یابن رسول الله! چاره اى نیست، هرطور هست این ذکر را بگویید
مالک بن انس، فقیه معروف مدینه * سالى در سفر حج همراه امام صادق علیه السلام بود. به میقات رسیدند و هنگام پوشیدن لباس احرام و تلبیه گفتن- یعنى ذکر معروف لبیک اللهم لبیک- رسید. دیگران طبق معمول این ذکر را به زبان آوردند و گفتند. مالک بن انس متوجه امام صادق شد، دید حال امام منقلب است، همینکه مى خواهد این ذکر را بر زبان آورد، هیجانى به امام دست مى دهد و صدا در گلویش مى شکند و عنان کنترل اعصاب خویش را از دست مى دهد که مى خواهد بى اختیار از مرکب به زمین بیفتد. مالک جلو آمد و گفت: «یابن رسول اللَّه! چاره اى نیست، هرطور هست این ذکر را بگویید».
امام فرمود:
«اى پسر ابى عامر! چگونه جسارت بورزم و به خود جرأت بدهم که لبیک بگویم؟ لبیک گفتن به معناى این است که خدایا تو مرا به آنچه مى خوانى با کمال سرعت اجابت مى کنم و همواره آماده به خدمتم. با چه اطمینانى با خداى خود این طور گستاخى کنم و خود را بنده آماده به خدمت معرفى کنم؟ اگر در جوابم گفته شود: «لا لبیک» آن وقت چکار کنم؟»
منبع: مجموعه آثار شهید مطهری، ج 18، ص: 287 و 288
*. مالک بن انس بن مالک بن ابى عامر یکى از امامهاى چهارگانه اهل سنت و جماعت است و مذهب معروف «مالکى» منسوب به او است. عصر وى مقارن است با عصر ابوحنیفه. شافعى شاگرد مالک بود و احمدبن حنبل شاگرد شافعى.
مکتب فقهى مالک نقطه مقابل مکتب فقهى ابوحنیفه به شمار مى رفت، زیرا مکتب ابوحنیفه بیشتر متکى بر رأى و قیاس بود، برخلاف مکتب فقهى مالک که بیشتر متکى بر سنت و حدیث بود. در عین حال، مطابق نقل ابن خلّکان در وفیات الاعیان( جلد 3، صفحه 286)، مالک در نزدیکى مردن سخت مى گریست و از اینکه در برخى موارد به رأى خویش فتوا داده است نگران و وحشتناک بود، مى گفت:
« اى کاش به رأى فتوا نداده بودم، و راضیم به جاى هر یک از آن فتواها تازیانه اى بخورم و از تبعه آن گناهان آزاد باشم.».
از مفاخر مالک این مطلب شمرده شده که معتقد بود بیعت «محمدبن عبد اللَّه محض» که شهید شد صحیح است و بیعت بنى العباس چون مبنى بر زور بوده صحیح نیست. مالک از اظهار این عقیده خویش امتناع نمى کرد و از سطوت بنى العباس پروا نمى نمود. همین امر سبب شد که به دستور جعفربن سلیمان عباسى، عموى سفاح و منصور، تازیانه سختى به وى زدند. و اتفاقا همین تازیانه خوردن سبب شد که مالک احترام و شهرت و محبوبیت زیادترى پیدا کند. رجوع شود به وفیات الاعیان، جلد 3، صفحه 285.
مالک چون در مدینه بود به محضر امام صادق علیه السلام زیاد رفت و آمد مى کرد و از کسانى بود که از آن حضرت حدیث روایت کرده اند. و مطابق نقل بحار( جلد 11، صفحه 109) از کتابهاى خصال و علل الشرایع و امالى صدوق، هنگامى که مالک به محضر امام صادق مى رفت امام به او محبت مى فرمود و گاه به او مى فرمود:« من تو را دوست مى دارم» و مالک از اینکه مورد تفقد امام قرار مى گرفت سخت شاد مى گشت. مالک به نقل کتاب الامام الصادق ( صفحه 3) مى گفت:« من مدتى به حضور امام صادق آمد و شد داشتم. او را همیشه در حال نماز یا روزه یا تلاوت قرآن مى دیدم. فاضلتر از جعفربن محمد در علم و تقوا و عبادت چشمى ندیده و گوشى نشنیده و به قلبى خطور نکرده است.» و هم مالک است که به نقل بحار درباره امام صادق مى گوید:« او از بزرگان عبّاد و زهاد بود که از خدا مى ترسید و بسیار حدیث مى دانست. خوش مجلس و خوش معاشرت بود. مجلسش پرفیض بود. نام رسول خدا را که مى شنید رنگ صورتش تغییر مى کرد.»