مطالعات دانشجویی

مطالبی از قرآن و احادیث، نکاتی از سیره بزرگان و مقالات شخصی

مطالعات دانشجویی

مطالبی از قرآن و احادیث، نکاتی از سیره بزرگان و مقالات شخصی

مطالعات دانشجویی


امام خامنه ای:
باید در کشور ما و در میان جامعه‌ى ما ترتیبى اتّخاذ بشود که همه‌ى آحاد مردم به‌نحوى با قرآن انس داشته باشند و مفاهیم قرآنى براى اینها مفهوم باشد و معانى قرآن را درک کنند، به قرآن مراجعه کنند؛ ولو به طور اجمال از مفاهیم قرآنى سر دربیاورند.
(8 تیر 1393)

********************

امام خامنه‌ای:
«دشمنان می خواهند یاد شهدا احیا نشود برای اینکه جاده شهادت کور بشود» (6 اسفند 1397)

آخرین مطالب

۳۲۴ مطلب با موضوع «سبک زندگی بزرگان و شهدا» ثبت شده است

یه ظهر تابستانی از روی بیکاری سر کوچه نشستم. هوا خیلی گرم بود دیدم فایده نداره، برم خونه و زیر باد پنکه بمونم بهتره. همین که خواستم برم، دیدم از ابتدای سمت خیابان ... ابراهیم داره میاد... همین که نزدیک شد، دیدم پابرهنه است، توی این هوای داغ همین طور پایش می سوخت پایش را سریع از روی زمین بر می داشت... حدس زدم مسجد بوده و کفش هایش را بردند.

 

وقتی رسید سلام کردم و دست دادیم، سریع اومد توی سایه، اشاره به پاهاش کردم و گفتم: پس کفشات کو، تو این هوای داغ چرا پابرهنه شدی؟ وایستا الان برات دمپایی میارم، نکنه کفشات رو تو مسجد بردن؟ گفت: خودم اونها را دادم. با تعجب گفتم: به کی؟ .. از بس سوال پیچش کردم مجبور شد بگه ...

 

گفت: یه پیرمرد جلوی مسجد گدایی می کرد، خیلی وضع مالیش بد بود. پیرمرد به کف کفش هایش اشاره کرد که از بین رفته بود و چیزی برای پوشیدن نداشت. می گفت پام توی این گرما می سوزه، من هم پول همراهم نبود کفش هام رو دادم بهش. تا من خواستم برایش دمپایی بیاورم خداحافظی کرد و رفت.

 

منبع: سلام بر ابراهیم 2، صفحه 225 و 226

احد داوری
۰۹ تیر ۹۸ ، ۲۳:۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

«شهید شیر علی راشکی»؛

 شیر علی، برای ادای فریضه نماز همیشه به مسجد می رفت. با اینکه فاصله مسجد تا خانه زیاد بود، همیشه این راه را پیاده طی می کرد. وقتی به او گفتم که برای رفت و آمد از وسیله نقلیه استفاده کند، می گفت: به وسیله احتیاجی نیست، اینجوری بهتر است چون وقتی از خانه به مسجد می روم بین راه هزار صلوات برای پدر می فرستم و وقتی به خانه باز می گردم، هزار صلوات برای مادر.

 سیره شهدای دفاع مقدس، ج 12ص 110

احد داوری
۰۳ تیر ۹۸ ، ۱۸:۴۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

شهید ابراهیم هادی

اوایل انقلاب بود، ابراهیم در کیمته مشغول فعالیت بود، حیطه فعالیت کیمته ها بسیار گسترده بود، مردم در بیشتر  مشکلات به کمیته ها مراجعه می کردند. من به کمیته ای که ابراهیم در آنجا مشغول بود رفتم، چند اتاق کنار هم بود. در هر اتاق یک میز قرار داشت و یکی از نیروهای کمیته پشت میز جوابگوی مردم بود. وارد اتاق ابراهیم شدم، برخلاف دیگر اتاق ها میز کار پشت سرش بود و صندلی جلوی میز قرار داشت! صندلی مراجعین هم جلوی صندلی ابراهیم بود. پرسیدم اینجا چرا فرق داره؟ گفت: پشت میز که نشستم احساس غرور بهم دست داد، گفتم اینطوری از مردم دور میشم، برا همین صندلی خودم را آوردم این طرف تا به مردم نزدیک تر باشم.

 

 منبع: سلام بر ابراهیم2 ، ص 230

احد داوری
۰۲ تیر ۹۸ ، ۲۲:۵۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

روای: اصغر علی محمد پور اهر

 اواخر آبان ماه و اوایل آذر که برای مرخصی راهی تهران شدیم، مسعود [مسعود علی محمد پور اهر] و مهدی [کبیر زاده] از هم نشانی و شماره تلفن گرفتند و در تهران چند بار همدیگر را دیدند. در میدان آزادی با هم قرار می گذاشتند تا با هم به دیدار حاج پروازی بروند. از مرخصی که برگشتیم مسعود به من گفت: من و مهدی به همراه حاج پروازی برای دیدن حاج آقا حق شناس به حوزه علمیه امین الدوله رفتیم، حاج آقا پیرمند سالخورده و عارف بود. ایشان برای رستگاری سه راهنمایی به من و مسعود کرد:

.

1- دروغ نگویید

 2- غیبت نکنید  و اگر دیدید در مجلسی غیبت می کنند آن را ترک کنید

 3- قبل از اذان، آماده  و متوجه نماز شوید.

.

 منبع: دسته یک، صفحه 98 و 99

احد داوری
۰۱ تیر ۹۸ ، ۲۰:۵۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

برخی خاطرات شهیدان روشنگر راه هستند

سخنی از مادر شهید حسن باقری:

وقتش را تلف نمی کرد، از وقتی می آمد می دانست امروز چه کتاب هایی باید بخواند و چه مطالبی باید تهیه کند. از قبل برنامه ریزی می کرد و برنامه هایش را می نوشت. از حدود سیزده سالگی دفتر یادداشت روزانه داشت. همیشه در حال خواندن یا نوشتن بود. (ملاقات در فکه ص 31)

مطلبی از محمود گلزاری؛ از دوستان و هم مسجدی شهید حسن باقری:

بیش از بقیه دنبال رصد کردن و استفاده از فرصت ها بود. به طور مثال، یک سخنران کارشناس دعوت می کردیم؛ مهمان یک جلسه ما بود، خدا حافظی می کرد و می رفت. پس از دو سه هفته متوجه می شدیم غلامحسین به او وصل شده و دیگر رهایش نکرده است. کسی را دیده آدم حسابی است، دنبالش رفته و پیدایش کرده است. (ملاقات در فکه ص 33)

احد داوری
۲۳ آذر ۹۷ ، ۱۲:۲۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

بخشی از نامه جوانى 22 ساله به علامه طباطبایی

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

 

محضر مبارک نخبة الفلاسفه وآیة اللَّه العظمى جناب آقاى طباطبائى- ادام اللَّه عمرکم ماشاء اللَّه- سلام علیکم و رحمة اللَّه وبرکاته.

کوتاه سخن آن‏که جوانى هستم 22 ساله، ... چنین تشخیص مى‏ دهم که تنها ممکن است شما باشید که به این سؤال من پاسخ دهید. در محیط و شرایطى که زندگى مى‏ کنم هواى نفس و آمال و آرزوها برمن تسلط فراوانى دارند و مرا اسیر خود ساخته‏ اند و سبب آن شده ‏اند که مرا از حرکت به سوى اللَّه، و حرکت در مسیر استعداد خود بازداشته و مى دارند.

درخواستى که از شما دارم براى من بفرمایید بدانم به چه اعمالى دست بزنم تا بر نفس مسلّط شوم و این طلسم شوم را که همگان گرفتار آنند بشکنم و سعادت، بر من حکومت کند؟

یادآور مى‏شوم نصیحت نمى‏خواهم و الّا دیگران ادعاى ناصحیّت فراوان دارند. دستورات عملى براى پیروزى لازم دارم....

باز هم خاطرنشان مى‏ سازم که نویسنده با خود فکر مى‏ کند که شفاهاً موفق به پاسخ این سؤال نمى‏ شود. وانگهى شرم دارم که بیهوده وقت گرانمایه شما را بگیرم. لذا تقاضا دارم پدرانه چنان چه صلاح مى‏ دانید و بر این موضوع مى‏ توانید اصالتى قائل شوید مرا کمک کنید.

در صورت منفى بودن، به فکر ناقص من لبخند نزنید و مخفیانه نامه را پاره کنید و مرا نیز به حال خود واگذارید. متشکرم. امضا 23/ 10/ 1355

 

جواب علّامه طباطبایی به نامه

السلام علیکم‏

براى موفق شدن و رسیدن به منظورى که در پشت ورقه مرقوم داشته‏ اید لازم است همّتى برآورده، توبه‏ اى نموده، به مراقبه و محاسبه پردازید. به این نحو که هرروز که طرف صبح از خواب بیدارمى‏ شوید قصد جدى کنید که در هر عملى که پیش آید رضاى خدا- عزّ اسمه- را مراعات خواهم کرد. آن وقت در سر هرکارى که مى‏ خواهید انجام دهید نفع آخرت را منظور خواهید داشت، به طورى که اگر نفع اخروى نداشته باشد انجام نخواهید داد، هرچه باشد.

همین حال را تا شب، وقت خواب ادامه خواهید داد و وقت خواب، چهار- پنج دقیقه اى درکارهایى که روز انجام داده‏ اید فکر کرده، یکى یکى از نظر خواهید گذرانید. هرکدام مطابق رضاى خدا انجام یافته شکرى بکنید و هرکدام تخلف شده استغفارى بکنید. این رویّه را هر روز ادامه دهید. این روش اگر چه در بادى حال، سخت و در ذائقه نفس، تلخ مى‏ باشد ولى کلیدنجات و رستگارى است. و هر شب پیش از خواب اگر توانستید سور مسبحات یعنى سوره حدید و حشر و صف و جمعه و تغابن را بخوانید و اگر نتوانستید تنها سوره حشر را بخوانید و پس از بیست روز از حال اشتغال، حالات خود را براى بنده در نامه بنویسید.

إن شاء اللَّه موفق خواهید بود. و السلام علیکم. محمد حسین طباطبائى‏

 

منبع: مرزبان وحی و خرد: یادنامه مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبائى قدس سره ، قم‏، بوستان کتاب، چاپ اول‏: 1381، ص 48 و 49

احد داوری
۱۰ آذر ۹۷ ، ۲۲:۱۵ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰ نظر

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/29702/C/13940223_12529702.jpg

دکتر موسی نجفی استاد برجسته تاریخ و اندیشه سیاسی در کانال تلگرام خود نوشت: روز یکشنبه ۲۴ دیماه توفیق شد تا به اتفاق یکی از دوستان خوبم، خدمت آقای عزیزمان رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی رسیدیم و دقایقی بی دغدغه و در فضایی صمیمی و آرام با ایشان سخن گفتیم ؛ ...

 
از نکات جالب این جلسه به روز بودن ایشان در زمینه فرهنگ و مطالعه کتاب است ؛ در این مورد  البته این بار نیز  مثل دفعه قبل ، جلوی  ایشان کم آوردم ! چرا که ایشان  کتابی را مطالعه کرده بودند که راجع به سقوط امپراطوری عثمانی بود و سوال کردند شما کتاب "صلحی که همه صلح ها را بر باد داد" را خوانده اید ؟ جواب ما  منفی بود! چون از چاپ کتاب زمان اندکی  نگذشته و به اصطلاح تازه از تنور در آمده. در مورد کتاب کمی صحبت نمودند ( کتاب صلحی که همه صلح ها را بر باد داد نوشته دیوید فرامکین ، انتشارات ماهی ، زمان انتشار پاییز ۱۳۹۶ ) اینکه گفتم مثل دفعه قبل ، چون در یکی از دیدارهای قبل که خدمت شان رسیدم به من گفتند که فلان کتاب را که بهاییان نوشته اند شما خوانده اید ؟ گفتم خیر ! با تعجب گفتند چرا ؟ با پررویی و حاضر جوابی گفتم: معلوم است چون حضرتعالی رهبر کشور هستید و بیشتر این کتب مجانی خدمت تان ارسال می شود! لذا طبیعی است که شما از آخرین وضعیت بازار نشر با خبر باشید!! ( توجیهی برای تنبلی خودم!! ) با لبخند فرمودند: اشکالی ندارد ! من از این کتاب دو نسخه  دارم و یک نسخه اش را به شما میدهم ؛ و البته چند روز بعد کتاب وعده داده شده به دستم رسید.
 
 خدا را شکر که رهبری داریم که زودتر از همه در جریان نوسانات و کوران  کتاب و نشر و فکر قرار دارند. این نکته را هم بگویم  من از تاکید ایشان بر خواندن کتاب اخیر ( یعنی صلحی که همه صلح ها را بر باد داد ) حدس قریب به یقین زدم که بینش سیاسی ایشان باید تا حدود زیادی متاثر از مطالعه زیاد و بالطبع بصیرت تاریخی شان باشد. ( والله اعلم ) 
 
اما دو تاسف! اول اینکه کاش این خیل عظیم ولایت مدار و دوستداران آقا به اقتدای از ایشان اهل مطالعه و آن هم فهم و درک تاریخی بشوند! بخصوص کسانی که به تفسیر و بسط بیانات معظم له در تریبون های اجتماعی و سیاسی می پردازند ، لااقل کمی به افق فکری و ظرائف گفتار آقا نزدیک شوند.  و اما تاسف دوم اینکه از کاهلی و طمع خودم بگویم که موقع خروج از بیت در دل گفتم : کاش ایشان مثل دفعه قبل از این کتاب "صلحی که همه صلح ها را بر باد داد" هم دو نسخه داشته باشند!
 
احد داوری
۲۷ دی ۹۶ ، ۱۰:۱۱ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰ نظر

شهید حججی

احد داوری
۰۵ مهر ۹۶ ، ۱۴:۲۶ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰ نظر
یکی از بزرگترین پاسداران حریم فرهنگ و ولایت آل محمّد (علیهم السلام)، علامه مجاهد میرحامد حسین هندی است که در نیمه ی دوم قرن سیزدهم هجری می زیست. او حق عظیمی بر گردن شیعیان دارد و کتاب جاودانش «عبقات الأنوار» از آثار درخشان شیعه در یکی ـ دو قرن أخیر است.
 
از جمله خصوصیات آن عالیجناب حرص بر استفاده از عمر شریفش بود، و در این باره نقل شده است که:
 
حاکمی از حکام وقت تمایل و اشتیاق زیادی به دیدار جناب «میرحامد حسین» نشان می‌داد، و در ترتیب ملاقات با ایشان به وسائط مختلف چنگ می‌زد، ولی سید تمایلی بر این ملاقات از خود نشان نمی‌داد، تا اینکه بعد از اصرار زیاد از طرف افراد مختلف، میرحامد حسین می‌فرماید: چه مقصودی از ملاقات با من دارد؟
عرضه داشتند: صرفاً دیدار شما را می‌خواهد، فرموده بود: بگویید فلان ساعت از روز در پایین ایوان منزل منتظرم باشد.
بالاخره روز موعود فرا رسید و در رأس ساعت مقرر، در حالی که حاکم با حشم و چاکران و ملازمانش انتظار قدوم میرحامد حسین را می‌کشیدند، سید از اطاقی که درب آن به روی ایوان باز می‌شد به روی ایوان آمد و در حالی که قلمش در دست راستش بود، فرمود: من میرحامد حسین هستم، مرا دیدی؟ و سپس به غرفه خود تشریف برده و به ادامه تألیفش مشغول شد!!
 
هیهاتَ أن یأتیَ الزمانُ بمثله                   إنّ الزمانَ بمثلهِ لَعَقیمً
 
احد داوری
۰۶ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۲۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

به یاد شهدایی که رهرو می خواهند....

شهید عبدالحمید انشایی:

شهید انشایی

20 آذر ماه زمان مناسبی برای اجرای عملیات بود. تمام محاسبات انجام شد. همه چیز آماده است، همه مسلح اند، در کوله بارها همه چیز هست حتی سلاح ایمان. همه می دانند که بدون آن پیروزی ممکن نیست. عملیات مطلع الفجر در روز مقرر در مناطق شیاکوه، چرمیان، تنگ قاسم آباد و دشت گیلان غرب با هدایت قرارگاه مقدم نیروی زمینی با رمز یا مهدی ادرکنی(عج) آغاز شد. همین ذکر و آن ایمان بود که همه چیز را آسان می کرد. 27 روز از آغاز عملیات می گذرد. خستگی نیز از این عزم رزمندگان خسته شده شیاکوه آزاد است و دشمن تلفات سنگینی را متحمل شده ،700 کشته و 140 اسیر نمونه ای از این تلفات بود.حالا عبدالحمید دیدبان شیاکوه بود. جایی که برای آزادی اش ایثارها شده، تمام حرکات دشمن را زیر نظر داشت. منطقه شیاکوه ارتفاعاتی در منطقه مرزی است که تسلط بر آن برای دو طرف درگیر در جنگ حائز اهمیت بود. عبدالحمید گرای دشمن را به توپخانه ارسال می کرد. با بیسیم موقعیت دشمن را اطلاع می داد و توپخانه نیز انجام وظیفه می نمود. در مدتی که در گیلان غرب حضور داشت دو نامه به خانواده نوشت، در هرکدام مقداری پول از حقوق سربازی خود گذاشت و سفارش کرد که به فقرای محل بدهند. این مرام را از طفولیت از خانواده آموخته بود.حالا مجدد حرکت دشمن برای باز پس گیری آغاز شده و دشمن زخم خورده با چندین برابر استعداد نیروهای اسلام در حال پیشروی است، درگیری ها سخت شده، آتش سنگین دشمن بسیاری را شربت شهادت نوشانده، بسیاری نیز تشنه و در انتظارند. به رغم تلاش های یگانهای مختلف تیپ 58 ذوالفقار و گردان 191 پیاده شیراز به دلیل آتش سنگین دشمن، سقوط نزدیک است. دیگر نمی توان ارتفاعات را حفظ کرد، همه رفته اند به دیدار محبوب، عبدالحمید نیز منتظر است، منتظر لحظه وصال، ولی هنوز حماسه به پایان نرسیده است. حلقه محاصره دشمن تنگ تر شده است. گرای ستون های دشمن در حال ارسال است. دستور رسیده که برگرد، ولی او می ماند.

عبدالحمید زخمی شده اما هنوز جان دارد، سخت است اما برای دفاع اندک نیرویی مانده، باید استفاده کند، یاد سرور و سالارشهیدان افتاد، زمانی که زخم بر بدنش همچون ستارگان در آسمان است، ولی مبارزه می کند. او بر روی شیاکوه ایستاده است، گرای دشمن هنوز ارسال می شود، همرزم او می گوید: فهمیدم که گرایی که می دهد همانجایی است که خودش ایستاده. پرسیدم، این محل دیدبانی خودت است، پاسخ داد دیگر نیست دشمن به آن رسیده، بزنید.


در لحظات آخر ناگهان بیسیم به صدا در می آید، بله صدای عبدالحمید است: «از قول من به امام و مادرم بگویید شیاکوه لرزید ولی انشایی نلرزید»، دیگر صدا قطع شد. فرمانده پشت بیسیم صدا زد: انشایی، انشایی، جواب بده!اما دیگر صدایی نیامد...

احد داوری
۰۸ مهر ۹۵ ، ۱۷:۰۶ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰ نظر

تواضع علامه طباطبایی در خاطره ای از سید محمد حسین حسینی تهرانی:

در چندین سال قبل در مشهد مقدّس که وارد شده بودم، براى دیدنشان بمنزل ایشان رفتم. دیدم در اطاق روى تشکى نشسته‏ اند (بعلّت کسالت قلب طبیب دستور داده بود روى زمین سخت ننشینند). ایشان از روى تُشک برخاستند و مرا به نشستن روى آن تعارف کردند، من از نشستن خوددارى کردم. من و ایشان مدّتى هر دو ایستاده بودیم، تا بالاخره فرمودند: بنشینید، تا من باید جمله ‏اى را عرض کنم!

من ادب نموده و اطاعت کرده و نشستم. و ایشان نیز روى زمین نشستند، و بعد فرمودند: جمله ‏اى را که مى‏ خواستم عرض کنم، اینست که: «آنجا نرم‏تر است.»!

از همان زمان طلبگى ما در قم، که من زیاد بمنزلشان مى‏ رفتم، هیچگاه نشد که بگذارند ما با ایشان به جماعت نماز بخوانیم. و این غصّه در دل ما مانده بود که ما جماعت ایشان را ادراک نکرده ‏ایم؛ و از آن زمان تا بحال، مطلب از این قرار بوده است. تا در ماه شعبان امسال (1401 قمری) که بمشهد مشرّف شدند و در منزل ما وارد شدند، ما اطاق ایشان را در کتابخانه قرار دادیم تا با مطالعه هر کتابى که‏ بخواهند روبرو باشند. تا موقع نماز مغرب شد. من سجّاده براى ایشان و یکى از همراهان که پرستار و مراقب ایشان بود پهن کردم و از اطاق خارج شدم که خودشان به نماز مشغول شوند، و سپس من داخل اطاق شوم و بجماعتِ اقامه شده اقتدا کنم؛ چون مى‏ دانستم که اگر در اطاق باشم ایشان حاضر براى امامت نخواهند شد.
قریب یک رُبع ساعت از مغرب گذشت. صدائى آمد، و آن رفیق همراه مرا صدا زد، چون آمدم گفت: ایشان همینطور نشسته و منتظر شما هستند که نماز بخوانند.
عرض کردم: من اقتدا مى‏ کنم! گفتند: ما مُقتدى هستیم!
عرض کردم: استدعا می کنم بفرمائید نماز خودتان را بخوانید! فرمودند: ما این استدعا را داریم.
عرض کردم: چهل سال است از شما تقاضا نموده‏ ام که یک نماز با شما بخوانم تا بحال نشده است؛ قبول بفرمائید! با تبسّم ملیحى فرمودند: یک سال هم روى آن چهل سال.
و حقّاً من در خود توان آن نمى دیدم که بر ایشان مقدّم شده و نماز بخوانم، و ایشان بمن اقتدا کنند؛ و حالِ شرم و خجالت شدیدى بمن رخ داده بود.
بالاخره دیدم ایشان بر جاى خود محکم نشسته و بهیچوجه من الوجوه تنازل نمى ‏کنند؛ من هم بعد از احضار ایشان صحیح نیست خلاف کنم، و به اطاق دیگر بروم و فُرادى نماز بخوانم.
عرض کردم: من بنده و مطیع شما هستم؛ اگر امر بفرمائید اطاعت مى‏ کنم!
فرمودند: امر که چه عرض کنم! امّا استدعاى ما این است!
من برخاستم و نماز مغرب را بجاى آوردم، و ایشان اقتدا کردند. و بعد از چهل سال علاوه بر آنکه نتوانستیم یک نماز به ایشان اقتدا کنیم امشب نیز در چنین دامى افتادیم.
خدا میداند آن وضع چهره و آن حال حیا و خجلتى که در سیماى ایشان توأم با تقاضا مشهود بود، نسیمِ لطیف را شرمنده مى‏ ساخت، و شدّت و قدرتش جماد و سنگ را ذوب مى‏ کرد.

(مهر تابان، ص 82- 84)

احد داوری
۳۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۵۵ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰ نظر

توصیه حضرت یعقوب برای فرزندان در قرآن در کنار توصیه حضرت ابراهیم علیه السلام آمده است که بیانگر اهتمام ویژه یعقوب علیه السلام می باشد: (بقره: 132)؛ اما با توجه به ذکر کامل ماجرای حضرت یوسف علیه السلام می توان نحوه تعامل و برخورد یعقوب علیه السلام با فرزندانش را به عنوان یکی از نمونه های کامل تبیین کننده شیوه زیست و نحوه رفتار معین کرد؛ نمونه هایی از این رفتار را ذکر می کنیم:

الف: ایجاد صمیمیت بین پدر و فرزند به طوری که یوسف علیه السلام همه اسرار خود را با پدر در میان می گذارد: إِذْ قَالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ یَا أَبتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ قَالَ یَا بُنَیَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْیَاکَ عَلَى إِخْوَتِکَ فَیَکِیدُواْ لَکَ کَیْدًا إِنَّ الشَّیْطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِینٌ (یوسف 4 و 5)؛ [یاد کن] زمانى را که یوسف به پدرش گفت اى پدر من [در خواب] یازده ستاره را با خورشید و ماه دیدم دیدم [آنها] براى من سجده مى‏کنند یعقوب] گفت اى پسرک من خوابت را براى برادرانت‏حکایت مکن که براى تو نیرنگى مى‏اندیشند زیرا شیطان براى آدمى دشمنى آشکار است.

 ب: نهایت تلاش برای سازش دادن میان برادران و جلوگیری از اختلافات؛ به طوری که وقتی برادران می خواهند یوسف را با خود به گردش (و در واقع برای کشتن) ببرند علت ممانعت از فرستادن یوسف را به خود منتسب می کند که من ناراحت می شوم؛ و اشاره ای به اهداف برادران نمی کند: قَالَ إِنِّی لَیَحْزُنُنِی أَن تَذْهَبُواْ بِهِ وَأَخَافُ أَن یَأْکُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ (یوسف: 13)؛ گفت اینکه او را ببرید سخت مرا اندوهگین مى‏کند و مى‏ترسم از او غافل شوید و گرگ او را بخورد.

ج: پناه به خدا و صبر در برابر مصیبت هایی که از ناحیه فرزندان به وی می رسید: وَجَآؤُوا عَلَى قَمِیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنفُسُکُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَاللّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ (یوسف: 18)؛ پیراهنش را [آغشته] به خونى دروغین آوردند [یعقوب] گفت [نه] بلکه ن فس شما کارى [بد] را براى شما آراسته است اینک صبرى نیکو [براى من بهتر است] و بر آنچه توصیف مى‏کنید خدا یارى‏ده است

و نیز زمانی که برادران، برادر یوسف را نیز می خواستند تا با خود برای گرفتن آذوقه به مصر ببرند: قَالَ هَلْ آمَنُکُمْ عَلَیْهِ إِلاَّ کَمَا أَمِنتُکُمْ عَلَى أَخِیهِ مِن قَبْلُ فَاللّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ (یوسف: 64) [یعقوب] گفت آیا همان گونه که شما را پیش از این بر برادرش امین گردانیدم بر او امین سازم پس خدا بهترین نگهبان است و اوست مهربانترین مهربانان .

 و زمانی که دو پسرش را از دست داد باز به خدا پناه برد: قَالَ إِنَّمَا أَشْکُو بَثِّی وَحُزْنِی إِلَى اللّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ  (یوسف: 86)؛ گفت من شکایت غم و اندوه خود را پیش خدا مى‏برم و از [عنایت] خدا چیزى مى‏دانم که شما نمى‏دانید.

د: نهایت دلسوزی برای فرزندان، حتی فرزندانی که داغ عزیزترین کسانش را بر دلش نهادند و یوسفش را برای مدت ها از پدر دور کردند باز به فکر فرزندانش بود که گفت: و گفت اى پسران من [همه] از یک دروازه [به شهر] در نیایید بلکه از دروازه‏هاى مختلف وارد شوید و من [با این سفارش] چیزى از [قضاى] خدا را از شما دور نمى‏توانم داشت فرمان جز براى خدا نیست بر او توکل کردم و توکل‏کنندگان باید بر او توکل کنند : وَقَالَ یَا بَنِیَّ لاَ تَدْخُلُواْ مِن بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُواْ مِنْ أَبْوَابٍ مُّتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِی عَنکُم مِّنَ اللّهِ مِن شَیْءٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَعَلَیْهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ (یوسف: 67)

هـ: نهایت تلاش برای یافتن فرزندان و امید به خدا که حتی پس از اینکه برادر یوسف را از دست داد باز هم فرزندانش را به سراغ هر دو گمشده اش فرستاد: یَا بَنِیَّ اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن یُوسُفَ وَأَخِیهِ وَلاَ تَیْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ ( یوسف: 87)؛ اى پسران من بروید و از یوسف و برادرش جستجو کنید و از رحمت‏ خدا نومید مباشید، زیرا جز گروه کافران کسى از رحمت‏خدا نومید نمى‏شود

 و: دعا  در حق فرزندان گناهکار ولی نادم: قَالُواْ یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّیَ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ( یوسف: 97 و 98)؛ گفتند اى پدر براى گناهان ما آمرزش خواه که ما خطاکار بودیم گفت به زودى از پروردگارم براى شما آمرزش مى‏خواهم که او همانا آمرزنده مهربان است.

ادامه متن را در مقاله «بررسی مصادیق خانواده متعالی در سبک زندگی اسلامی از منظر قرآن کریم» مطالعه نمایید.

احد داوری
۳۱ فروردين ۹۵ ، ۰۷:۰۹ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰ نظر

و اما زبور آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم، صحیفه کامله سجادیه که نمونه کامل قرآن صاعد و از بزرگترین مناجات عرفانی در خلوتگاه انس است که دست ما کوتاه از نیل به برکات آن است. آن کتابی است الهی که از سرچشمه نور الله نشات گرفته و طریقه سلوک اولیای بزرگ و اوصیای عظیم الشان را به اصحاب خلوتگه الهی می آموزد، کتاب شریفی است که سبک بیان معارف الهی اصحاب معرفت را چون سبک قرآن کریم بدون تکلف الفاظ در شیوه دعا و مناجات برای تشنگان معارف الهی بیان می کند، این کتاب مقدس چون قرآن کریم سفره الهی است که در آن همه گونه نعمت موجود است و هرکس به مقدار اشتهای معنوی خود از آن استفاده می کند (صحیفه امام، ج21، ص 209) و به همین خاطر است که رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، خمینی کبیر، موقع ورود به ترکیه در اولین نامه خود از سید مصطفی خمینی درخواست می کند تا کتاب صحیفه را برایش بفرستند. (صحیفه امام ، ج1، ص 428)

 بخشی از مقاله صحیفه سجادیه و نماز

احد داوری
۱۶ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۰۴ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

چکیده

آشنایی با سبک زندگی «خانواده های متعالی» ذکر شده در قرآن برای رسیدن به رستگاری و داشتن زندگی راحت و برخوردار از امنیت روانی و اخلاقی ضروری به نظر می رسد، از طرف دیگر تبیین مصادیق به جهت تاثیر پذیری بیشتر بر انسان اهمیت ویژه ای پیدا می کند؛ علی الخصوص که مصادیق از نگاه وحی و اندیشه قرآن مورد واکاوی قرار گیرد. بر این اساس نوشتار حاضر به بررسی مصادیق خانواده متعالی در سبک زندگی اسلامی از منظر قرآن می پردازد و با بیان اهمیت مساله و بررسی مفهوم لغوی و اصطلاحی خانواده و سبک زندگی، مهم ترین مصادیق خانواده متعالی در قرآن را ذکر می کند از جمله خانواده های حضرت آدم، ابراهیم، یعقوب، یوسف، موسی، شعیب، مریم و عیسی، زکریا و یحیی، لقمان و حضرت محمد علیهم السلام. نگارنده در پایان جهت تبیین کامل موضوع به طور گذرا به خانواده های «نااهل» از جمله زن نوح و زن لوط اشاره می کند.

واژگان کلیدی: خانواده متعالی، مصادیق، سبک زندگی، قرآن

دانلود مقاله بررسی مصادیق خانواده متعالی در سبک زندگی اسلامی از منظر قرآن کریم

احد داوری
۲۳ بهمن ۹۴ ، ۰۸:۳۹ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر