مطالعات دانشجویی

مطالبی از قرآن و احادیث، نکاتی از سیره بزرگان و مقالات شخصی

مطالعات دانشجویی

مطالبی از قرآن و احادیث، نکاتی از سیره بزرگان و مقالات شخصی

مطالعات دانشجویی


امام خامنه ای:
باید در کشور ما و در میان جامعه‌ى ما ترتیبى اتّخاذ بشود که همه‌ى آحاد مردم به‌نحوى با قرآن انس داشته باشند و مفاهیم قرآنى براى اینها مفهوم باشد و معانى قرآن را درک کنند، به قرآن مراجعه کنند؛ ولو به طور اجمال از مفاهیم قرآنى سر دربیاورند.
(8 تیر 1393)

********************

امام خامنه‌ای:
«دشمنان می خواهند یاد شهدا احیا نشود برای اینکه جاده شهادت کور بشود» (6 اسفند 1397)

آخرین مطالب

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حدیث» ثبت شده است

 

علامه امینی شنیده بود که مخالفان شیعه می گویند: حدیث غدیری که شیعیان می گویند، سند ندارد. ایشان در مدت 40 سال از 360 عالم اهل سنت، سند غدیر را آورده است که در 11 جلد تنظیم شده است. علامه امینی حدیث غدیر را یقین آورترین و متواتر ترین حدیث منقول از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می داند.

وی بدین منظور، سند حدیث را از صحابه و تابعان تا علمای قرن چهاردهم قمری با تکیه بر منابع اهل سنت ذکر می کند. ایشان برای نوشتن این کتاب، به کتابخانه های کشورهای مختلف از جمله هند، مصر، و سوریه سفرکرده است.

 

ایشان می فرماید: برای نوشتن این کتاب 10 هزار کتاب را از بای بسم الله تا تای تمت خواندم و به بیش از 100 هزار کتاب مراجعه مکرر کرده ام.

 

هزاران نفر در همان زمان، با خواندن این کتاب شیعه شده اند.

 

منبع: زیبایی ها و زشتی های کربلا، سید محمد حسین راجی، مشهد: کتابستان ماجد، 1397، چاپ اول، صفحه 44

 

احد داوری
۰۱ شهریور ۰۲ ، ۲۱:۵۸ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱ نظر

 

در روز عید سعید غدیر وجود مبارک‏ علی ابن ‏ابی‏ طالب(علیه‌السلام) به دست گرامی رسول‏ اکرم‏(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و با عمامه شخصی رسول‏ خدا به نام «سَحاب» معمّم شد؛ چنانکه فرمود: پیامبر در روز غدیر مرا معمم کرد؛ «عمّمنی رسول‏ اللّه‏ (صلّی الله علیه وآله وسلّم) یوم غدیر خم بعمامة فسدل نمرقها علی منکبی».[ الغدیر، ج1، ص292]

 

هنگامی که رسول گرامی، وجود مبارک علی(علیه‌السلام) را به دست خود معمم کرد، براساس برخی نقلها به آن حضرت فرمود: ای علی! عمامه تاج عرب است: «یا علی! العمائم تیجان العرب» و بر طبق نقلی دیگر پیامبر فرمود: تاج فرشتگان نیز چنین است: «هکذا تکون تیجان الملائکة».[ همان، ص291]

 

حلبی در سیره می‏ گوید: پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) عمامه‏ ای به نام «سحاب» داشت که علی(علیه‌السلام) را با آن معمم کرد. پس هرگاه علی(علیه‌السلام) با آن عمامه می‏ آمد، رسول اکرم‏(صلّی الله علیه وآله وسلّم) می‏ فرمود: علی در سحاب نزد شما آمد: «أتاکم علیّ فی السحاب»؛ یعنی با عمامه‏ ای که پیامبر به آن حضرت بخشیده بود.[ سیره حلبی، ج3، ص369؛ الغدیر، ج1، ص292]

 

بیگانه‏ ای که در پی طعن بر شیعه بود و می‏ پنداشت که «سحاب» در این روایات به معنای ابر است، گفت روافض (شیعیان) می‏ گویند: علی(علیه‌السلام) در میان ابرهاست، در حالی که سحاب نام عمامه رسول‏ اکرم‏(صلّی الله علیه وآله وسلّم) بود که بر سر علی(علیه‌السلام) نهاد و او را به تاج فرشتگان متوّج و معمم کرد.

 

منبع: عید ولایت، آیت الله جوادی آملی، صفحه 141 – 144

احد داوری
۰۱ شهریور ۹۸ ، ۰۸:۲۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

معرفی علی بن یقطین

«على بن یقطین» یکى از شاگردان برجسته و ممتاز پیشواى هفتم بود. على، شخصى پاک و گران قدر و در محضر امام هفتم از موقعیت ویژه اى برخوردار بود. على در سال 124 در اواخر حکومت بنى امیه در «کوفه» چشم به جهان گشود. پدر او یقطین از طرفداران عمده عباسیان بود، به همین جهت «مروان حمار» (خلیفه وقت اموى) مى خواست او را دستگیر کند، که او متوارى شد.

همسر یقطین در غیاب او، دو فرزند خود «على» و «عبید» را همراه خویش به مدینه برد. پس از سقوط حکومت بنى امیه و روى کار آمدن عباسیان، یقطین به کوفه بازگشت و به «ابوالعباس سفاح» پیوست. همسر او نیز همراه فرزندان به کوفه برگشت. بارى على بن یقطین در کوفه پرورش یافت و در جرگه شاگردان پیشواى هفتم قرار گرفت.

 

تشریح شیوه مبارزات امام کاظم علیه السلام

در زمان حکومت منصور و هارون، قیام هاى مسلحانه پى در پى و متناوب علویان و بنى هاشم با شکست رو به رو گردید و با شهادت رهبران این نهضت ها و شکست نیروهاى طرفدار آنان، عملاً ثابت شد که در آن شرائط، هرگونه اقدام حادّ و مسلحانه، محکوم به شکست است و باید مبارزه را از طریق دیگرى شروع کرد.

از این نظر پیشواى هفتم از دست زدن به اقدامات حادّ و تند چشم پوشیده بود و تنها به سازندگى افراد، بیدارى افکار، معرفى ماهیت پلید حکومت عباسى و گسترش هرچه بیش تر افکار تشیع در سطوح مختلف جامعه مى اندیشید.

براساس همین برنامه بود که امام با وجود تحریم عمومى همکارى با آن حکومت ستم گر، استثناءاً با اشـغال مناصب مهـم بهوسیله رجـال شایسته و پاک شیعـه مخالـفت نمى کرد، زیرا این کار از یک سو موجب رخنه آنان در دستگاه حکومت بود، و از سوى دیگر باعث مى شد مردم، به ویژه شیعیان زیر چتر حمایت آنان قرار گیرند.

به قدرت رسیدن على بن یقطین در دستگاه حکومت هارون نیز جزئى از این برنامه بود.

 

على بن یقطین با موافقت امام کاظم(علیه السلام) وزارت هارون را پذیرفت. بعدها نیز چندین بار خواست استعفا نماید، ولى امام او را از این تصمیم منصرف کرد. هدف امام از تشویق على به تصدى این منصب، حفظ جان و مال و حقوق شیعیان و کمک به نهضت سرّى آنان بود. امام کاظم(علیه السلام) به وى فرمود: یک چیز را تضمین کن تا سه چیز را براى تو تضمین کنم، على پرسید: آن ها کدامند؟

امام فرمود: سه چیزى که براى تو تضمین مى کنم این است که:

1. هرگز با شمشیر (وبه دست دشمن) کشته نشوى.

2. هرگز تهیدست نگردى.

3. هیچوقت زندانى نشوى.

و اما آن چه تو باید تضمن کنى این است که هر وقت یکى از شیعیان ما به تو مراجعه کرد، هر کارى و نیازى داشته باشد، انجام بدهى و براى او عزت و احترام قائل شوى.

پسر یقطین قبول کرد، امام نیز شرائط بالا را تضمین نمود.

 

 على بن یقطین، یار وفادار و صمیمى پیشواى هفتم که به رغم کارشکنى هاى مخالفان شیعه، اعتماد هارون را جلب نموده و وزارت او را در کشور پهناور اسلامى به عهده گرفته بود، به این مطلب به خوبى توجه داشت و با استفاده از  تمام امکانات، از هرکوششى درحمایت و پشتیبانى از شیعیان دریغ نمى ورزید; مخصوصاً در تقویت بنیه مالى شیعیان و رساندن «خمس» اموال خود (که جمعاً مبلغ قابل توجهى را تشکیل مى داد و گاهى بالغ بر صد تا سیصد هزار درهم مى شد)  به پیشواى هفتم کوشش مى کرد.

 

 کرامت امام

یک سال هارون تعدادى لباس به عنوان خلعت به على بخشید که در میان آن ها یک لباس خز مشکى رنگ زربافت از نوع لباس ویژه خلفا به چشم مى خورد. على اکثر آن لباس ها را که لباس گرانقیمت زربفات نیز جزء آن ها بود، به امام کاظم(علیه السلام) اهدا کرد و همراه لباس ها اموالى را نیز که قبلاً طبق معمول به عنوان «خمس» آماده کرده بود، به محضر امام فرستاد.

حضرت همه امـوال و لباس ها را پذیرفت، ولى آن یک لباس مخصوص را پس فرستاد، و طى نامه اى نوشت: این لباس را نگه دار و از دست مده، زیرا در حادثه اى که برایت پیش مى آید به دردت مى خورد.

على بن یقطین از راز رد آن لباس آگاه نشد، ولى آن را حفظ کرد. اتفاقاً روزى وى یکى از خدمت گزاران خاص خود را به علت کوتاهى در انجام وظیفه، تنبیه و از کار برکنار کرد. آن شخص که از ارتباط على با امام کاظم (علیه السلام) و اموال و هدایایى که او براى حضرت مى فرستاد، آگاهى داشت، از على نزد هارون سعایت کرد و گفت: او معتقـد بـه امامت موسى بـن جعفر است و هر ساله خمس اموال خود را براى او مى فرستد.

آن گاه داستان لباس ها را گواه آورد و گفت: لباس مخصوصى را که خلیفه در فلان تاریخ به او اهدا کرده بود، به موسى بن جعفر داده است. هارون از شنیدن این خبر سخت خشمگین شد و گفت: حقیقت جریان را باید به دست بیاورم و اگر ادعاى تو راست باشد خون او را خواهم ریخت. آن گاه بلافاصله على را احضار کرد و از آن لباس پرسش نمود. وى گفت: آن را در یک بقچه گذاشته ام و اکنون محفوظ است.

هارون گفت: فوراً آن را بیاور!

پسر یقطین فورا یکى از خدمت گزاران خود را فرستاد و گفت: به فلان اطاق خانه ما برو و کلید آن را از صندوق دار بگیر و در اطاق را باز کن و سپس در فلان صندوق را باز کن و بقچه اى را که در داخل آن است با همان مهرى که دارد به این جا بیاور.

طولى نکشید که غلام، لباس را به همان شکل که قبلاً مهر شده بود آورد و در برابر هارون نهاد. هارون دستور داد مهر آن را بشکنند و سرآن را باز کنند. وقتى که بقچه را باز کردند دید همان لباس است که عیناً تا شده باقى مانده است!

خشم هارون فرو نشست و به على گفت: بعد از این هرگز سخن هیچ سعایت کننده اى را درباره تو باور نخواهم کرد، وآن گاه دستور داد جایزه ارزنده اى به او دادند و شخص سعایت کننده را سخت تنبیه کرد.

 

منبع: سیره پیشوایان 463 – 474

احد داوری
۳۱ مرداد ۹۸ ، ۰۶:۵۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

جابر از امام باقر(علیه‌السلام) نقل می‏ کند که امیر مؤمنان (علیه‌السلام) هنگام بازگشت از نهروان، در کوفه خطابه‏ ای ایراد کرد؛ زمانی که شنید، معاویه او را دشنام می‏ دهد و اصحاب او را به شهادت می‏ رساند. آن حضرت پس از حمد خدا و درود بر رسول اکرم‏(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: اگر آیه (وأما بنعمة ربّک فحدّث)[ضحی: 11] در کتاب خدا وجود نداشت، فضایل خود را برنمی‏ شمردم.

 

آنگاه فرمود: ای مردم! خبرهایی به من رسیده و می‏ دانم که اجلم نزدیک شده است... و من در میان شما وا می‏ گذارم آنچه را که رسول‏ خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در میان امت بر جای گذاشت و آن کتاب و عترت او است؛ «أیها الناس إنه بلغنی ما بلغنی وإنّی أری قد اقترب أجلی... وإنی تارک فیکم ما ترکه رسول‏اللّه‏(صلی الله علیه و آله و سلم): کتاب اللّه وعترتی». آنگاه در شمار فضایل خویش فرمود: من دروازه شهر علم و خزانه‏ دار علم رسول‏خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و وارث آن هستم؛ «أنا باب مدینة العلم وخازن علم رسول‏اللّه‏(صلی الله علیه و آله و سلم) و وارثه»[ بحارالأنوار، ج33، ص283].

 

امیر مؤمنان(علیه‌السلام) در این خطابه برخی تعبیرهای رسول‏ اکرم‏(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره خودش را در نظر داشت؛ پیامبر اکرم‏(صلی الله علیه و آله و سلم) به علی(علیه‌السلام) فرمود: «أنا مدینة العلم وأنت یا علی بابها»[بحار الانوار، ج10، ص120]؛ من شهر علمم و تو ای علی دَرِ شهر علم پیامبر هستی.

 

رسول اکرم‏(صلی الله علیه و آله و سلم) در این کلام بلند، امیر مؤمنان(علیه‌السلام) را دَرِ شهر علم رسالت معرفی کرد نه دربان و حاجب آن، و بین این دو تفاوت بسیار است؛ دربان هم حاجب است و هم محجوب؛ زیرا هم خود حق ورود به حرم ندارد و هم حق ندارد دیگری را به حرم راه بدهد. اما در دو چهره دارد؛ چهره‏ای به درون حرم و چهره‏ ای به بیرون. پس در گرچه حاجب دیگران است، ولی خود محجوب نیست. راهیابی به شهر علم پیامبر، جز از راه علی و اولاد علی (علیه‌السلام) میسور کسی نیست و اگر آنان کسی را راه ندادند و با آنان پیوند نداشت، به درون شهر راه ندارد.

 

منبع: شمیم ولایت، آیت الله جوادی آملی، صفحه 149 -  151

احد داوری
۲۹ مرداد ۹۸ ، ۰۸:۰۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

شرح حدیثی در باره صفات دوست ایمانی از نظر مقام معظم رهبری

 

شرح حدیثی از حضرت امام جعفرصادق علیه‌السلام توسط حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در ابتدای جلسه درس خارج فقه ِ بیست و یکم دی‌ماه 89 (ششم صفر 1432).

*
«قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اخْتَبِرُوا إِخْوَانَکُمْ بِخَصْلَتَیْنِ فَإِنْ کَانَتَا فِیهِمْ وَ إِلَّا فَاعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ مُحَافَظَةٍ عَلَی الصَّلَوَاتِ فِی مَوَاقِیتِهَا وَ الْبِرِّ بِالْإِخْوَانِ فِی الْعُسْرِ وَ الْیُسْر» (شافی، صفحه‌ی 652)

*
فی الکافی، عن الصّادق (علیه‌السّلام): «اختبروا اخوانکم بخصلتین». اخوان، منظور مطلق معاشرین، علی‌الظاهر نیست. یعنی آن کسانی که میخواهید به عنوان برادران خود و افرادی که با آنها صداقت دارید، افراد نزدیک، کسانی را که به این عنوان میخواهید انتخاب کنید، این دو صفت را در آنها حتماً ملاحظه کنید. «فان کانتا فیهم»؛ اگر این دو صفت در آنها بود، چه بهتر؛ «و الّا فاعزب ثم اعزب ثم اعزب». عَزَبَ یعنی فاصله گرفتن، از آنها رو پوشاندن. [مثل] «لایعزب عنه مثقال ذرّة»(سبأ: 3) که در قرآن کریم هست. دوری کنید از آنها. از آنها رو بپوشانید و دوری کنید.

این دو صفت چیست؟ «محافظة علی الصّلوات فی مواقیتها». یکی این [که محافظ نماز باشند]. در مواقیت، لابد مراد مواقیت فضیلت است؛ و الّا مطلق مواقیت اگر مورد نظر باشد، ولو آخر وقت، اینکه خب، اگر کسی نکند این کار را، فاسق است. میخواهند بفرمایند که اهل نماز در وقت خود باشد، یعنی وقت فضیلت. مرحوم آقای بهجت (رضوان اللَّه علیه) -[که] مکرر این را از ایشان ما شنیدیم، هم خودمان شنیدیم، هم بالواسطه دیگران هم نقل کردند- میگفتند استادشان - علی‌الظّاهر مرحوم آقای قاضی مثلاً - به ایشان گفتند که اگر کسی نماز اول وقت را مراقبت بکند، من ضامنم برای نجات او، یا برای مثلاً رسیدن او به درجات بالا؛ یک همچین تعبیری. بنده یک وقت از ایشان پرسیدم که لابد نماز خوب دیگر؟ گفتند: خب، بله؛ نماز درست و حسابیِ با توجه، در اول وقت. اگر این را کسی مراعات بکند، این خودش یک عاملی است که انسان را عروج میدهد و به مراتب بالای توحیدی میرساند. یکی این.

«و البرّ فی الاخوان فی العسر و الیسر». صفت دوم هم یک صفت اجتماعی است. اوّلی صفت فردی بود، بینه و بین اللَّه بود؛ این دومی بینه و بین النّاس است. کسی باشد که صفتش این باشد، که به برادرانش نیکی میکند؛ هم در عسر، هم در یسر. حالا این عسر و یسر، چه عسر و یسر خود انسان، ولو در عسر هم باشد، سختی هم باشد، بالاخره کمک میکند؛ حالا تنگدستی دارد، مالی ندارد که کمک بکند، اما میتواند تسلا بدهد، با زبان کمک کند، با آبرو کمک کند؛ هم ممکن است مراد عسر و یسر خود این کمک کننده باشد، هم عسر و یسر آن کمک شونده باشد؛ چون بعضی‌ها هستند، به انسان حاضرند کمک کنند، وقتی که حال انسان خوب است؛ وقتی اقبال به سمت کسی هست، حاضرند به او کمک کنند؛ محبت میکنند، کمک میکنند؛ به مجرد اینکه اقبال از او رو برگرداند، اینها هم رو برمیگردانند. بله، وقتی که اقبال از او ادبار کرد، اینها هم ادبار میکنند. نه، اینجور نباشد؛ در همه‌ی حالاتِ برادرش به او کمک کند و نیکی کند.

 

 منبع: شرح حدیث/ صفات دوست ایمانی

احد داوری
۰۷ تیر ۹۸ ، ۱۲:۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

در زمانی که دانشجوی دوره کارشناسی بودم دانشجویان دانشکده های علوم قرآنی در مقطع کارشناسی موظف به ارائه پایان نامه بودند و من هم موضوع «ولایت فقیه در قرآن واحادیث» را به عنوان موضوع پایان نامه انتخاب کرده بودم  که در سال 1383 از آن دفاع کردم، اینک چکیده و صفحات آغازین آن:

چکیده

ولایت فقیه حکومت  مجتهد جامع الشرایطی است که دارای سه ویژگی «اجتهاد مطلق، عدالت مطلق، وقدرت مدیریت واستعداد رهبری» می‌باشد. حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی،  پاسخ به شبهات، معرفی اسلام اصیل وناب وسالم ماندن از تردیدهای نابودکننده ضرورت بحث را ایجاب می‌کند و ولایت فقیه یک بحث مستحدث فقهی نیست وقبل از امام خمینی نیز مطرح شده است ولی به صورت عینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در اثر تلاشهای امام خمینی به عنوان گزینه‌ای بی‌بدیل در عصر غیبت ودر دنیای کنونی تحقق یافت. بحث ولایت فقیه چون مربوط به «فعل الله» است لذا مسأله‌ای کلامی است واز جهت فقهی به این جهت بحث می‌شود که بر فقیه جامع الشرایط واجب است که این وظیفه را انجام دهد وبر مردم عاقل نیز واجب است که ولایت چنین رهبری را بپذیرد و چون  این دو مربوط به «فعل مکلف» است. در علم فقه بحث می‌شود. «ولایت فقیه» ولایت  بر عقلا وفرزانگان است نه ولایت بر مجانین ودیوانگان و مردم با پذیرش دین و ولایت حاکم دین خدا را در جامعه‌ متحقق می‌سازند وامکان تشکیل حکومت اسلامی را فراهم می‌کنند. در نظام اسلامی فقیه «ولی» مردم است نه «وکیل» مردم و همچنین ولایت فقیه به اشخاص ربطی ندارد بلکه ولایت فقه مطرح است و فقیه شخصیت حقوقی است و چون ولایت فقیه مسأله‌ای کلامی است. لذا ولی فقیه به مقام ولایت منصوب می‌شود. از لحاظ عقلی به خاطر ضرورت نظم در جامعه‌ی اسلامی واستمرار اجرای قوانین اسلام باید ولی فقیه بر جامعه حاکم باشد. در قرآن کریم به صراحت از ولی فقیه بنا به عللی سخن به میان نیامده است ولی آیه‌ی امر به معروف ونهی از منکر، آیات حدود وتعزیرات، آیات قضاوت رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم،  آیه‌ی ادای امانت وآیه‌ی ‌اطاعت از اولی الامر از باب تطبیق مصداق یا با استدلالهای منطقی می‌توانند دلیل بر ولایت عامه‌ی فقیه باشند و مقبوله‌ی عمر بن حنظله، روایت ابی خدیجه، توقیع شریف، حدیث خلفای پیامبر وصحیحه‌ی قداح از جمله روایاتی هستند که به طور صریح دلالت بر ولایت مطلقه‌ی انتصابی فقیه دارند. ولی فقیه علاوه بر شرایط عمومی باید دارای سه شرط اجتهاد مطلق، عدالت مطلق، وقدرت مدیریت واستعداد رهبری باشد و وظیفه‌ی حفاظت از اسلام ناب محمدی، افتاء، قضاء و ولاء بر عهده‌ی ولی فقیه است ولی فقیه کلیه‌ی اختیارت معصومین علیهم‌السلام - به جز موارد مختص به آنها - را داراست حتی فراتر از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که از آن تعبیر به «ولایت مطلقه‌ی فقیه» می‌شود.

واژگان کلیدی: ولایت فقیه، قرآن ، احادیث، ادله عقلی و نقلی.

دانلود صفحات آغازین پایان نامه

احد داوری
۲۶ تیر ۹۴ ، ۰۷:۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر