مطالعات دانشجویی

مطالبی از قرآن و احادیث، نکاتی از سیره بزرگان و مقالات شخصی

مطالعات دانشجویی

مطالبی از قرآن و احادیث، نکاتی از سیره بزرگان و مقالات شخصی

مطالعات دانشجویی


امام خامنه ای:
باید در کشور ما و در میان جامعه‌ى ما ترتیبى اتّخاذ بشود که همه‌ى آحاد مردم به‌نحوى با قرآن انس داشته باشند و مفاهیم قرآنى براى اینها مفهوم باشد و معانى قرآن را درک کنند، به قرآن مراجعه کنند؛ ولو به طور اجمال از مفاهیم قرآنى سر دربیاورند.
(8 تیر 1393)

********************

امام خامنه‌ای:
«دشمنان می خواهند یاد شهدا احیا نشود برای اینکه جاده شهادت کور بشود» (6 اسفند 1397)

آخرین مطالب

تأسف بیهوده

شنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۹، ۰۶:۴۹ ب.ظ

 

برخی کارها فرصت محدودی برای انجام دارند، اگر به موقع انجام ندهیم حسرتی برجای می گذارند که جبران ناپذیر است، ماجرای زیر شرح یکی از این فرصت هاست که امام حسین علیه السلام برای طلب یاری به خیمه عبید الله نیز رفت ولی او امام را آن چنان که شایسته بود یاری نکرد و تا آخر عمر افسوس می خورد، افسوسی که هیچ ثمری نداشت. جالب این است که عبیدالله به جای یاری امام پیشنهاد دادن تجهیزات جنگی می دهد،همان توجیهی که امروزه نیز خیلی از ما داریم.

 

امام حسین علیه السلام در مسیر سفر به کربلا در منزل «بنی مقاتل» خیمه اى افراشته و نیزه اى کوبیده و شمشیرى آویزان و اسبى به آخور بسته دیدند. امام علیه السّلام پرسید: «این خیمه کیست» ؟

گفتند: عبید اللّه بن حرّ جعفى.

امام علیه السّلام، حجّاج بن مسروق جعفى را نزد او فرستاد حجّاج به خیمه ابن حرّ درآمده سلام کرد. او پاسخ داد و پرسید: پشت سرت کیست؟

حجّاج گفت: خدا پشت سرم است، اى پسر حرّ! به خدا سوگند اگر پذیرا باشى خدا کرامتى هدیه ات کرده است.

گفت: آن چیست؟

گفت: این حسین بن على علیهما السّلام است که تو را به یارى خود فرا مى خواند. اگر پیشاپیش او (با دشمنانش) بستیزى پاداش نیک مى برى و اگر بمیرى به فوز شهادت مى رسى.

عبید اللّه گفت: من از کوفه بیرون نشدم مگر از بیم آنکه حسین بن على علیهما السّلام به آنجا درآید و من آنجا باشم و یارى اش نکنم. در کوفه هیچ یک از پیروان و یاران نیست مگر آنکه به دنیا گرایش یافته است مگر آن را که خدایش نگه داشته باشد. برو خدمت امام علیه السّلام و از این خبر آگاهش کن.

 

حجّاج نزد امام علیه السّلام آمده ماجرا را عرض کرد.

امام علیه السّلام برخاست و با عدّه اى از یاران خود نزد عبید اللّه رفت. چون وارد شد و سلام کرد، عبید اللّه شتابان از صدر مجلس برخاست (و از امام استقبال کرد) امام علیه السّلام نشست و حمد و ثناى خداوند بجاى آورد و فرمود: «امّا بعد: اى پسر حرّ! همشهریان تو نامه ها به من نوشتند و گزارش کردند که بر یارى من هماهنگ اند و اینکه (آماده اند) در کنار من ایستاده با دشمنانم پیکار کنند و خواستند که من نزد آنان روم. اینک آمده ام و من اینان را پایدار بر عقیده شان نمى شناسم که هم ایشان بر کشتن پسر عمویم مسلم بن عقیل و یارانش کمک رساندند و نزد ابن زیاد که از من بیعت یزید را مى خواهد گرد آمدند. و تو اى پسر حرّ بدان که خداوند در برابر گناهان روزهاى گذشته عمرت از تو بازخواست مى کند و من هم اکنون تو را به توبه اى فرا مى خوانم که همه گناهانت را بشوید. تو را فرا مى خوانم که ما خاندان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را یارى کنى. اگر حقّمان را دادند خدا را سپاس مى گوییم و پذیراییم و اگر آن را از ما بازداشته ظالمانه بر ما چیره گشتند (باز تو را باکى نیست که) تو در حقّ خواهى ما از یارانم بوده اى».

 

عبید اللّه گفت: اى فرزند رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله! به خدا سوگند چنانچه در کوفه تو را یارانى بود که در رکابت پیکار کنند من پایدارترین ایشان در برابر دشمنانت بودم. ولى من در کوفه دیدم که شیعیانت از ترس بنى امیّه و شمشیرهایشان، از خانه بیرون نیامدند. تو را به خدا سوگند همراهى مرا با خود مخواه. من هر چه بتوانم تو را کمک (مالى) مى کنم. اینک این اسب لگام دار من. به خدا بر آن از پى کسى نتاختم مگر آنکه آثار مرگ را بر او چشاندم و از پى ام نتاختند که مرا بر آن دریابند و نیز این شمشیرم تقدیم شما که به هر چه زدم برید!

 

امام علیه السّلام فرمود: «پسر حرّ! ما براى اسب و شمشیر تو نیامده ایم. آمدیم یارى ات را بخواهیم. اکنون که از جان خود دریغ مى ورزى، هیچ نیازى به اموال تو نداریم. من آن نبوده ام که گمراهان را به یارى بگیرم. از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیده ام که فرمود»: هر که استغاثه اهل بیت مرا بشنود و بر حقّ ایشان یارى شان نرساند خدا او را به رو در آتش افکند.

 

عبید الله از این سخنان پندآمیز امام پند نگرفت و به سپاه وی نپیوست ولی تا آخر عمر از این جریان اظهار ندامت و پشیمانی می نمود و برای از دست دادن چنین سعادتی ابراز تاسف و تاثر می کرد، از جمله در اشعاری می خواند:

آه از حسرت و تاسف سنگین که تا زنده هستم در میان سسینه و گلویم در حرکت است و بی قرارم کرده است

آنگاه که حسین بر اهل نفاق و ستم پیشگان از مثل من یاری می طلبید

آنگاه که حسین می خواست برای برانداختن اهل ضلال و نفاق به یاریش بشتابم

آری، اگر آن روز از راه جان، یاری  و مواساتش می نمودم در روز قیامت به شرافتی بزرگ نائل می شدم.

 

منبع: فرهنگ جامع سخنان امام حسین علیه السلام، ص 409 – 411؛ سخنان امام حسین علیه السلام از مدینه تا کربلا ص 120 - 123

 

 

۹۹/۰۶/۰۱ موافقین ۲ مخالفین ۰

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">