مطالعات دانشجویی

مطالبی از قرآن و احادیث، نکاتی از سیره بزرگان و مقالات شخصی

مطالعات دانشجویی

مطالبی از قرآن و احادیث، نکاتی از سیره بزرگان و مقالات شخصی

مطالعات دانشجویی


امام خامنه ای:
باید در کشور ما و در میان جامعه‌ى ما ترتیبى اتّخاذ بشود که همه‌ى آحاد مردم به‌نحوى با قرآن انس داشته باشند و مفاهیم قرآنى براى اینها مفهوم باشد و معانى قرآن را درک کنند، به قرآن مراجعه کنند؛ ولو به طور اجمال از مفاهیم قرآنى سر دربیاورند.
(8 تیر 1393)

********************

امام خامنه‌ای:
«دشمنان می خواهند یاد شهدا احیا نشود برای اینکه جاده شهادت کور بشود» (6 اسفند 1397)

آخرین مطالب

 

شب اول محرم و آبان 1359 بود، از پادگان ابوذر بی سیم زدند که برادر هادی برای مراسم به پادگان بیاید ...مجلس خیلی باصفایی و بی ریایی شد، ابراهیم می خواند و رزمندگان مستقر در پادگان سینه می زدند، خلبان شیرودی و تعدادی از خلبانان هوانیروز مستقر در پادگان ، به همراه بسیجی ها و پاسدارها و ارتشی ها دور هم جمع شده بودند و بر مظلومیت سالار شهیدان اشک می ریختند. ساعت تقریبا دوازده شب بود که مجلس تمام شد، حال معنوی عجیبی ایجاد شده بود، آن شب خیلی خسته بودیم، قرار شد همانجا بخوابیم. یکی از بچه های مخابرات پادگان وارد نماز خانه شد و گفت: برادر هادی، آقای وصالی پیغام دادند که حتما امشب به سر پل برگردید. ابراهیم داشت فکر می کرد که گفتم: آقا ابرام ول کن الان هوا تاریکه و داره به شدت بارون میاد. بذار صبح می ریم. ابراهیم بلند شد و گفت: پا شو بریم، اصغر وصالی بر ما ولایت داره، او فرمانده است و امرش واجبه.

راوی: مرتضی پارساییان

 

 سلام بر ابراهیم 2، ص 99 و 100

احد داوری
۲۰ آبان ۹۸ ، ۱۴:۲۴ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

حضور در بهشت زهرا علیهاالسلام برنامه همیشگی او در مرخصی ها بود ... هر قطعه را که رد می کردیم رو به قبله می ایستاد و به نیابت از شهدای آن قطعه، یک روضه کوتاه از حضرت زهرا علیهاالسلام می خواند، یا اینکه چند بیت شعر می خواند و از همه اشک می گرفت. بعد می گفت: ثوابش هدیه برای شهدای این قطعه. سپس به قطعه بعدی می رفتیم.

راوی حسین جهانبخش

 

سلام بر ابراهیم 2 ، ص 153

احد داوری
۱۹ آبان ۹۸ ، ۱۶:۰۲ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰ نظر

یکی از بچه های باشگاه، بعد از انقلاب هوادار منافقین شد، ابراهیم خیلی حرص می خورد، خیلی ناراحت بود، مرتب می گفت: چرا اینطور شد؟ نکنه کم کاری از من بوده؟ خیلی هم تلاش کرد که او را برگرداند اما نشد.

 راوی: حسین جهانبخش

 

 سلام بر ابراهیم 2 ص 148

احد داوری
۱۸ آبان ۹۸ ، ۱۷:۱۹ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

[شهید ابراهیم هادی] لباس نو نمی پوشید، می گفت: هر زمان تمام مردم توان پوشیدن لباس نو و زیبا داشتند من هم می پوشم.

راوی: خواهر شهید

 

سلام بر ابراهیم 2، ص 156

احد داوری
۱۷ آبان ۹۸ ، ۱۹:۰۶ موافقین ۸ مخالفین ۰ ۱ نظر

 

پروردگارا! تو به ما عنایت کردی و پاسداری از این انقلاب مقدس را به گرده ما نهاده ای، فرصت ده تا آخرین قطره خون از این انقلاب پاسداری کنیم....

 

خدایا! به ما فرصت ده تا دراین معرکه مرگ و زندگی در عداد شهدای کربلا قرار گیریم و در نبرد حق و باطل، علی وار بجنگیم و در راه پاسداری انقلاب، تا آخرین قطره خون خود فداکاری کنیم.

 

 بخشی از نیایش های شهید چمران، کتاب زمزم عشق، ص 198 و 199

احد داوری
۱۶ آبان ۹۸ ، ۲۰:۳۰ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

خدایا این مشعل فروزان انقلاب را که بر عهده ما گذاشته ای، منورترکن ... خدایا به ما توفیق ده تا شایسته این رسالت بزرگ باشیم و علی وار در معرکه های مرگ و زندگی شرکت کنیم و حسین صفت، مرگ شرافتمندانه را به زندگی ننگین ترجیح دهیم.

 

 بخشی از نیایش های شهید چمران، کتاب زمزم عشق، ص 196

 

احد داوری
۱۵ آبان ۹۸ ، ۲۲:۰۵ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

خوش دارم از همه چیز و همه کس ببرم و جز خدا انیس و همراهی نداشته باشم.  خوش دارم مجهول و بی نام  به سوی زجر کشیدگان دنیا بروم. در رنج و شکنجه آنها شرکت کنم.  خوش دارم که مرا بسوزانند و خاکستر مرا به باد بسپارند تا قدری را از زمین اشغال نکنم. خوش دارم هیچ کس مرا نشناسد، هیچ کس از دردها و غم هایم آگاهی نداشته باشد، هیچ کس راز و نیاز شبانه مرا نفهمد، هیچ کس به اسرار من پی نبرد.

 

 بخشی از نیایش های شهید چمران، کتاب زمزم عشق، ص 152

 

احد داوری
۱۴ آبان ۹۸ ، ۲۳:۰۵ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

می خواستم میزان حق و باطل باشم و دروغ گویان و مصلحت طلبان و غرض ورزان را رسوا کنم.  می خواستم آن چنان نمونه ای در برابر مردم به وجود آورم که هیچ حجتی برای چپ و راست نماند و طریق مستقیم، روشن و صریح و معلوم باشد و هر کسی در معرکه سرنوشت مورد امتحان سخت قرار بگیرد و راه فرار برای کسی نماند.

 بخشی از نیایش های شهید چمران، کتاب زمزم عشق ص 140

 

احد داوری
۱۳ آبان ۹۸ ، ۲۱:۰۳ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

خدایا تو را شکر می کنم که باغ شهادت را به روی بندگان خاصت گشوده ای تا هنگامی که همه راهها بسته است و هیچ راهی جز ذلت و خفت و نکبت باقی نمانده است بتوان دست به این باغ شهادت زد و پیروزمند و پر افتخار به خدا رسید.

 

بخشی از نیایش های شهید چمران، کتاب زمزم عشق، ص 125 و 126

احد داوری
۱۲ آبان ۹۸ ، ۱۷:۰۱ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

نوشتن مقاله‌های علمی و انتشار پژوهش‌ها، به صورت کتاب، پایان‌نامه یا مقاله صورت می‌گیرد، تدوین مقاله نیازمند آشنایی اجمالی با روش پژوهش نویسی است، روش‌های تدوین مقاله یا پژوهش نویسی در منابع متعددی به صورت کتاب انتشار یافته و در اختیار محققان قرار گرفته است، متن پیوستی روشی جدید، مختصر و مفید (به زعم نویسنده) برای آشنایی با روش مقاله نویسی است که متن اصلی مقاله و توضیحات هر کدام در قالب یک مقاله ارائه می‌شود تا جایگاه هر بحث روشن شود.

در این جزوه که برای رشته های علوم انسانی با رویکرد الهیات بویژه علوم قرآن و حدیث تدوین شده است، و سعی نگارنده بر آن بوده  تا کل مطالب در شکل یک مقاله طراحی و هر مطلب در ذیل همان بخش توضیح داده شود.

 

بیان نظرات اصلاحی پژوهشگران محترم و دانش جویان عزیز موجب مزید امتنان نویسنده است.

  

 

 دریافت جزوه چگونگی تدوین مقالات علمی (ویرایش جدید، اسفند 98)

 

 

احد داوری
۱۱ آبان ۹۸ ، ۱۹:۵۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

نسبت به وظایفش توجه داشت. مرد بسیار مهربانی بود. ممکن بود ده رو نیاید و وقتی می آمد گاه پنج شش کیلو وزن کم می کرد، ولی با اینکه از وجودش خستگی، در حد خستگی رو به مرگ می بارید، مع الوصف اصلا انگار نه انگار؛ شوخی می کرد، دلجویی می کرد، عین یک دختر می نشست می پرسید تعریف کن ببینم چه کار کردی؟ به کتاب هایش خیلی علاقه داشت.

هر وقت می رفت با خودش کتاب می برد. آخرین کتابی که قبل از شهادتش می خواند ارشاد شیخ مفید بود که در باره وقایع مربوط به ائمه [علیهم السلام] است. وقتی شهید شد، یکی از چیزهایی که به من دادند همین کتاب بود. جوری رفتار می کرد که یادم می رفت ده روز است ندیدمش و آماده بودم ده روز دیگر نبینمش.

 

راوی: خانم داعی پور همسر شهید حسن باقری

ملاقات در فکه، (زندگی نامه شهید حسن باقری)، ص 310

احد داوری
۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۴:۳۱ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

وقتی ابراهیم هادی مجروح شد و او را به منزل آوردند علامه [جعفری] از ما خواست تا ایشان را به ملاقات ابراهیم ببریم. وقتی ابراهیم متوجه حضور علامه در منزل شد، با آن وضعیت خواست از جا بلند شود و گفت: استاد! شما چرا زحمت کشیدید، ما خوب می شدیم خدمتتان می آمدیم.

علامه جواب دادند: وظیفه ماست که به شما سر بزنیم، شما جانتان را در این راه گذاشته اید. امروز وظیفه ماست که به شما سر بزنیم. بعد علامه ادامه داد: هر بار شما می آمدید و درس می گرفتید، امروز نوبت من است که از شما درس بگیرم. ابراهیم که خیلی شرمنده شده بود، با ناراحتی گفت: نفرمایید استاد، ما خاک پای شما هستیم، هر چی داریم از شماست. دعا کنید سرباز راه ولایت باشیم ....

 

راوی: علی جعفری فرزند علامه جعفری؛

 سلام بر ابراهیم 2، ص 75

احد داوری
۰۹ آبان ۹۸ ، ۱۲:۲۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

یادداشت های روزانه شهید عبدالله قابل:

سه شنبه 22 بهمن؛ شب را در سوله استراحت کریم و از صبح عراق آتش عجیبی می ریزد، شاید [دشمن] پاتک سنگینی کرده؛ ولی توپخانه ما هم هر دقیقه گلوله هایش را نثارشان می کند. ساعت 8 صبح، اخبار می گفت که تاکنون 100 اسیر را به پشت جبهه انتقال داده اند و  هنوز ما [جلو] نرفته ایم. منتظریم فرمان بدهند تا دمار از روزگار صدامیان درآوریم. راستی [برادرم] علی و محمد [علیان نژاد] در سوله قبلی هستند. گاهی می آیند و سری می زنند.

 

از صبح چندین مرتبه هواپیمای عراقی آمده و به حول و قوه الهی نتوانسته اند کاری بکنند. خدایا در این لحظات اخر از تمامی گناهان ما بگذر و رزمندگان ما را پیروز بگردان و عمر امام را به بلندای آفتاب بگردان. ساعت 36/8 دقیقه صبح 22 بهمن.

 

راستی الان به یاد 500 تومان پولی افتادم که از تیپ سید الشهدا گرفتم . بعد از عملیات عاشورای 3، بابت رفتن به مشهد به هر نفر 500 تومان پول دادند و من نیز گرفتم ولی موفق به رفتن به مشهد نشدم. 500 تومان را به دفتر پشتیبانی تیپ سید الشهدا برگردانید یا به جبهه بدهید. 500 تومان دیگر هم صدقه دهید این هزینه ها را از پول جبهه ام بردارید. 22/ 11 ساعت 50/8 دقیقه.

 دسته یک، ص 611 و 612

احد داوری
۰۸ آبان ۹۸ ، ۱۰:۲۳ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

 اواخر دی ماه، گردان به بچه ها مرخصی داد. وقتی به تهران رسیدیم من و  [ برادرم شهید] محسن [گلستانی] و چند تا دیگر از بچه های دسته، بعد از دو روزی ماندن در خانه، عازم مشهد شدیم. دو شب که در قطار رفت و برگشت بودیم، دو روز هم در مشهد ماندیم. در حرم امام هشتم، نگاهم که به آینه کاری صحن افتاد، به محسن گفتم: خیلی قشنگ کار کرده اند...

 

[گفت]: قشنگی اش در این است که کسی نمی تواند خودش را در آینه های شکسته ببیند. زائر وقتی وارد حرم می شود باید متواضع و دلشکسته باشد تا قابلیت دیدن یار را پیدا کند.

 من آن ظاهر دست ساخته را دیده بودم؛ ولی او متوجه راز نهفته در آن بود....

 

در بازگشت به جبهه، پدر و مادر سفارش زیادی هم به من و هم به محسن کردند که مراقب خودمان باشیم. در آن زمستان، سه برادر از یک خانه در جبهه بودیم و مادر سخت نگران بود. [یک شهید و دو زخمی سهم  این خانواده از عملیات والفجر هشت بود].

  

 راوی: حسین گلستانی

 دسته یک، ص 300 و 301

احد داوری
۰۷ آبان ۹۸ ، ۰۸:۱۹ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰ نظر