مطالعات دانشجویی

مطالبی از قرآن و احادیث، نکاتی از سیره بزرگان و مقالات شخصی

مطالعات دانشجویی

مطالبی از قرآن و احادیث، نکاتی از سیره بزرگان و مقالات شخصی

مطالعات دانشجویی


امام خامنه ای:
باید در کشور ما و در میان جامعه‌ى ما ترتیبى اتّخاذ بشود که همه‌ى آحاد مردم به‌نحوى با قرآن انس داشته باشند و مفاهیم قرآنى براى اینها مفهوم باشد و معانى قرآن را درک کنند، به قرآن مراجعه کنند؛ ولو به طور اجمال از مفاهیم قرآنى سر دربیاورند.
(8 تیر 1393)

********************

امام خامنه‌ای:
«دشمنان می خواهند یاد شهدا احیا نشود برای اینکه جاده شهادت کور بشود» (6 اسفند 1397)

آخرین مطالب

۲۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علامه طباطبایی» ثبت شده است

 

حضرت استاد [علامه طباطبایی]، علاقه خاصّى به أئمه طاهرین علیهم السلام داشتد. وقتى نام یکى از آنان برده مى شد، اظهار تواضع و ادب در سیمایشان مشهود مى شد و از امام زمان- ارواحنا فداه- تجلیل خاصّى داشتد و مقام و منزلت آنان و حضرت رسول الله و حضرت صدیقه کبرى  را فوق تصوّر مى دانستد. یک نوع خضوع و خشوع واقعى و وجدانى در برابر آنها داشتند و مقام و منزلت آنان را ملکوتى مى دانستد و به سیره و تاریخ آنان واقف بود.

 

تابستان ها رسمشان این بود که به زیارت حضرت ثامن الأئمّه علیه السلام مشرّف مى شد و دوره تابستان را آن جا مى ماند.ایشان ارض اقدس را بر سایر جاها مقدّم مى داشتد؛ مگر در صورتِ محذور.

 

در ارض اقدس هر شب به حرم مُطهَّر مشرّف مى شد و حالت التماس و تضرّع داشتد و هر چه از ایشان تقاضا مى شد که در خارج از مشهد چون طرقَبَه و جَاغَرْق، به علّت مناسب بودن آب و هوا، ساکن شود و گهگاهى براى زیارت مشرف گردد؛ ابداً قبول نمى کردد و مى فرمود:

«ما از پناه امام هشتم جاى دیگر نمى رویم».

 

مرزبان وحی و خرد؛ یادنامه مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبائى قدس سره، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم) ، چاپ: اول،  1381 صفحه 124

 

احد داوری
۰۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۱:۰۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

علامه طباطبایی نقل می کند:

چون به نجف اشرف مشرف شدم، گاهى به لحاظ خویشاوندى به محضر مرحوم قاضى شرفیاب مى شدم. تا این که روزى در مدرسه اى ایستاده بودم که ایشان از آن جا عبور مى کردند.

چون به من رسیدند دست خود را روى شانه من گذاردند و گفتند:

«اى فرزند، دنیا مى خواهى نماز شب بخوان، آخرت مى خواهى نماز شب بخوان».

 

این سخن آن قدر در من اثر کرد که از آن به بعد تا زمانى که به ایران بازگشتم شب و روز در محضر مرحوم قاضى به سر مى بردم و پس از بازگشت به وطن تا رحلت استاد پیوسته روابط ما بر قرار بود و ایشان طبق روابط استاد و شاگردى دستوراتى مى دادند و مکاتبات ما برقرار بود و ما هر چه داریم از مرحوم قاضى داریم.

 

مرزبان وحی و خرد؛ یادنامه مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبائى قدس سره، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم) ، چاپ: اول،  1381 صفحه  ص 121 و 122

احد داوری
۰۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۹:۲۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

صبیه علّامه طباطبائى، همسر شهید آیةالله قدوسى، مى گوید:

 

رفتار [علامه] با مادرم بسیار احترام آمیز و دوستانه بود. همیشه طورى رفتار مى کردند که گویى مشتاق دیدار مادرم هستند. پدرم همیشه از گذشت و تحمل مادرم تمجید مى کرد و مى گفت که این زن یازده سال و نیم در نجف تحمل هر سختى را کرده است. هشت بچه اش را پس از تولد از دست داده و دم نزده [است ] و در همه این مدت من مشغول درس خواندن بودم و او تنها در خانه.

 

در خانه اصلًا مایل نبودند کارهاى شخصى شان را کس دیگرى انجام دهد. بر سر آوردن رختخواب همیشه مسابقه بود. پدرم سعى مى کردند زودتر از همه این کار را انجام دهند و مادرم هم سعى مى کرد پیش دستى کند. حتى این اواخر که بیمار بودند و من به خانه شان مى رفتم، با آن حالت بیمارى براى ریختن چاى از جاى خود برمى خاستند و اگر من مى گفتم! چرا به من نگفتید که برایتان چایى بیاورم مى گفتند: نه، تو مهمانى. سیّد هم هستى و من نباید به تو دستور بدهم.

 

وقتى مادرم مریض مى شد، اصلًا اجازه نمى دادند از بستر بلند شود و کارى انجام دهد. مادر من حدود هفده سال پیش فوت کرده است. پیش از فوت حدود 27 روز در بستر بیمارى بود و در این مدت پدرم از کنار بستر ایشان لحظه اى بلند نشدند. تمام کارهایشان راتعطیل کردند و به مراقبت از او پرداختند. بسیار وفادار و عاطفى بودند. تا سه چهار سال پس از فوت مادرم هرروز سر قبر او مى رفتند و بعد از آن هم که فرصت کمترى داشتند، به طور مرتب دو روز در هفته یعنى دوشنبه ها و پنجشنبه ها بر سر مزار مادرم مى رفتند و ممکن نبود این برنامه را ترک کنند.

 

به طور کلى صاحب اختیار خانه و امور آن را مادرم مى دانستند. مادرم به کارهاى درسى ما و رفت وآمدهایمان رسیدگى مى کرد و همه مسائل را کنترل مى کرد و به قدرى با درایت عمل مى کرد که پدرم با فراغت خاطرِ تمام، به امور علمى خود مى پرداختند.

 

مرزبان وحی و خرد؛ یادنامه مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبائى قدس سره، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم) ، چاپ: اول،  1381 صفحه 98 و 99

 

احد داوری
۳۱ فروردين ۹۹ ، ۰۶:۴۲ موافقین ۳ مخالفین ۱ ۰ نظر

 

آیةالله سید محمد حسین تهرانى، یکى از شاگردان و ارادتمندان مرحوم علّامه طباطبائى، چگونگى آشنایى خود با آن بزرگوار را چنین بیان کرده است:

 

در سنه 1364 هجری قمریه، این حقیر براى طلبگى و تحصیل علوم دینیّه، به بلده طیبه قم مشرف شدم و در مدرسه مرحوم آیةالله حجّت- که بعداً به مدرسه حجّتیه معروف شد- حجره اى گرفتم و به درس و بحث و مطالعه ادامه مى دادم.

بناى این مدرسه کوچک بود و آیةاللَّه حجّت، چندین هزار متر از زمین مجاور را تهیه [کرده ] و در نظر داشتند مدرسه را توسعه دهند و بناى عظیمى که به سبک همان مدارس اسلامى مى باشد و حاوى حجرات بسیار و مَدْرس و مسجد و کتاب خانه و سرداب و آب انبار و سایر، مایحتاج طلاب باشد، به طرز صحیح و بهداشتى و با فضاى بزرگ و روح افزا براى طلاب بسازند.

 

هر چه مهندسین از تهران و غیر تهران آمدند و نقشه هاى متنوع و مختلفى کشیدند، مورد نظر آیةالله واقع نشد، تا بالأخره شنیدیم: سیّدى از تبریز آمده و نقشه اى کشیده است که مورد نظر و تصویب ایشان قرار گرفته است.

ما بسیار شائق و مترصّد بودیم که این سید را ببینیم و از طرفى نیز بسیار شائق بودیم که درس فلسفه بخوانیم ... در همین احوال شنیدیم: آن سیّدى که از تبریز آمده و نقشه ساختمان را کشیده است، به نام «قاضى» معروف و در ریاضیات و فلسفه، زِبَردست و نیز درس فلسفه اى را در حوزه شروع کرده است. اشتیاق ما براى دیدار و ملاقات با او زیاد شد و مترصد بودیم به منزلش برویم و به بهانه اى از او دیدار کنیم، تا آن که یکى از دوستان ما که در مدرسه رفت و آمد داشت و فعلًا از علماى رشت مى باشد، یک روز به حجره آمد و گفت: آقاى قاضى از زیارت مشهد برگشته [است ]، بیابه دیدنش برویم.

 

چون به منزل ایشان وارد شدیم، دیدیم که این رجل معروف و مشهور، هماى سیّدى است که ما همه روزه در کوچه ها در بین راه او را مى دیدیم و ابداً احتمال نمى دادیم که اواز اهل علم باشد، فضلًا از تبحّر درعلوم. با عمامه بسیار کوچک از کرباسى آبى رنگ و تکمه هاى باز قبا و بدون جوراب، با لباس کمتر از معمول، در کوچه هاى قم تردد داشت. خانه نیز بسیار محقّر و ساده [بود].

 

معانقه کردیم و نشستیم و گفت گو و سخن از اطراف و جوانب پیش آمد. دیدیم واقعاً این مرد، جهانى است از علم و درایت و ادراک و فهم و براى ما خوب مشهود شد که:

هر آن کو ز دانش بَرَد توشه اى

جهانى است بنشسته در گوشه اى

 

در همان مجلس، شیفتگى و ارادت به ایشان یکباره اوج گرفت ...

 

مرزبان وحی و خرد؛ یادنامه مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبائى قدس سره، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم) ، چاپ: اول،  1381 صفحه 92 و 93

 

احد داوری
۳۰ فروردين ۹۹ ، ۰۷:۳۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

از مرحوم شهید مطهرى پرسیدند که:

شما فوق العاده از علّامه طباطبائى تجلیل مى ‏کنید و تعبیر «روحى فداه» را در مورد ایشان دارید؛ این همه تجلیل به خاطر چیست؟

 

آن مرحوم فرمود: «من فیلسوف و عارف بسیار دیده ‏ام و احترام مخصوص من به ایشان، نه به خاطر این است که یک فیلسوف است، بلکه احترامم به این جهت است که او عاشق دلباخته اهل بیت است. علّامه طباطبائى در ماه رمضان روزه خود را با بوسه بر ضریح مقدس حضرت معصومه علیها السلام افطار مى ‏کرد. ابتدا پیاده به حرم مطهر مشرف مى‏ شد، ضریح مقدس را مى ‏بوسید، سپس به خانه مى ‏رفت و غذا مى ‏خورد. این ویژگى اوست که مرا به شدت شیفته ایشان نموده است».

 

و در مورد زهد و بى ‏اعتنایى ایشان به دنیا وهیاهوهاى آن مى ‏فرماید:

من خودم شاهد بودم که مرحوم علّامه در سنین هفتاد سالگى در کوچه ‏هاى قم دنبال منزل اجاره‏ اى بودند.

 

مرزبان وحی و خرد؛ یادنامه مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبائى قدس سره، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم) ، چاپ: اول،  1381 صفحه 89

احد داوری
۲۹ فروردين ۹۹ ، ۰۹:۱۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


یکى از شاگردان مرحوم علّامه طباطبایی مى گوید:

 
زندگى خانوادگى او بسیار با صفا و صمیمیت بود. در فوت همسرش برخلاف انتظار ما بسیار اشک مى ریخت و محزون و متأثر بود. روزى به ایشان عرض کردم: ما صبر و بردبارى و تحمل مصائب را باید از شما بیاموزیم چرا این چنین متأثر هستید؟ در جواب فرمود:

 
«مرگ حق است. همه باید بمیریم، من براى مرگ همسرم گریه نمى کنم، گریه من از صفا و کدبانوگرى و محبت هاى خانم است، من زندگى پر فراز و نشیبى داشته ام، در نجف اشرف با سختى هایى مواجه مى شدیم، من از حوایج زندگى و چگونگى اداره آن بى اطلاع بودم، اداره زندگى به عهده خانم بود.

در طول مدت زندگى ما هیچ گاه نشد که خانم کارى بکند که من حداقل در دلم بگویم اى کاش این کار را نمى کرد یا کارى را ترک کند که من بگویم کاش این عمل را انجام داده بود. در تمام دوران زندگى هیچ گاه به من نگفت چرا فلان عمل را انجام دادى؟ یا چرا ترک کردى؟

 

مثلًا شما مى دانید که من همیشه در منزل مشغول نوشتن یا مطالعه هستم. معلوم است که خسته مى شوم و احتیاج به استراحت و تجدید نیرو دارم، خانم به این موضوع توجه داشت. سماور ما همیشه روشن بود و چاى آماده بود، در عین حال که به کارهاى منزل اشتغال داشت، هر ساعت یک فنجان چاى مى ریخت و مى آورد در اتاق کار من مى گذاشت و دوباره دنبال کارش مى رفت تا ساعت دیگر ... من این همه صفا و محبت را چگونه مى توانم فراموش کنم».

 
منبع: مرزبان وحى و خرد: یادنامه مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبائى قدس سره، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم) ، چاپ: اول،  1381 صفحه 69



احد داوری
۲۸ فروردين ۹۹ ، ۲۲:۵۸ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

 بخشی از زندگی خود نوشت علامه طباطبایی:
 
هر کسى حسب حال خود در زندگى اش خوشى و تلخى و زشت و زیباهایى دیده و خاطره هایى دارد. من نیز به نوبه خود و خاصه از این نظر که بیشتر دوره زندگانى خود را با یتیمى یا غربت یا مفارقت دوستان یا انقطاع وسایل و تهیدستى و گرفتارى هاى دیگر گذرانیده ام، در مسیر زندگى با فراز و نشیب هاى گوناگون رو به رو شده، در محیطهاى رنگارنگ قرار گرفته ام. ولى پیوسته حس مى کردم که دست ناپیدایى مرا از هر پرتگاه خطرناک نجات مى دهد و جاذبه مرموزى از میان هزارها مانع بیرون کشیده، به سوى مقصد هدایت مى کند.


من اگر خارم و گر گل چمن آرایى هست 

  که از آن دست که مى پروردم مى رویم

 
در اوایل تحصیل که به صرف و نحو اشتغال داشتم، علاقه زیادى به ادامه تحصیل نداشتم و از این روى هر چه مى خواندم نمى فهمیدم و چهار سال را به همین نحو گذرانیدم. پس از آن، یک باره عنایت خدایى دامن گیرم شده، عوضم کرد. و در خود یک نوع شیفتگى و بى تابى نسبت به تحصیل کمال حس نمودم. به طورى که از همان روز تا پایان ایام تحصیل که تقریباً هفده سال طول کشید، هرگز از تعلیم و تفکر، احساس خستگى و دلسردى نکردم و زشت و زیباى جهان را فراموش نموده و تلخ و شیرین حوادث را برابر مى پنداشتم. بساط معاشرت غیراهل علم را به کلى برچیدم.

 
در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگى به حداقل ضرورى قناعت نموده، باقى را به مطالعه مى پرداختم. بسیار مى شد (و به ویژه در بهار و تابستان) که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه مى گذرانیدم و همیشه درس فردا را شب پیش مطالعه مى کردم و اگر اشکالى پیش مى آمد با هر خودکشى بود حل مى نمودم و وقتى به درس حضور مى یافتم از آنچه استاد مى گفت قبلًا روشن بودم و هرگز اشکال و اشتباه درس پیش استاد نبردم.


منبع: بررسی های اسلامی، ج 1، ص: 21 و 22


احد داوری
۲۷ فروردين ۹۹ ، ۱۷:۳۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

بخشی از زندگی خودنوشت علامه طباطبایی:

 

سال 1304 براى تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه نجف گردیدم ... سال 1314 بر اثر اختلال وضع معاش، ناگزیر به مراجعت شده، به زادگاه اصلى‏ خود (تبریز) برگشتم و ده سال و خرده‏ اى در آن سامان به سر بردم که حقاً باید این دوره را در زندگى خود دوره خسارت روحى بشمارم، زیرا بر اثر گرفتارى ضرورى به معاشرت عمومى وسیله تأمین معاش (که از مجراى فلاحت بود) از تدریس و تفکر علمى (جز مقدارى بسیار ناچیز) باز مانده بودم و پیوسته با یک شکنجه درونى به سر مى ‏بردم.

 

در سال 1325 از سر و سامان خود چشم پوشیده، زادگاه اصلى را ترک گفتم و متوجه حوزه قم گردیده، بساط زندگى را در این شهر گستردم و دوباره اشتغالات علمى را از سر گرفتم و تاکنون که اوایل سال 1341 مى ‏باشد، روزگار خود را در این سامان مى ‏گذرانم.

 

بررسی های اسلامی، موسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، چاپ: دوم، 1388،  ج‏1، ص: 20 و 21

احد داوری
۲۵ فروردين ۹۹ ، ۲۳:۰۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

پیامبر اکرم‏ (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: بر روی دَرِ بهشت حلقه‏  ای از یاقوت سرخ است، بر صفحه‏ ای زرّین. هنگامی که آن حلقه بر صفحه زرین کوفته شود، صدا و طنین آن «یا علی» است؛

«إنّ حلقة باب الجنة من یاقوتة حمراء علی صفائح الذهب، فإذا دقّت الحلقة علی الصفحة طنّت وقالت: یا علی».[بحار الانوار ج8 ص 122]

 

این حدیث شریف را استاد علامه طباطبایی(رضوان‏ اللّه‏ علیه) در مجلس درس چنین شرح دادند:

 

سرّ این که صدای کوبه در بهشت «یاعلی» است، این است که بر طبق معمول، کسی که بخواهد وارد خانه‏ ای شود، دقّ‏ الباب می‏ کند و صاحب خانه را صدا می‏ زند تا با اجازه و اذن او وارد شود، و چون صاحب بهشت علی(علیه‌السلام) است، صدای طنین در «یاعلی» است. این مقام از آن حضرت و اهل بیت(علیهم‌السلام) است.

 

منبع: شمیم ولایت، آیت الله جوادی آملی، صفحه 149 -  151

احد داوری
۳۰ مرداد ۹۸ ، ۲۰:۱۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بخشی از نامه جوانى 22 ساله به علامه طباطبایی

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

 

محضر مبارک نخبة الفلاسفه وآیة اللَّه العظمى جناب آقاى طباطبائى- ادام اللَّه عمرکم ماشاء اللَّه- سلام علیکم و رحمة اللَّه وبرکاته.

کوتاه سخن آن‏که جوانى هستم 22 ساله، ... چنین تشخیص مى‏ دهم که تنها ممکن است شما باشید که به این سؤال من پاسخ دهید. در محیط و شرایطى که زندگى مى‏ کنم هواى نفس و آمال و آرزوها برمن تسلط فراوانى دارند و مرا اسیر خود ساخته‏ اند و سبب آن شده ‏اند که مرا از حرکت به سوى اللَّه، و حرکت در مسیر استعداد خود بازداشته و مى دارند.

درخواستى که از شما دارم براى من بفرمایید بدانم به چه اعمالى دست بزنم تا بر نفس مسلّط شوم و این طلسم شوم را که همگان گرفتار آنند بشکنم و سعادت، بر من حکومت کند؟

یادآور مى‏شوم نصیحت نمى‏خواهم و الّا دیگران ادعاى ناصحیّت فراوان دارند. دستورات عملى براى پیروزى لازم دارم....

باز هم خاطرنشان مى‏ سازم که نویسنده با خود فکر مى‏ کند که شفاهاً موفق به پاسخ این سؤال نمى‏ شود. وانگهى شرم دارم که بیهوده وقت گرانمایه شما را بگیرم. لذا تقاضا دارم پدرانه چنان چه صلاح مى‏ دانید و بر این موضوع مى‏ توانید اصالتى قائل شوید مرا کمک کنید.

در صورت منفى بودن، به فکر ناقص من لبخند نزنید و مخفیانه نامه را پاره کنید و مرا نیز به حال خود واگذارید. متشکرم. امضا 23/ 10/ 1355

 

جواب علّامه طباطبایی به نامه

السلام علیکم‏

براى موفق شدن و رسیدن به منظورى که در پشت ورقه مرقوم داشته‏ اید لازم است همّتى برآورده، توبه‏ اى نموده، به مراقبه و محاسبه پردازید. به این نحو که هرروز که طرف صبح از خواب بیدارمى‏ شوید قصد جدى کنید که در هر عملى که پیش آید رضاى خدا- عزّ اسمه- را مراعات خواهم کرد. آن وقت در سر هرکارى که مى‏ خواهید انجام دهید نفع آخرت را منظور خواهید داشت، به طورى که اگر نفع اخروى نداشته باشد انجام نخواهید داد، هرچه باشد.

همین حال را تا شب، وقت خواب ادامه خواهید داد و وقت خواب، چهار- پنج دقیقه اى درکارهایى که روز انجام داده‏ اید فکر کرده، یکى یکى از نظر خواهید گذرانید. هرکدام مطابق رضاى خدا انجام یافته شکرى بکنید و هرکدام تخلف شده استغفارى بکنید. این رویّه را هر روز ادامه دهید. این روش اگر چه در بادى حال، سخت و در ذائقه نفس، تلخ مى‏ باشد ولى کلیدنجات و رستگارى است. و هر شب پیش از خواب اگر توانستید سور مسبحات یعنى سوره حدید و حشر و صف و جمعه و تغابن را بخوانید و اگر نتوانستید تنها سوره حشر را بخوانید و پس از بیست روز از حال اشتغال، حالات خود را براى بنده در نامه بنویسید.

إن شاء اللَّه موفق خواهید بود. و السلام علیکم. محمد حسین طباطبائى‏

 

منبع: مرزبان وحی و خرد: یادنامه مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبائى قدس سره ، قم‏، بوستان کتاب، چاپ اول‏: 1381، ص 48 و 49

احد داوری
۱۰ آذر ۹۷ ، ۲۲:۱۵ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰ نظر

تواضع علامه طباطبایی در خاطره ای از سید محمد حسین حسینی تهرانی:

در چندین سال قبل در مشهد مقدّس که وارد شده بودم، براى دیدنشان بمنزل ایشان رفتم. دیدم در اطاق روى تشکى نشسته‏ اند (بعلّت کسالت قلب طبیب دستور داده بود روى زمین سخت ننشینند). ایشان از روى تُشک برخاستند و مرا به نشستن روى آن تعارف کردند، من از نشستن خوددارى کردم. من و ایشان مدّتى هر دو ایستاده بودیم، تا بالاخره فرمودند: بنشینید، تا من باید جمله ‏اى را عرض کنم!

من ادب نموده و اطاعت کرده و نشستم. و ایشان نیز روى زمین نشستند، و بعد فرمودند: جمله ‏اى را که مى‏ خواستم عرض کنم، اینست که: «آنجا نرم‏تر است.»!

از همان زمان طلبگى ما در قم، که من زیاد بمنزلشان مى‏ رفتم، هیچگاه نشد که بگذارند ما با ایشان به جماعت نماز بخوانیم. و این غصّه در دل ما مانده بود که ما جماعت ایشان را ادراک نکرده ‏ایم؛ و از آن زمان تا بحال، مطلب از این قرار بوده است. تا در ماه شعبان امسال (1401 قمری) که بمشهد مشرّف شدند و در منزل ما وارد شدند، ما اطاق ایشان را در کتابخانه قرار دادیم تا با مطالعه هر کتابى که‏ بخواهند روبرو باشند. تا موقع نماز مغرب شد. من سجّاده براى ایشان و یکى از همراهان که پرستار و مراقب ایشان بود پهن کردم و از اطاق خارج شدم که خودشان به نماز مشغول شوند، و سپس من داخل اطاق شوم و بجماعتِ اقامه شده اقتدا کنم؛ چون مى‏ دانستم که اگر در اطاق باشم ایشان حاضر براى امامت نخواهند شد.
قریب یک رُبع ساعت از مغرب گذشت. صدائى آمد، و آن رفیق همراه مرا صدا زد، چون آمدم گفت: ایشان همینطور نشسته و منتظر شما هستند که نماز بخوانند.
عرض کردم: من اقتدا مى‏ کنم! گفتند: ما مُقتدى هستیم!
عرض کردم: استدعا می کنم بفرمائید نماز خودتان را بخوانید! فرمودند: ما این استدعا را داریم.
عرض کردم: چهل سال است از شما تقاضا نموده‏ ام که یک نماز با شما بخوانم تا بحال نشده است؛ قبول بفرمائید! با تبسّم ملیحى فرمودند: یک سال هم روى آن چهل سال.
و حقّاً من در خود توان آن نمى دیدم که بر ایشان مقدّم شده و نماز بخوانم، و ایشان بمن اقتدا کنند؛ و حالِ شرم و خجالت شدیدى بمن رخ داده بود.
بالاخره دیدم ایشان بر جاى خود محکم نشسته و بهیچوجه من الوجوه تنازل نمى ‏کنند؛ من هم بعد از احضار ایشان صحیح نیست خلاف کنم، و به اطاق دیگر بروم و فُرادى نماز بخوانم.
عرض کردم: من بنده و مطیع شما هستم؛ اگر امر بفرمائید اطاعت مى‏ کنم!
فرمودند: امر که چه عرض کنم! امّا استدعاى ما این است!
من برخاستم و نماز مغرب را بجاى آوردم، و ایشان اقتدا کردند. و بعد از چهل سال علاوه بر آنکه نتوانستیم یک نماز به ایشان اقتدا کنیم امشب نیز در چنین دامى افتادیم.
خدا میداند آن وضع چهره و آن حال حیا و خجلتى که در سیماى ایشان توأم با تقاضا مشهود بود، نسیمِ لطیف را شرمنده مى‏ ساخت، و شدّت و قدرتش جماد و سنگ را ذوب مى‏ کرد.

(مهر تابان، ص 82- 84)

احد داوری
۳۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۵۵ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

چکیده

 

علامه سید محمد حسین طباطبایی و محمد رشید رضا از مفسران معاصر و تأثیرگذار هستند که هر کدام بر مبنای خاصی به تفسیر قرآن پرداخته اند و مطالعه تطبیقی آرای قرآنی آنها علاوه بر فهم صحیح و دقیق نظرات آنها، به انتخاب نظر برتر کمک می کند؛ لذا در این مجال به بررسی تطبیقی آرای تأثیرگذار قرآنی علامه طباطبایی و رشید رضا با محوریت مهم ترین آثار آنها یعنی تفسیر المیزان و تفسیر المنار پرداخته شده است. نویسنده برای نیل به این مقصود پس از ذکر زندگی نامه علمی و آثار مؤلفان مزبور، به طور جداگانه روش شناسی المیزان و المنار را مورد تحلیل قرار داده و آرای قرآنی آنها را در سه محور به صورت تطبیقی بررسی کرده است. آرای مشترک قرآنی شامل استقلال قرآن در دلالت، پیوستگی آیات و کارکرد عقل در تفسیر که در هردو تفسیر مورد مداقه قرار گرفته اند به عنوان محور اول مطرح شده، سپس ساختار چند معنایی، تأثیر پذیری از اعتقادات کلامی و توجه به ویژگی های متکلم، مخاطب و موضوع جزء آرای قرآنی مختص علامه به عنوان محور دوم و در نهایت کارکرد اجتماعیِ افراطی، نقش پررنگ تأویل و تمثیل همچنین آرای سلفی وهابی جزء آرای قرآنی خاص رشید رضا در محور سوم بر شمرده شده است.

 

واژگان کلیدی:آرای قرآنی، علامه طباطبایی، رشید رضا، المیزان، المنار، مطالعه تطبیقی.

 

دانلود متن کامل مقاله «بررسی تطبیقی آرای قرآنی علامه طباطبایی و رشید رضا»

 

 

احد داوری
۲۵ بهمن ۹۳ ، ۲۲:۳۹ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر