍ  دَخَلْتُ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام وَ قَدْ نُکِبَتْ إِصْبَعِی   وَ تَلَقَّانِی رَاکِبٌ وَ صَدَمَ کَتِفِی وَ دَخَلْتُ فِی زَحْمَةٍ  فَخَرَقُوا عَلَیَّ بَعْضَ ثِیَابِی فَقُلْتُ کَفَانِی اللَّهُ شَرَّکَ مِنْ یَوْمٍ فَمَا أَیْشَمَکَ   فَقَالَ علیه السلام لِی یَا حَسَنُ هَذَا وَ أَنْتَ تَغْشَانَا  تَرْمِی بِذَنْبِکَ مَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ قَالَ الْحَسَنُ فَأَثَاب إِلَیَّ عَقْلِی وَ تَبَیَّنْتُ خَطَئِی فَقُلْتُ یَا مَوْلَایَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فَقَالَ یَا حُسْنُ مَا ذَنْبُ الْأَیَّامِ حَتَّى صِرْتُمْ تَتَشَأَّمُونَ بِهَا إِذَا جُوزِیتُمْ بِأَعْمَالِکُمْ فِیهَا قَالَ الْحَسَنُ أَنَا أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ أَبَداً وَ هِیَ تَوْبَتِی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ علیه السلام وَ اللَّهِ مَا یَنْفَعُکُمْ وَ لَکِنَّ اللَّهَ یُعَاقِبُکُمْ بِذَمِّهَا عَلَى مَا لَا ذَمَّ عَلَیْهَا فِیهِ أَ مَا عَلِمْتَ یَا حَسَنُ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْمُثِیبُ وَ الْمُعَاقِبُ وَ الْمُجَازِی بِالْأَعْمَالِ عَاجِلًا وَ آجِلًا قُلْتُ بَلَى یَا مَوْلَایَ قَالَ ع لَا تَعُدْ وَ لَا تَجْعَلْ لِلْأَیَّامِ صُنْعاً فِی حُکْمِ اللَّهِ قَالَ الْحَسَنُ بَلَى یَا مَوْلَایَ.

تحف العقول صفحه 482 و 483؛ ترجمه (رهاورد خرد) صفحه 502 با ویرایش

 

نکته: این جمله «تو هم که نزد ما رفت و آمد دارى ...» نشان می دهد که امام از شیعیان انتظار خاصی دارند ...

احد داوری
۲۶ بهمن ۹۹ ، ۲۲:۲۴ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰ نظر

با تبریک ولادت با سعادت امام علی النقی حضرت هادی علیه السلام روایتی از آن حضرت تقدیم می گردد:

  

مردى به امام هادی علیه السلام گفت: مرا سفارش و پندى فرما،

فرمود: آیا مى‏ پذیرى؟ گفت: آرى،

حضرت فرمودند:

 

صبر را متّکا، و ندارى را مایه راحتى ساز، و شهوات را ترک گو، با هوى و هوس مخالفت کن، و بدان که تو هرگز بیرون از دید خداوند نخواهى بود، پس بنگر چگونه‏ اى. (تحف العقول ترجمه جعفری ص 427)

 

قَالَ لَهُ‏ رَجُلٌ أَوْصِنِی قَالَ علیه السلام وَ تَقْبَلُ قَالَ نَعَمْ قَالَ تَوَسَّدِ الصَّبْرَ وَ اعْتَنِقِ الْفَقْرَ وَ ارْفَضِ الشَّهَوَاتِ وَ خَالِفِ الْهَوَى وَ اعْلَمْ أَنَّکَ لَنْ تَخْلُوَ مِنْ عَیْنِ اللَّهِ فَانْظُرْ کَیْفَ تَکُون.

 

اگر امام از ما می خواست که به اینها عمل کنیم! چقدر عمل می کردیم؟!

 

احد داوری
۱۵ مرداد ۹۹ ، ۱۱:۲۹ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

متوکل مریض شد، نذر کرد که اگرشفا یابد مال زیادی (مال کثیر) در راه خدا بدهد. وقتی خوب شد، از علما پرسید که اندازه مال زیاد و کثیر چیست؟ علما نظرات مختلفی گفتند و به نظر یکسانی نرسیدند.

مسئله را از امام دهم شیعیان حضرت ابوالحسن علی بن محمد الهادی پرسیدند، حضرت فرمودند: متوکل باید هشتاد درهم صدقه بدهد.

علت این جواب را پرسیدند که حضرت فرمودند:

 

خداوند در قرآن می فرماید: لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٍ وَیَوْمَ حُنَیْنٍ (توبه: 25) قطعا خداوند شما را در مواضع بسیارى یارى کرده است و [نیز] در روز حنین (یاری کرده است).تعداد مواطنی که خداوند پیامبر را یاری کرد هشتاد موطن بود.

 

وَ کَانَ الْمُتَوَکِّلُ‏ نَذَرَ أَنْ یَتَصَدَّقَ بِمَالٍ کَثِیرٍ إِنْ عَافَاهُ اللَّهُ مِنْ عِلَّتِهِ فَلَمَّا عُوفِیَ سَأَلَ الْعُلَمَاءَ عَنْ حَدِّ الْمَالِ الْکَثِیرِ فَاخْتَلَفُوا وَ لَمْ یُصِیبُوا الْمَعْنَى فَسَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ ذَلِکَ فَقَالَ ع یَتَصَدَّقُ بِثَمَانِینَ دِرْهَماً فَسَأَلَ عَنْ عِلَّةِ ذَلِکَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ قَالَ لِنَبِیِّهِ ص- لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فِی مَواطِنَ کَثِیرَةٍ فَعَدَدْنَا مَوَاطِنَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَبَلَغَتْ ثَمَانِین‏

(تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص 481)

 

همچنین در باره پاسخ های قرآنی امام هادی علیه السلام بخوانید:

 

مگر پیامبر به علم دیگران محتاج است؟

 

احد داوری
۰۸ اسفند ۹۸ ، ۱۶:۱۸ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

 به نقل از وبلاگ ذکر نور به مناسبت میلاد امام هادی علیه السلام 

 

یحیی بن اکثم از بزرگان اهل تسنن در قرن دوم و سوم هجری، که به مدت بیست سال منصب قضاوت را در اختیار داشت و جایگاه رفیعی نزد مامون داشت. از ایشان مناظرات علمی زیادی نقل شده است که برخی از آنها در مقابل ائمه شیعه (امام جواد علیه السلام و امام هادی علیه السلام) بود. 
یکی از این موارد مربوط به تفسیر آیات قرآن است که چندین سوال از ایشان مطرح شده است و امام هادی علیه السلام به آنها پاسخ داده است. یکی از سوالات مربوط به ماجرای حضرت سلیمان علیه السلام و ملکه سبأ (بلقیس) است.

 
بخشی از ماجرای حضرت سلیمان و بلقیس

 
حضرت سلیمان پس از اینکه با نامه ای به ملکه سبأ، وی را به یکتاپرستی دعوت کرد، بلقیس پس از ذکر محتوای نامه به سران قومش، از آنها مشورت خواست، نتیجه نهایی این جلسه، آزمایش حضرت سلیمان و اطرافیانش شد تا مشخص شود که سلیمان پادشاه است یا پیامبر؟ ویرانگر است یا مصلح؟ ملتها را به ذلت مى‏ کشانند یا عزت؟ برای این آزمایش، هدیه ای به سلیمان فرستادند، از آنجا که پادشاهان، اغلب علاقه به «هدایا» دارند، و نقطه ضعف و زبونى آنها نیز همین جاست، آنها را مى ‏توان با هدایاى گرانبها تسلیم کرد، اگر سلیمان با این هدایا تسلیم شد، معلوم مى ‏شود «شاه» است در برابر او مى ‏ایستند و نبرد می کنند، و گر نه پیامبر خداست در این صورت باید عاقلانه بر خورد کرد. هنگامى که فرستاده ملکه سبا نزد سلیمان آمد ، سلیمان نه تنها از آنها استقبال نکرد بلکه گفت: مى‏ خواهید مرا با مال کمک کنید و فریب دهید؟ آنچه خدا به من داده بهتر است از آنچه به شما داده است. به این ترتیب سلیمان، معیارهاى ارزش را در نظر آنها تحقیر کرد و روشن ساخت که معیارهاى دیگرى براى ارزش در کار است.سپس براى این که قاطعیت خود را در مسأله «حق و باطل» نشان دهد به فرستاده مخصوص ملکه سبا گفت: «به سوى آنان باز گرد و این هدایا را نیز با خود ببر اما بدان ما به زودى با لشکرهایى به سراغ آنها خواهیم آمد که توانایى مقابله با آن را نداشته باشند و ما آنها را از آن سر زمین آباد با ذلت خارج مى‏ کنیم در حالى که کوچک و حقیر خواهند بود چرا که در برابر آیین حق، تسلیم نشدند و از در مکر و فریب وارد گشتند.

 
سر انجام فرستادگان ملکه سبا هدایا و بساط خود را بر چیدند و به سوى کشورشان باز گشتند و ماجرا را براى ملکه و اطرافیانش شرح دادند، و بیان داشتند که او به راستى فرستاده خداست و حکومتش نیز یک حکومت الهى است. لذا ملکه سبا با عده ‏اى از اشراف قومش تصمیم گرفتند به سوى سلیمان بیایند و شخصا این مسأله مهم را بررسى کنند تا معلوم شود سلیمان چه آیینى دارد؟
این خبر از هر طریقى که بود به سلیمان رسید، و تصمیم گرفت قدرت نمایى شگرفى کند تا آنها را بیش از پیش به واقعیت اعجاز خود آشنا، و در مقابل دعوتش تسلیم سازد.

  
لذا سلیمان رو به اطرافیان خود کرد و «گفت: اى گروه بزرگان! کدامیک از شما توانایى دارد تخت او را پیش از آن که خودشان نزد من بیایند و تسلیم شوند براى من بیاورد» (قالَ یا أَیُّهَا الْمَلَؤُا أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ).(نمل 39) در اینجا دو نفر اعلام آمادگى کردند که یکى از آنها عجیب و دیگرى عجیبتر بود. نخست عفریتى از جن رو به سوى سلیمان کرد و گفت: «من تخت او را پیش از آن که مجلس تو پایان گیرد و از جاى بر خیزى نزد تو مى ‏آورم».


دومین نفر مرد صالحى بود که آگاهى قابل ملاحظه‏ اى از «کتاب الهى» داشت، چنانکه قرآن در حق او مى ‏گوید: کسى که علم و دانشى از کتاب داشت گفت: من تخت او را قبل از آن که چشم بر هم زنى نزد تو خواهم آورد»! (قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ).نمل: 40)
این شخص یکى از نزدیکان با ایمان، و دوستان خاص سلیمان بوده است، و غالبا در تواریخ نام او را «آصف بن برخیا» نوشته‏ اند.
هنگامى که سلیمان با این امر موافقت کرد او با استفاده از نیروى معنوى خود، تخت ملکه سبأ را در یک «طرفة العین» نزد او حاضر کرد و هنگامى که سلیمان آن را نزد خود مستقر دید زبان به شکر پروردگار گشود و گفت: این از فضل پروردگار من است، تا مرا بیازماید که آیا شکر نعمت او را به جا مى ‏آورم یا کفران مى ‏کنم؟ (برای مطالعه کامل به تفسیر نمونه ج 15 ص 449 – 476 مراجعه شود).

 

 سوالات یحیی بن اکثم:  

 
موسی مُبَرْقَعْ (متوفای ۲۹۶ق) فرزند امام جواد علیه السلام و برادر کوچک‌تر امام هادی علیه السلام است. او را به جهت پوشاندن چهره‌اش با نقاب (بُرقَع)، مُبَرقَع می‌نامیده‌اند. موسی مبرقع، جد سادات رضوی است. معروف است که خاندان سادات بُرقعی قم و اطراف ری به او منسوب‌اند. مزار وی در محله چهل اختران قم مورد زیارت و تکریم شیعیان است. 
موسی با علم حدیث و درایه آشنا بود و همچنین راوی حدیث بوده است. شیخ طوسی در کتاب تهذیب، شیخ مفید در الاختصاص، و ابن شعبه حرانی در کتاب تحف العقول از وی حدیث نقل کرده‌اند. یحیی بن اکثم نیز به وی نامه‌ای نگاشته و از وی در مورد مسائلی نظر خواسته است.


موسی می گوید: یحیی یحیى بن اکثم را در «دار العام» (که شاید بیرونى خلیفه باشد) ملاقات کردم، سؤالاتى از من کرد، سپس خدمت برادرم على بن محمد، امام هادی علیه السلام رسیدم و پس از موعظه‏ هائى که فرمود و سبب شد، در حق آن جناب بصیرت یافتم و لزوم اطاعتش را شناختم، عرض کردم: قربانت، ابن اکثم مسائلى را کتبا از من پرسیده که جواب دهم، حضرت خندید و فرمود: فتوا دادى؟ گفتم: نه نمى‏ دانستم. فرمود چه بود؟ عرض کردم: سؤالات از این قرار بود:

  
در این آیه: «قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ»؛ کسى که نزد او دانشى از کتاب [الهى] بود گفت من آن را پیش از آنکه چشم خود را بر هم زنى برایت مى ‏آورم (نحل: 40). مگر پیغمبر خدا به علم آصف محتاج بود؟ (بعد سوالات دیگر نیز مطرح می شود).

 
امام هادی علیه السلام فرمود: بنویس. گفتم: چه بنویسم؟ فرمود:  


بنویس بسم اللَّه الرحمن الرحیم خدا ترا به راه راست هدایت کند، نامه‏ ات رسید، خواسته‏ اى ما را با خرده‏ گیری ها بیازمائى، تا مگر نقطه ضعفى در ما بیابى و عیبجوئى کنى، خدا ترا بر سوء نیتت مکافات دهد، مسائلت را مشروح پاسخ دادیم، گوش فرا ده! فهمت را براى درک آنها آماده، و حواست را جمع کن! که حجت بر تو تمام شد و السلام.

 
آن که علمى از کتاب داشت «آصف بن برخیا» بود، و حضرت سلیمان از شناسائى آنچه آصف مى ‏شناخت عاجز نبود، مى‏ خواست به امت خود از جن و انس بفهماند که حجت بعد از او آصف است و آن علم را سلیمان به امر خدا به وى سپرده بود، و تعلیمش کرده بود تا در امامت و رهنمائیش خلاف نکنند، چنان که در زمان حضرت داود هم (مسائلى از جانب خدا) به حضرت سلیمان تعلیم شده بود تا پیامبرى و پیشوائى او پس از پدر معلوم شود و حجت بر خلق مستحکم گردد. 
ادامه سوالات و پاسخ های امام را در کتاب تحف العقول، ترجمه جنتى، ص 761 – 771 مطالعه فرمایید. (این لینک) 

  

ارتباط آصف بن برخیا و امیرمومنان علی علیه السلام

 
در آیات مورد بحث درباره کسى که تخت ملکه سبأ را در کمترین مدت نزد سلیمان آورد، به عنوان «من عنده علم من الکتاب» (کسى که بخشى از علم کتاب را دارا بود) تعبیر شده است، در حالى که در سوره رعد آیه 43 در مورد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و گواهان بر حقانیت او چنین آمده است‏: قُلْ کَفى‏ بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ‏:" بگو کافى است براى گواهى میان من و شما، خداوند و کسى که در نزد او" علم کتاب" است".

  
در حدیثى از" ابو سعید خدرى" از" پیامبر" صلی الله علیه و آله و سلم چنین آمده است که ابو سعید مى ‏گوید: من از معنى" الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ‏" (که در داستان سلیمان آمده) از محضرش سؤال کردم فرمود: او وصى برادرم سلیمان بن داود بود، عرض کردم" وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ‏" از چه کسى سخن مى ‏گوید، فرمود: 

 
ذاک اخى على بن ابى طالب:
" او برادرم على بن ابى طالب است"

 
توجه به تفاوت" علم من الکتاب" که علم جزئى را مى ‏گوید، و" علم الکتاب" که" علم کلى" را بیان مى ‏کند روشن مى ‏سازد که میان" آصف" و" على" علیه السلام چه اندازه تفاوت بوده است؟ 

  

لذا در روایات بسیارى مى ‏خوانیم که اسم اعظم الهى هفتاد و سه حرف است که یک حرف آن نزد" آصف بن برخیا" بود، و چنان خارق عادتى را انجام داد، و نزد امامان اهل بیت علیهم السلام هفتاد و دو حرف آن است، و یک حرف آن مخصوص به ذات پاک خدا است. (تفسیر نمونه، ج‏15، ص: 473 و 474).



جهت سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صلوات

احد داوری
۲۶ مرداد ۹۸ ، ۰۷:۰۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر